الحاوي في رجال الشيعة الإمامية
الحاوي في رجال الشيعة الإمامية، يا «طبقات الشيعة» از آثار يحيى بن حميد بن ظافر طائى معروف به ابن ابىطىّ حلبى (575- 630ق) نویسنده و مورخ شيعه مذهب و پركار معروف شهر حلب در اواخر قرن ششم و اوائل قرن هفتم هجرى است كه آن را حجتالاسلام رسول جعفريان (متولد 1343ش) بازسازى و با تحقيق و افزودن مقدمهاى عالمانه، منتشر كرده است. در واقع كتاب مورد بحث از بين رفته و به دست ما نرسيده است و اثر حاضر، عبارت از تعداد 80 اظهار نظرى است كه ابن ابىطىّ حلبى در مورد شخصيتهاى شيعه انجام داده و در كتابهاى عالمان اسلامى به نقل از او و كتابش آمده و محقق آن نظرات را در اينجا در يك مجموعه با استفاده از روش «مواردپژوهى» جمع كرده است.
الحاوی فی رجال الشیعة الإمامیة | |
---|---|
پدیدآوران | ابن ابیطی، یحیی بن حمید (نویسنده) جعفریان، رسول (تصحيح و تنظيم) |
ناشر | [بی نا] |
مکان نشر | [بی جا] - [بی جا] |
سال نشر | 1379 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | ابن ابیطی، یحیی بن حمید، 575 - 630ق. شیعه - سرگذشتنامه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 55/2 /الف2ح2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
اين كتاب تقسيم به بخش و فصل نشده ولى از سه قسمت به ترتيب ذيل تشكيل شده است: 1. مواردپژوهى و بازسازى متون مفقوده، 2. مقدمه در باب احوال و آثار ابن ابىطىّ و تشيع شهر حلب، 3. نصّ و متن الحاوي في رجال الشيعة الامامية.
گزارش محتوا
درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:
- جعفريان اين نكته مهم را درباره «مواردپژوهى» يادآور شده است كه: مواردپژوهى وسيله ارزيابى آثار مكتوب است و يكى از راههاى بررسى آثار و متون به لحاظ علمى، بهويژه در برخى از رشتههاى علمى، اتكاى آنها به متون اصيل، رسمى و قابل اعتماد است.... با بررسى در منابع يك اثر، مىتوان درصد علمى بودن آن اثر را به دست آورد.... يكى از مهمترين اهداف كار مواردپژوهشى، جمعآورى قطعات نقل شده از يك اثر و گردآورى آنها در كنار يكديگر است؛ كارى كه مىتوان نام آن را بازسازى متون مفقوده ناميد. در واقع، بسيارى از متون گذشته، گرفتار انواع و اقسام دشوارىها شده و از دست رفته است، با اين حال، قطعاتى از آنها برجاى مانده كه بهم پيوستن آنها مىتواند ما را در جريان محتواى آن كتاب قرار داده و نقش آن اثر را در باور ساختن آثار پسين نشان دهد. بهعلاوه، در استفاده از آن اثر توسط محققان جديد، كار سادهتر شده و آنان مىتوانند با ارجاع به همين بازسازىشدهها، بر اتقان كار خويش بيفزايند و بهطور روشنترى مآخذ اصلى مطالب مورد استفاده خود را نشان دهند. به هر روى، در بازسازى متون مفقود، مىتوان برگى ديگر بر غناى فرهنگ مكتوب افزود. يكى از نتايج بازسازى متون را مىتوان، شناخت بهتر مؤلفانى دانست كه آثارشان از ميان رفته و پس از فراهم آمدن بخشهایى از اثر مفقودشان، مىتوان از آن طريق با افكار و انديشههاى آنان به صورت منظم آشنا گرديد.[۱]
- بر طبق پژوهش محقق اثر: پس از تتبع و جستجو آشكار مىشود كه كتاب طبقات الشيعة يا الحاوي نوشته ابن ابىطىّ حلبى، در اختيار ذهبى (م 748ق) بوده، در ادامه به دست ابن حجر (م 852ق) افتاده و در ميانه عصر اين دو به احتمال در اختيار برخى ديگر از شرححالنويسان مانند صفدى نيز بوده است.[۲]
- محقق همچنين در مورد ابن ابىطىّ حلبى نوشته است كه او يكى از مورخان برجسته شيعه مذهب و از مردمان شهر حلب است كه جز تاريخ، در بسيارى از عرصههاى ديگر علم و دانش، آثار بزرگى را پديد آورده است. متأسفانه، پس از آنكه تشيع در نواحى شامات مورد بىمهرى و تنگناى سلاطين نورى و ايوبى و مملوكى قرار گرفت، آثار اين بزرگمرد عالم تشيع نيز از ميان رفت. فهرست بلند آثار وى، كه هر كدام در چندين مجلد بوده و نقلهایى از آنها در آثار مورخان بعدى شامات برجاىمانده، نشان از مرتبت والاى علمى او دارد. درواقع، وى در ادامه كاروان بزرگى از عالمان شيعه قرار دارد كه از اواخر قرن سوم تا قرن ششم و هفتم، در اين شهر بزرگ، رهبرى شیعیان آن ناحيه را كه اكثريت جمعيت حلب را تشكيل مىدادند، عهدهدار بوده است. شايد نكته بديعى كه بتواند موقعيت او را به عنوان يك عالم بزرگ و روحانى مردمى در اين شهر نشان دهد، آن باشد كه به نوشته ابن شداد (م 684ق) در ميان مساجد حلب، مسجدى به نام مسجد منتجبالدين يحيى بن أبىطىّ معروف به ابن النجار وجود داشته است. تشيع امامى ابن أبىطى بيش از هر چيز روشن و درخشان است، بهويژه كه در محضر عالم برجسته شيعى، ابن شهرآشوب، كه شوهر دختر عمه او بوده، تربيت يافته است.[۳]
- محقق اثر خاطر نشان مىكند: يكى از آثار باارزش ابن أبىطى اثرى است كه در شرححال بزرگان مذهب اماميه نگاشته و معالاسف مفقود شده است. ذهبى [م 748ق] و ابن حجر [م 852ق] كه اصل كتاب را در دست داشته و بخشهایى از اين كتاب را در آثار خود آوردهاند، آن را با نامهاى مختلف ياد كردهاند. عناوينى چون رجال الشيعة، تاريخ الإمامية، طبقات الإمامية و مانند اينها در اين منابع، ياد شده است.... بيشتر مواردى كه نقل شده، مواردى است كه به صراحت نقل از كتاب ابن أبىطى يا از شخص اوست. اما مواردى نيز وجود دارد تنها با حدس قوى و بدون آنكه ذهبى يا ابن حجر تصريح به نقل آن از ابن أبىطى كرده باشند، در اينجا آمده است. اين حدس بر مبناى نوع افرادى است كه عمدتاًً از اواخر قرن پنجم يا قرن ششم هستند و نمىتواند از كتاب شيخ طوسى، يا كتاب نجاشى باشد؛ گرچه ممكن است از كتاب تاريخ بغداد ابن النجار باشد. در مواردى هم افرادى از شهر حلب هستند و به ظن قوى بايد منبع شرح حال آنان، همين كتاب ابن أبى طى باشد. اين موارد را با ستاره (*) مشخص شده است.[۴]
- نظر محقق كتاب درباره ارزش تاريخى كتاب طبقات الإمامية در تاريخ تشيع چنين است: يكى از جنبههاى سودمند اين اثر مفقود، اهميت آن در شناساندن تاريخ شيعه، بهويژه در منطقه شامات است. اطلاعات منحصربهفرد موجود در شرححالهاى برجاى مانده از اين اثر، مىتواند دامنه نفوذ تشيع را در حلب، طرابلس و نواحى شامات نشان دهد. شرحى كه وى درباره حسن بن زهره آورده و نقش عظيم اين فقيه بزرگ شيعه را در دولت مملوكى و اعتبار اجتماعى او ياد كرده، يكى از بهترين نشانههاى قدرتمندى شيعه در آن نواحى و ارزش و اعتبار علمى و اجتماعى و دينى شیعیان بهويژه خاندان ابن زهره است. البته اين مسأله تنها ويژه تشيع حلب نيست، آگاهىهاى ارائه شده توسط او درباره حسین بن روح نوبختى، شيخ مفيد و نيز ابن شهرآشوب مازندرانى، واقعاً بىنظير و منحصربهفرد و بسيار عالى است.[۵]
- همچنين محقق بحث مفصلى در مورد تشيّع در حلب نوشته و از جمله چنين آورده است كه: شواهد زيادى وجود دارد كه اكثريت مردمان حلب تا زمان ايوبىها بر مذهب تشيع امامى بوده و پس از آن تا اواخر دوره مماليك و حتى تا به امروز اقليتى از شيعه در اين شهر و برخى از روستاهاى اطراف باقى مانده است.... ظهور تشيع در اين شهر، به قرن سوم و چهارم هجرى، بهويژه دوران حمدانيان و در رأس آنها سيفالدوله و سپس فضاى ايجاد شده توسط فاطميان بازمىگردد.[۶]
- جناب جعفريان تأكيد كرده است كه در لابلاى شرححالهایى كه از ابن أبىطى درباره برخى از عالمان حلب نقل شده، مىتوان نمونههاى ديگرى از همراهى برخى از ادباى شيعه با سلاطين ايوبى را يافت. به جز آنها، براى نمونه مىتوان به احمد بن على بن زنبور (م 613ق) اشاره كرد كه ذهبى از وى با عنوان الإمام الأديب ياد كرده، او را از غلاة الرافضة دانسته و نوشته است كه سلطان صلاحالدين را در حلب با يك قصيده بلند ستايش كرد. نمونه ديگر كه شرح حال وى را ابن النجار در ذيل تاريخ بغداد آورده و صفدى نيز مطالب وى را نقل كرده، شاعر برجسته على بن على معروف به ابننماء حلى است كه يك شيعه تمامعيار بوده و از شاهان شام نيز ستايش مىكرد. سرشناسترين خاندان شيعى اين شهر، سادات بنى زهره هستند كه طى چند صد سال، رهبرى شيعه را در حلب و برخى ديگر از شهرهاى شام بر عهده داشتهاند.[۷]
وضعيت كتاب
كتاب فاقد فهرست مطالب است. در اثر حاضر، در موارد متعددى پاورقىهاى توضيحى و استنادى به زبان فارسی نوشته است.[۸]و در مواردى نيز پاورقىهایى به زبان عربى نوشته شده.[۹]كه به نظر مىرسد آن هم از نوشتههاى محقق كتاب باشد.
پانويس
منابع مقاله
مقدمات و متن كتاب.