دیوان ناصرخسرو (ویرایش)
دیوان ناصرخسرو، مجموعه اشعار ابومعین ناصر بن خسرو حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرو (394- 481ق) است.
ديوان ناصر خسرو | |
---|---|
پدیدآوران | ناصر خسرو (نويسنده) |
ناشر | آدينه سبز |
مکان نشر | ايران - تهران |
سال نشر | 1393ش |
شابک | 978-600-6745-83-1 |
موضوع | شعر فارسي - قرن 5ق. |
زبان | فارسي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
ساختار
مقدمهای از ناشر، آغازگر کتاب بوده و وزن عروضی اشعار، در ابتدای آنها، مشخص شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، زندگینامه مفصلی از ناصرخسرو، ارائه گردیده است[۱].
ناصرخسرو، یکی از شاعران توانا و سخن آور زبان فارسی است. زبان او، قریب به زبان شعرای آخر دوره ساسانی است. خاصیت عمده شعر او، اشتمال آن بر مواعظ و حکم بسیار است. وی بعدازآنکه تغییر حال یافت و به مذهب اسماعیلی درآمد، عهدهدار تبلیغ آن در خراسان شد و برای اشعار خود، مایه جدیدی که عبارت از افکار مذهبی است، به دست آورد. جنبه دعوت ناصرخسرو، باعث شد که او در اشعار خود، جنبه تبلیغ را دور ندارد[۲].
این شاعر، در اشعار خود، بسیاری از مسائل حکمی و اصطلاحات مختلف را آورده است. سخن او، پر از قیاسات و ادله منطقی و استنتاجهای عقلی است. بسیاری از اشعار او، تحت تأثیر بدرفتاریهای معاصران و تعصب و سبکمغزی و توجه نکردن آنان به حق و حقیقت قرار دارد[۳].
دیوان او مشتمل بر پند و اندرز و سخنان حکیمانه و مفاهیم دینی و فلسفی و اجتماعی است[۴]. دین و شریعت از واژههای کلیدی و پرکاربرد دیوان ناصرخسرو بوده و توجه به دین و شریعت، از دغدغههای فکری اوست و نتیجه این رویکرد، موجب ایجاد تحول بنیادین در مضمون قصیده گردید؛ بهطوریکه آن را در خدمت تبیین و تحکیم مبانی اعتقادی و دینی درآورد[۵].
ناصرخسرو با خطابی عام، همگان را به سیر و سلوک در راه دین و پیروی از پیامبر(ص) تشویق کرده و دین را کیمیا، ضامن عزت و جاودانگی و مایه شفای بیماری نادانی دانسته است:
بر پی و بر راه دلیلت برو | نیک دلیلا که تو را مصطفاست | |
بر ره دین رو که سوی عاقلان | علت نادانی را دین شفاست | |
جان تو بی علم خری لاغرست | علم تو را آب و شریعت چراست | |
جان تو بی علم چه باشد؟ سرُب | دین کندت زر که دین کیمیاست | |
عز و بقا را به شریعت بخر | کاین دو بهائی و شریعت بهاست |
و در ادامه از انسانهایی که به دین نمیگروند و از پذیرش حقیقت - که امری فطری است - سر برمیتابند، با تعبیری تحقیرآمیز یاد میکند:
آنکه به دین اندر ناید خرست | گرچه مر او را چو تو، آدم نیاست |
و ره پیمودن در طریق حق را نشانه خردمندی دانسته، پیروی از مجموعه ارزشمند دین را توصیه میکند:
راه سوی دینت نماید خرد | از پی دین رو که مبارک عصاست[۶] |
توجه به دین و اعراض از دلبستگیهای دنیوی در دیوان ناصرخسرو، جلوه و جایگاهی ویژه دارد. وی ضمن توصیه به رویگردانی از تعلقات مادی و دنیوی، توجه به دیبای نگارین دین و شریعت را یادآور میشود:
دل از راه دنیا به دین بازگردان | ز علم و عمل جوی زاد و جهازش | |
که را جامه عز بر بود دنیا | به دین بازگردد بدو اعتزازش | |
یکی خوب دیبا شمر دین حق را | که علم است و پرهیز نقش و طرازش |
در فرازی دیگر گرایش به دین و پاسداشت آن را موجب خشنودی حق و آراستگی به زیور دین را مایه کرامت آدمی در نزد پروردگار دانسته است:
خردمندا، مراد ایزد از دنیا به حاصل کن | مراد او تو خود دانی چه چیز است ار خردمندی | |
مراد ایزدی دین است چون دین یافتی زان پس | دگر مر خویشتن را در سپنجی جای نپسندی[۷] |
در قصیدهای دیگر توجه همگان را به دین مبین اسلام و پیروی از شریعت محمدی(ص) جلب کرده و پیامدهای ناگوار هر بدعتی را گوشزد نموده است:
گر مسلمانی به دین اندر برو | بر طریق و راه خیرالمرسلین | |
بر ره آن رو به دین کوت آفرید | خود برای خویش دینی مافرین | |
مافرین دینی به نادانی کزان | بر تنت نفرین کند جان آفرین[۸] |
جنبههای دیگری که در دیوان ناصرخسرو، نمود بارز و آَشکاری دارند، عبارتند از:
- خردگرایی:
- ناصرخسرو - که دیوانش از خرد و خردورزی مایه ور است - بارها از این گوهر گرانبها یاد کرده است. از دید وی، خرد هدیه الهی است که بهفرمان خداوند با پدیده شریف جان همراه شده و دلوجان آدمی چون معدنی است که گوهر والای جان را در خود جای داده است. وی عقل و خرد را کیمیای صلاح، نعمتی والا و اساس فضیلتهایی چون خیر و عدل و احسان میداند:
خرد هدیه اوست ما را که در ما | بهفرمان او شد خرد جفت با جان | |
خرد گوهر است و دلوجانش کان است | بلی مر خرد را دلوجان سزد کان | |
خرد کیمیای صلاح است و نعمت | خرد معدن خیر و عدل است و احسان |
- و عقل را راهنمای آدمی بهسوی راه صواب مینامد و پیروی از آن را توصیه میکند:
عقل است بهسوی صواب رهبر | با راهبرت چون به خار خاری؟ | |
چون با خرد، ای بی خرد، نسازی | جز رنج نبینی و سوگواری[۹] |
- شاعر خردورز با طرح سؤالاتی تأملبرانگیز، تازیانه بیداری را بر پیکر جان غافلان مینوازد و در پی، به فصل ممیز اشرف مخلوقات با دیگر حیوانات اشاره میکند:
چراکه گرگ ستمگاره نیست سوی خدای | به فعل خویش گرفتار و ما گرفتاریم؟ | |
چرا بر آهو و نخجیر روزه نیست و نماز | چرا من و تو بدین کارها گران باریم | |
چه داد یزدان ما را ز جملگی حیوان | مگر خرد که بدان بر ستور سالاریم |
- سپس با تمثیلی، توانمندی قوه خرد را یادآوری میکند:
خرد تواند جستن ز کار چون و چرا | که بی خرد به مثل ما درخت بیباریم[۱۰] |
- طلب دانش:
- ناصرخسرو در ارج دانش و دانشمندان و ترغیب به فراگیری علم و عمل به آن، توصیههایی ارزشمند دارد. فضیلت دانش را بر متاع پرزرقوبرق دنیوی برتری داده و برخورداری از آن را موجب بلندی مرتبه آدمی دانسته است:
دانش به از ضیاع و به از جاه و مال و ملک | این خاطر خطیر چنین گفت مر مرا | |
با خاطر منور روشنتر از قمر | ناید به کار هیچ مقر قمر مرا[۱۱] |
- عدالت و دادگری:
- ناصرخسرو همچون دیگر حکیمان، عدالت و دادگری را افضل فضایل و اشرف کمالات دانسته و توجه به این فضیلت، از دغدغهها و توصیههای اوست. وی آفرینش هستی را بر اساس اصل عدل دانسته و از بندگان میخواهد تا پیمان خلیفة اللهی را به سر برده، عدل و داد را پیشه خویش نمایند:
به داد و دهش جوی حشمت که مرد | بدین دو تواند شدن محتشم | |
از آغاز بودنش به داد آورید | خدای این جهان را پدید از عدم | |
اگر داد کرده است پس تا ابد | خدای است و ما بندگان، لاجرم | |
اگر دادوبیداد داور شوند | بود داد تریاک و بیداد سم [۱۲] |
- نیکوکاری:
- ناصرخسرو، رسیدن به کمالات معنوی و نیل به عزت حقیقی را در گرو داد و دهش و نیکوکاری میداند و بر این عقیده است که:
تو را جانت نامه است و کردار خط | به جان برمکن جز به نیکی رقم | |
به نامه درون جمله نیکی نویس | که در دست تو است ای برادر قلم | |
به گفتار خوب و به کردار نیک | چنان چون شنودی بر این خفته رم | |
به فعل نکو جمله عاجز شدند | فرومایه دیوان ز پرمایه جم[۱۳] |
- ارج سخن و آداب آن:
- پرداختن به سخن، ارزش، اهمیت و آداب آن، از مضامین فراگیر و پرکاربرد دیوان حکیم قبادیان است. وی در قصیدهای ارائه نکتههای حکیمانه را از شرایط گشودن زبان و سخن گفتن دانسته است:
درختت گر ز حکمت بار دارد | به گفتار آی و بار خویش می بار | |
چرا خامش نباشی چون ندانی | برهنه چون کنی عورت به بازار[۱۴] |
ایراد سخن و ارائه مطلب به اقتضای حال و مقام، از جمله دقایق و ظرایف مورد نظر وی در آداب سخن گفتن است:
.سخن را جای باید جست ازیرا | به میدان در، رود خوش اسپ رهوار[۱۵] |
ناصرخسرو بر این عقیده است که سخن شایسته و پسندیده مایه حیات، سرزندگی و رشد جان و شخصیت آدمی است؛ ازاینرو، تلاش در راه بیان نیکو و گفتار پسندیده را ضروری میداند:
جهد کن تا به سخن مردم گردی و بدان | که بهجز مرد سخن خلق همه خار و گیاست | |
همچنان چون تن ما زنده به آب است و هوا | سخن خوب، دل مردم را آبوهواست |
نیز میگوید:
طعام جان سخن باشد سخن جز پاک و خوش مشنو | ازیرا چون نباشد خوش طعام و پاک، بگزاید |
در پایان باید بدین نکته اشاره کرد که دیوان ناصرخسرو، گنجینه پرپیمان نکتههای حکمی و معرفتی است. حکمتها و آموزههایی چون طاعت، شکر و سپاس پروردگار، خردگرایی، دانش جویی، دادگری و نیکوکاری که در کنار دیگر آموزههای تربیتی، میتواند دستمایه جویندگان و رهنمای پویندگان طریق حقیقت و کمال قرار گیرد[۱۶].
وضعیت کتاب
کتاب، فاقد فهرست و پاورقی است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- امینی مفرد، تقی، «جلوهی نکتههای حکیمانه در دیوان ناصرخسرو»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: دانشنامه (واحد علوم و تحقیقات) زمستان 1388، شماره 74 (14 صفحه، از 3 تا 16).
- گودرزی، داریوش؛ شیرازی، صمد، «گزینم قران است و دین محمد»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: تحقیقات جدید در علوم انسانی، تابستان 1396، شماره 23 (16 صفحه، از 140 تا 155).