كتاب الإيمان (ابن سلام بغدادی)
كتاب الإيمان، اثر ابوعبید قاسم بن سلام بغدادی، کتابی است یک جلدی، به زبان عربی با موضوع روایات اسلامی. نویسنده در این اثر با استدلال به آیات و روایات در پی نشان دادن حیطه ایمان و مراتب آن و مواردی است که منجر به ازاله یا نفی ایمان میشود. این اثر به تحقیق محمد ناصرالدین البانی رسیده است و همو مقدمهای مختصر بر آن نوشته است.
کتاب الايمان (و معالمه و سننه و استکماله و درجاته) | |
---|---|
پدیدآوران | ابوعبید، قاسم بن سلام (نویسنده) البانی، محمد ناصرالدین (محقق) |
ناشر | مکتبة المعارف |
مکان نشر | عربستان - رياض |
سال نشر | 2000م , 1421ق |
چاپ | 1 |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | 1300 /الف2الف9 225 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب دارای مقدمه و محتوای مطالب در هشت فصل است.
گزارش محتوا
محتوای مطالب کتاب در هشت فصل ذکر شده است؛ در فصل اول کتاب به توصیف ایمان و بیان درجات ایمان و تکامل آن پرداخته شده است. مطالب این باب اینگونه آغاز میشود: «أخبرنا الشيخ أبومحمد، عبدالرحمن بن عثمان بن معروف - أعني: ابن أبينصر - في داره بدمشق، في صفر سنة عشرين و اربع مائة، قال: حدثنا أبويعقوب، إسحاق بن أحمد بن يحيی العسكري (صاحب [أبي] عبيد، القاسم بن سلام) هذه الرسالة و أنا أسمع: قال أبوعبيد...»، سپس عبارات ابوعبید ذکر شده که مینویسد: اما بعد اگر تو درباره ایمان و اختلاف امت در استکمال آن و زیادت و نقصانش از من میپرسی و میگویی که شناخت آنچه اهل سنت درباره ایمان به آن اعتقاد دارند و دلیلشان در جدایی از کسانی که چنین اعتقادی ندارند را دوست داری، بدان که سلف از صدر این امت و تابعین آن و تابعین تابعین... تا برسد به امروزیان درباره این مطلب، سخن گفتهاند. من نیز آنچه علمم به آن میرسید را بهصورت مشروح در طبق اخلاص میگذارم و برایت مینویسم و توفیق، از آنِ خداست[۱]. اهل علم و عنایت به دین درباره این امر به دو گروه تقسیم شدهاند: گروهی معتقدند ایمان عبارت است از: اعتقاد قلبی و شهادت زبانی به خدای متعال و عمل با اعضای بدن بدانچه به آن معتقدیم؛ «الإخلاص لله بالقلوب و شهادة الألسنة و عمل الجوارح». گروه دیگری نیز در این ارتباط معتقدند: ایمان امری است مربوط به قلب و زبان و آنچه توسط اعضای بدن در رابطه با عمل به این اعتقادات انجام میپذیرد، در حیطه تقوی و بِرّ است، نه ایمان. نویسنده با نظر به آیات و روایات، بر نظر اول، یعنی قرار دادن اعمال بدنی علاوه بر اعتقاد قلبی و اعتراف زبانی، باور دارد. از نظر او آیات و روایات، قول دوم را رد میکنند[۲]. در نظر قاسم بن سلام، در سالهای اولیه هجرت، تنها اقرار زبانی در صدق ایمان برای فرد کفایت میکرده و این امری بوده است از روی تخفیف و رحمت الهی بر بندگانش، ولی پس از جا افتادن اسلام و تمایل قلبها به آن بهخصوص در مدینه، تعریف از ایمان متفاوت میگردد و کارهایی که اسلام به آن امر یا از آن نهی کرده نیز در دایره ایمان قرار میگیرند[۳].
دومین فصل کتاب به بحث از استثنا در ایمان میپردازد. این بخش با ذکر روایتی آغاز میشود که محقق در پاورقی، راویان اسناد این روایت را از ثقات میداند و تنها وجه ضعف آن را انقطاع روایت میان حسن و ابن مسعود میخواند. در این روایت آمده: یحیی بن سعید از ابوالاشهب از حسن نقل کرده که گفت: مردی نزد ابن مسعود گفت: من مؤمنم! ابن مسعود از او پرسید: آیا تو از اهل بهشت هستی؟ مرد پاسخ داد: امیدوارم. ابن مسعود گفت: پس چرا اولی (ایمان خودت) را نیز مانند دومی (بهشتی بودن) به امید واگذار نکردی؟[۴].
در فصل سوم کتاب، بحث از زیادت و نقصان در ایمان را شاهدیم. در ابتدای این بخش روایتی از عبدالرحمن بن مهدی از اسود بن هلال نقل میشود که در آن معاذ بن جبل به مردی میگوید: ساعتی با ما بنشین تا ایمان بیاوریم؛ یعنی خدا را یاد کنیم.
سفیان و اوزاعی و مالک بن انس با استناد به این قول، تمامی اعمال نیک را از باب ازدیاد در اسلام شمردهاند. دلیل آنان در این امر، توصیفات خداوند متعال در پنج مورد از کتابش از مؤمنان است که سه موردش عبارت است از آیات 173 آل عمران: الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ (همان کسانى که [برخى از] مردم به ایشان گفتند: «مردمان براى [جنگ با] شما گرد آمدهاند؛ پس، از آنها بترسید»، و [لى این سخن] بر ایمانشان افزود و گفتند : «خدا ما را بس است و نیکو حمایتگرى است»)، 31 مدثر: ... لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكتَابَ وَ يَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَاناً... (... تا آنان که اهل کتابند یقین به هم رسانند و ایمان کسانى که ایمان آوردهاند، افزون گردد...) و 4 فتح: لِيزدَادُواْ إِيمَانا مَّعَ إِيمَانِهِم (تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند).
اهل سنت با تبعیت از این آیات، آنها را اینگونه تأویل کردهاند که زیادت بر ایمان عبارت است از کارهای پاک و نیک، ولی کسانی که باور دارند: ایمان عبارت است از قول نه عمل، درباره این آیات، چهار توجیه ارائه کردهاند...[۵].
در چهارمین فصل کتاب درباره تحلیلِ نامیدن ایمان به قول، نه عمل بحث میشود و در فصل پنجم درباره کسانی که معتقدند ایمان تنها عبارت است از شناخت قلبی، هرچند عملی در میان نباشد. در فصل ششم کتاب، ایرادات علما بر کسانی که ایمان را تنها قول، بدون در نظر گرفتن عمل میدانند، ارائه شده و نهی علما از همنشینی با این افراد، ذکر شده است. در بخشی از این فصل میخوانیم ابوعبید گفته: علی بن ثابت جزری از ابن ابیلیلی از نافع از ابن عمر روایت کرده که گفت: دو گروه مرجئه و قدریه، هیچ نصیبی از اسلام نبردهاند[۶].
فصل هفتم کتاب در ذکر خروج از ایمان با ارتکاب گناه است. ابوعبید قاسم بن سلام بغدادی، روایات این باب را در چهار گروه عمده ذکر میکند: گروهی که در آن نفی ایمان مطرح شده، گروهی که برائت از جانب نبی اکرم(ص) در آن وجود دارد، گروهی که در آن نام کفر آمده و گروه دیگری که ذکر شرک در آن به میان آمده است[۷].
در هشتمین فصل کتاب هم ذکری از گناهانی شده که ملحق به گناهان کبیره هستند، ولی ذکری از خروج از ایمان در آنها نشده است[۸].
وضعیت کتاب
در این رساله بر تنها نسخه قدیمیای اعتماد شده که در سال 488 از روی نسخه شیخ ابومحمد عثمان بن ابونصر در مصر نگاشته شده است. این نسخه ضعیف و دارای غلطهای فراوانی است. محقق کتاب، آنچه توانایی تصحیحش را داشته اصلاح کرده و در تعلیقات به آنها اشاره کرده است[۹].
در صفحات هفت و هشت کتاب، رونوشت تصاویر صفحات اول و آخر نسخه خطی ذکر شده است.
فهارس فنی، شامل فهرست موضوعات و احادیث مرفوعه، بهترتیب در انتهای اثر ذکر شده است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.