ابن ماکولا، علی بن هبةالله
امیر سعدالملك ابونصر على بن هبةالله بن على بن جعفر بن ماكولا (421-475 یا پس از 470 یا 486 یا 487ق)، نَسّابه، محدّث، رجالشناس، اديب و شاعرى مشهور بود.
نام | ابن ماکولا، علی بن هبه الله |
---|---|
نامهای دیگر | ابن ماکولا، امیر ابونصر سعد الملک علی بن هبة الله |
نام پدر | ابوالقاسم هبةالله |
متولد | 421ق |
محل تولد | عكبرا |
رحلت | 475 ق |
اساتید | ابن بشران
عبيدالله بن عمر بن شاهين ابوطيب طبرى احمد بن محمد عقيقى |
برخی آثار | الإکمال في رفع الإرتياب عن المؤتلف و المختلف في الأسماء و الکنی و الأنساب |
کد مؤلف | AUTHORCODE10066AUTHORCODE |
ولادت
وى پسر ابوالقاسم هبةالله وزير جلالالدوله و برادرزاده ابوعبدالله حسین قاضى القضاة بغداد بود و در سال 421ق در عكبرا زاده شد.
خاندان
آلِ ماکولا، از خاندانهای مشهور شافعی مذهب بغداد، که وزیران و قاضیان و دانشمندانی از آن برخاستهاند. این خاندان اصلاً از اعراب بنی عِجْل بودند که به ایران آمدند. ادریس بن معقل و عیسی، نیای آل ماکولا، از کارگزاران بنیامیه در اطراف اصفهان بودند که به سبب خودداری از ارسال خراج به زندان افتادند، ولی از آنجا گریختند و عیسی به راهزنی در همان نواحی پرداخت. وی سپس دست از آن کار کشید و با همۀ افراد خانوادهاش به محلی که بعداً کرج نامیده شد، کوچ کرد. پسر وی ابودُلَف، کرج را که پدرش بنیاد گذارده بود آباد ساخت و به حکومت نشست. چون برخی از نیاکان این خاندان، احتمالاً ابودلف و فرزندش، در جرفادقان (گلپایگان) متولد شدهاند بسیاری از مورخان آنان را جرفادقانی و بعضی به استناد همین نسبت، آنان را ایرانی دانستهاند. اینکه چرا این خاندان نام «ماکولا» گرفته است، معلوم نیست. مورخان دراینباره سخنی به میان نیاوردهاند و ابن خلکان آشکارا از این نسبت اظهار بیاطلاعی کرده است؛ اما این نکته بسی قابلتوجه است که هماکنون روستایی به نام ماکوله در گلپایگان هست که شاید خاندان مورد بحث به آنجا منسوب شده باشد، خاصه آنکه انتساب آنان به جرفادقان یا گلپایگان از سوی مورخان، میتواند مؤید این معنی باشد. از این خاندان علمای بسیاری به پا خواستند که علی بن هبةالله بن ماکولا از جمله آنان است.
تحصیلات
على بن هبةالله بن على بن جعفر بن ماكولا از دانشمندانى چون ابن بشران، عبيدالله بن عمر بن شاهين و ابوطيب طبرى و احمد بن محمد عقيقى و ديگران سماع حديث كرد. سپس در طلب دانش به بغداد، دمشق، مصر، جزيره، خراسان و جبال سفر كرد و در همه این جاىها از محضر حافظان و محدثان بهره برگرفت و از جمله حافظان حديث و نسبشناسان نامور شد. مورخان از حافظه شگفت ابن ماكولا در حديث و انساب ياد كرده و او را خطيب دوم و حتى برتر از خطيب شمردهاند. محدّثانى چون ابوبكر خطيب و نصر مقدسى و ابومحمدحسن بن احمد سمرقندى و محمد بن عبدالواحد بن دقاق از او روايت حديث كردهاند. وى پارهاى از روزگار خود را در مأموريتهاى ادارى گذراند. چنانكه گفتهاند از سوى خليفه مقتدى به بخارا رفت تا از طَمغان خان بيعت ستاند. نيز گفتهاند از جمله كسانى بود كه نسبنامهاى برای آل بویه برساخت و نسب آنها را به بهرام گور رساند. با اينهمه به نظر مىرسد كه در واپسين روزگار آل بویه، وى به دربار خليفه كه در پى بيرون آمدن از زير نفوذ آل بویه بود، گرايش يافت. او همچنين با ابراهیم بن اسحاق حبّال كه سراج قارى بيشتر داستانهاى خود را از او الهام گرفته، دوستى داشت. در باب اينكه وى چگونه لقب «امیر» سعدالملك يافته است، آگاهى در دست نيست و به قول ابن خلكان ترديد است كه آيا خود وى امارتى داشته، يا چون از فرزندان امیر ابودلف عجلى بوده به امیر نامبردار شده است.
وفات
ابونصر على بن ماكولا سرانجام به دست غلامان ترك خویش كشته شد و اموالش به يغما رفت. در تاريخ و محل قتل او اختلاف بسيار است. برخى قتل وى را در 475ق در کرمان و پارهاى پس از 470ق در گرگان دانستهاند و بعضى در خراسان يا خوزستان در 487ق گفتهاند. ابن اثير تاريخ قتل ابونصر را در یک جا 475ق و در جاى ديگر 486ق ذكر كرده است.
آثار
از ابونصر آثارى در رجال و تاريخ ياد كردهاند:
- الاكمال في المختلف و المؤتلف من اسماء الرجال كه در حقيقت تكمیل شده کتاب «المختلف و المؤتلف» دار قطنى و «مشتبه النسبه» حافظ عبدالغنى ازدى و «المؤتلف تكلمه المؤتلف و المختلف» خطيب بغدادى است، نام كامل این کتاب را «الاكمال في رفع الارتياب عن المؤتلف و المختلف في الاسماء والكنى و الالقاب» گفتهاند.
- تهذيب مستمر الاوهام على ذوى التمنى و الاحلام، در باب اشتباهات و افتادگىهاى کتاب «المؤتلف» خطيب بغدادى كه این ماكولا آن را پس از مرگ خطيب منتشر ساخت.
- دو کتاب مفاخره القلم و السيف والدينار كه اكنون بر جاى نيست.
ياقوت از ابن ماكولا دو کتاب رجال به نامهاى «المختلف و المؤتلف» و «الاكمال في المؤتلف و المختلف» ياد كرده است. ولى به نظر مىرسد كه این هر دو یک کتاب باشد. نام این کتاب را «تهذيب مستمر الاوهام على ذوى المعرفه و اولى الافهام» هم گفتهاند.[۱].
پانویس
منابع مقاله