شهرابانی، عبدالقادر
عبدالقادر شهرابانی (1209-1247ق)، ااز شاعران و ادیبان عراقی سده سیزدهم قمری که کتابی با عنوان تذکرة الشعراء در معرفی شاعران بغداد در دوران تولی بغداد به دست داود پاشا نوشته است.
نام | شهرابانی، عبدالقادر |
---|---|
نامهای دیگر | عبدالقادر شهرابانی |
نام پدر | ملا مختار بن فتحی أفندی |
متولد | 1209ق |
محل تولد | شهربان عراق |
رحلت | 1226ق |
اساتید | |
برخی آثار | تذکرة الشعراء (شهرابانی) |
کد مؤلف | AUTHORCODE09432AUTHORCODE |
شهرابانی، به زبانهای ترکی و عربی و فارسی مسلط بود. کتابش از ترکی به عربی ترجمه شده است.
محل تولد، خاندان، خانواده
عبدالقادر شهرابانی، در شهر شهربان که بعدها مقدادیه نامیده شد (از بخشهای شرقی بغداد)، به دنیا آمد. خطابه و تولیت مسجد بزرگ شهربان چندین قرن در دست خانواده او بوده است؛ این امر به دلیل تکلیفی است که یکی از سلاطین عثمانی در دستور خاصی به این خانواده صادر کرد.
پدر عبدالقادر، ملا مختار بن فتحی أفندی در این مسجد، خطیب بود. او خانه بزرگی در شهر داشت که ادیبان در هنگام ورود به این شهر، به آنجا آمدوشد میکردند. در این خانه اشعار به زبانهای سهگانه فارسی و ترکی و عربی مطرح و پیگیری میشد. وی علاوه بر ادب و شعر در فقه هم عالم بود و ازاینرو مردم مانند سایر اهل علم، به وی لقب ملا داده بودند. علاوه بر این علوم، وی در ریاضیات و ساختن کاغذ هم استاد بود. ساختن کاغذ در آن زمان نیاز به علوم شیمی و کیمیا داشت.[۱]
شاعری
عبدالقادر از میان دانشهای متنوعی که پدرش داشت به ادب و شعر گرایش پیدا کرد. وی کتابهای عربی را خواند و نبوغ ادب فارسی را هم داشت و از کتابهای تاریخی ترکیه هم تأثیر گرفت. ازاینرو، تجربه ادبی او در این سه فرهنگ، مشترک است. عبدالقادر در جوانی و در همان زمانی که در خانه پدر زندگی میکرد، شروع به سرایش شعر نمود. وی در سایهسار نخلهای شهربان میآسود و در میان باغهایش قدم میزد. او باغهای شهربان را اینگونه توصیف کرده: «کانت محاطة ببساتین النخل و الرمان و آیة من آیة الجنان».
پدرش ملا مختار، بیشترین تأثیر ادبی را بر وی داشت. وی هم در ساحت نظم و هم در نثر، فعالیت داشت و کلامش قدرت ساحرانهای در شنوندگان داشت. وی شوخطبع بود و هرگاه به بالای منبر مسجد میرفت، بهراحتی در آنان تأثیر میگذاشت. نام ادبی او مانند سایر شاعران که تخلصی داشتند، «خطیبی» بود.[۲]
تأثیر از شاعران بغداد، عدم تصدی خطابه مسجد بزرگ شهربان
پدرش زیاد به بغداد آمدوشد داشت و با علمای آنجا در ارتباط بود. ازاینرو او نیز که در بسیاری از موارد با پدرش به این شهر میرفت، از ادیبان این شهر، متأثر گشت.[۳]
عبدالقادر برخلاف سایر اجدادش، منصب خطابه در مسجد شهربان را تصدی نکرد. شاید کم بودن سن وی سبب این امر شده باشد؛ زیرا پدرش در سال 1226 هجری از دنیا رفت و او در آن زمان 17 سال داشت.[۴]
هجرت به موصل، مرور به اربل، اقامت چهلروزه در مسجد کرکوک
به دلایل نامعلومی وی موطنش را به مقصد موصل ترک کرد. او از 1227ق مطابق با 1812م تا سال 1231ق مطابق با 1815م، در موصل ماند. او چیزی از زندگیاش در موصل نگفته است و احتمال دارد در آن سالها نزد داییهایش در آن شهر مانده باشد.
در آن سالها وی با ادیبان و اهل هنر آن شهر مراوده داشته؛ شاعر خطاط صالح السعدی نیز از این افراد است که عبدالقادر، برخی از مدلهای خط را از وی آموخت و موفق به کسب اجازه در خط از وی شد. عبدی افندی أربیلی متخلص به مائل نیز از دیگر افرادی است که در موصل ملاقات نمود.
در بازگشت از موصل، او از شهر اربل گذشت و در این اثنا، برخی شاعران و ادیبان این شهر مانند شاعر غریبی أفندی یوسف افندی بن خلیلی جبوقجی إربلی را دید. عبدالقادر با او مجالست داشت و دیوانش را مطالعه کرد.
وی چهل روز در مسجد کرکوک ماند و در آنجا با مصطفی أفندی کرکوکی آشنا شد. با وی مجالست کرد و از وی آموخت. همچنین از آصفزاده محمد صالح أفندی، امام مسجد آنجا نیز استفاده کرد.
سفرهای وی به موصل متکرر شد. او در 1243ق/ 1827م قصد سفر به این شهر را کرد و در مسیرش، در شهر ماردین، أدیب صالح السعدی را دید.[۵]
کار در بغداد، نگارش کتاب تذکرة الشعرا
وقتی داود پاشا، حاکم بغداد شد. او را بهعنوان کاتب مصرفخانه (بانک) بغداد به کار گرفت. این مؤسسه مالی، بهترین کتابهای ادبی دوران را در خود داشت. ازاینرو ادیبان بغداد زیاد به آنجا میآمدند. اینگونه شد که میان وی و شاعران بغداد آشنایی و ارتباط برقرار شد. وی شاعران را میشناخت و کتابهایشان را خوانده بود و گزیدههایی از آنها را در دفترش نوشته بود.
داود پاشا که این امر را دید، وی را به نوشتن کتابی از مدل کتابهای معروف به «تذکرة الشعراء» تشویق کرد. وی در این اثر، اخبار شاعران و ادیبان دورانش را جمع کرد، تراجمشان را ارائه نمود و به آن نمونههایی از تلاشهای ادبیشان را به اختلاف زبانهایی که به آن سروده بودند، افزود و آن را چاپ کرد.[۶]
بازگشت به شهربان، مرگ
عبدالقادر، بهترین دوران زندگیاش را در بغداد گذراند ولی این امر تا آخر عمرش دوام نداشت. با پایان ولایت داود پاشا بر بغداد، خورشید سعادت وی نیز رو به غروب نهاد؛ در آخرین سال ولایت داود بر بغداد، طاعون شدیدی در این شهر راه افتاد. سیل نیز به این بلا افزوده شد. شدت مرض بهگونهای بود که دهها هزار نفر از ساکنان این شهر از دنیا رفتند. بسیاری از مردم مجبور به گریز از این شهر شدند و به شهرها و آبادیهای دیگر پناه بردند. عبدالقادر نیز تصمیم به بازگشت به شهر آباء و اجدادیش شهربان، گرفت. وی چهار ماه در آنجا ماند. ولی وقتی پس از مریضی به بغداد بازگشت دید همهچیز در شهر تغییر کرده، دوستانش مردهاند و بسیاری از محلهها از بین رفته است.[۷]
نیروهای دولت عثمانی سعی در پاکسازی کارمندان دولت داود پاشا را در این شهر داشتند. عبدالقادر توانست حکم کارمندیاش در خارج بغداد بهعنوان کارمند مالی در بصره، را از عاملان عثمانی بگیرد. این امر در سال 1247ق / 1831 م بود. وی برای دادن تسلیم حکمش به بصره سفر کرد ولی طاعون امانش را نداد و مانع از رسیدن او به این شهر شد. عمر او در این هنگام، از 38 سال تجاوز نمیکرد.[۸]
پانویس
منبع مقاله
- رؤوف، عماد عبدالسلام، تذكرة الشعراء: شعراء بغداد في عهد الوزير داود باشا، تألیف عبدالقادر شهرابانی، ترجمه از ترکی به عربی توسط فؤاد احمدی، منشورات المجمع العلمی العراقی، بغداد، 1423ق.