البرهان علی عدم تحريف القرآن
البرهان على عدم تحريف القرآن، اثر سيد مرتضى رضوى كشميرى - نویسنده كتاب «مع رجال الفكر في القاهرة»، متولد 1307ش - است كه نویسنده در آن، به شبهه دشمنان در باب تحريف قرآن پاسخ داده و نظر شیعیان را با استناد به منابع معتبر روشن كرده است.
البرهان علی عدم تحریف القرآن | |
---|---|
پدیدآوران | رضوی، مرتضی (نویسنده) |
ناشر | الارشاد |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1411 ق یا 1991 م |
چاپ | 1 |
موضوع | قرآن - دفاعیهها و ردیهها |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 89/2 /ر6ب4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
نام كامل كتاب عبارت است از «البرهان على عدم تحريف القرآن، جامعٌ لآراء العلماء من القرن الرابع إلى القرن الخامس عشر الهجري». نویسنده در اين اثر با استناد به آثار علمى شخصيتهاى بزرگ اسلامى ثابت كرده است كه شيعه معتقد به محفوظ ماندن قرآن كريم از گزند تحريف است و هيچگونه تحريفى، افزايش يا كاهش، هرگز در آن رخ نداده است و هيچگاه نيز دچار تغيير نخواهد شد. البته نویسنده برخى از مباحث ديگر مانند عدالت صحابه، وحدت اسلامى، تقيه و جمع و تدوين قرآن كريم را نيز بهمناسبت و بهعنوان مقدمه علمى برای بيان مبحث اصلى مورد بحث و بررسى قرار داده است. كتاب حاضر به زبان عربى جديد نوشته شده است.
نویسنده نگارش اين كتاب را در بيروت به پایان رسانده.[۱]، ولى متأسفانه تاريخ آغاز و انجام آن را مشخص نكرده است.
ساختار
كتاب حاضر، از مقدمه ناشر و نویسنده و متن اصلى (شامل دهها بحث) تشكيل شده است.
روش نویسنده در اين اثر، نقلى و تحليلى است.
گزارش محتوا
هرچند درباره محتواى اين اثر مفصل و سودمند، گفتنىها فراوان است، ولى به بيان چند نكته اكتفا مىشود:
- نویسنده در مقدمهاش كه زمان و مكان نگارش آن را مشخص نكرده، يادآور شده است: در اواسط محرم 1404 موفق به زيارت مرقد حضرت زينب(س) شدم و بعد برای ملاقات با نزدیک ان و دوستان، به امارات رفتم و در آنجا در گفتگويى كه در مورد وحدت اسلامى بين شيعه و سنى مطرح شده بود شركت كردم... و بعد از آنكه از ثمرات انقلاب اسلامى و نتايجش سخن گفتم، يكى از حاضران، مجله «رسالة المسجد» را به دستم داد كه در آن مقالهاى تحت عنوان «الشيعة و تحريف القرآن» منتشر شده بود. برای اظهار حقيقت و روشن شدن چگونگى نسبتى كه نویسنده مقاله به شيعه داده، مطالب كتاب حاضر را آماده كردم... و به مناسبت برپا شدن دولت اسلامى در ایران و دعوت بهسوى خداى تعالى و دستيابى به وحدت اسلامى و جمع شدن بر محور آيه مبارکه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا...» .[۲]، مصمم شديم كه كتاب حاضر را برای تقويت و تأكيد اخوت و وحدت اسلامى در بين شيعه و سنى منتشر سازیم.[۳]
- نویسنده در اقدامى ابتكارى، فهرستى از داعيان تقريب و اصلاح در گذشته و حال را از بين انديشمندان شيعه و سنى آورده است. از زمره اين شخصيتها است: شيخ مفيد، سيد مرتضى، شيخ طوسى، علامه حلى، شيخ عبدالمجيد سليم، شيخ سليم بشرى، شيخ محمود شلتوت، دكتر حامد حفنى داوود و شيخ محمد غزالى.[۴]او همچنين اسامى تعدادى از مناديان قبيلرايى و مخالفان وحدت اسلامى را ذكر كرده است.[۵]اين افراد، متأسفانه باعث تفرقه شده و در قلبها بذر كينه كاشته و نفرين و نفرت درويدهاند و اى كاش كه ديگران عبرت گيرند و بيدار شوند...
- همچنين نویسنده، متن كامل مقاله «الشيعة و تحريف القرآن الكريم» را كه در نشريهاى وهابى منتشر شده و در اين اثر، مورد سنجش و نقد قرار داده، آورده است.[۶]
- نویسنده در بحثى تحت عنوان «كلمة الإمام الخميني حول وحدة المسلمين»، نظر ايشان را در مورد وحدت اسلامى نقل كرده و از جمله چنين آورده است: «... اى مسلمانان جهان و پيروان توحيد! ريشه همه مشكلات كشورهاى اسلامى از تفرقه و اختلاف كلمه سرچشمه مىگيرد و رمز پيروزى در وحدت كلمه و ايجاد تعاون پنهان است...».[۷]
- نویسنده با طرح اين پرسش كه چه عاملى سبب پيدايش تقيه شده است؟ چنين پاسخ داده است: زمانى كه قدرت حاكم مانع آزادى بيان مىشود و عقيده را با زور و خشونت سركوب مىكند، مسلمانان به پنهانكارى متوسل مىشوند و عقيده خود را در خفا حفظ مىكنند تا جان و مذهبشان نابود نشود. نویسنده افزوده است: اگر تقيه جرم شمرده شود، بايد دانست كه اين جرم را سياستهاى حاكم زمانه مرتكب شدهاند. تقيه، ايمان صحيح و قانونى طبيعى در سايه حكومتهاى جائر است... تقيه شعار اهلبيت(ع) بود برای آنكه دفع ضرر كنند و جان خود و پيروانشان را حفظ كنند و بين مسلمانان تفرقه ايجاد نكنند.[۸]
- نویسنده نظر برخى از انديشمندان مهم شيعه مانند شيخ صدوق، سيد مرتضى، فيض كاشانى، آيتالله حكيم، آيتالله ميلانى، آيتالله بروجردى، آيتالله گلپايگانى و... را در زمينه محفوظ بودن قرآن كريم از تحريف ذكر كرده و از جمله از قول علامه سيد محمدحسين طباطبايى صاحب تفسير الميزان، چنين نوشته است: قرآن مصون از تحريف است... قرآن را خداى تعالى بر پيامبرش(ص) نازل كرد و آن را با صفاتى ويژه توصيف كرد كه اگر تغييرى در آن صفات بهصورت زياد شدن يا كم شدن يا دگرگونى در الفاظ يا نظم تأثيرگذار، حاصل شود، آن صفتها ديگر ثمرهاى نخواهد داشت، ولى ما مى بينيم كه قرآنى كه در دست ماست آن آثار را به بيشترين و بهترين شكل دارد، پس تحريفى در آن رخ نداده كه صفاتش را از بين ببرد و آنچه در دست ماست، همان قرآنى است كه بر پيامبر(ص) نازل شده است.[۹]
- نویسنده در خاتمه تأكيد كرده است: در اين كتاب برخى از نظرات انديشمندان شيعه را در مورد صيانت قرآن نقل كرديم و روشن شد كه همگى تحريف قرآن را نفى مىكنند و هيچ زيادت يا نقصانى را در آن نمىپذيرند. پس بر دانشمندان شيعه و سنى لازم است كه روايات تحريف را نپذيرند؛ چون مخالف قرآن است.[۱۰]
وضعيت كتاب
برای كتاب حاضر، فقط فهرست تفصيلى مطالب تنظيم شده و متأسفانه فهرستهاى فنى (مانند آيات، روايات، اعلام و...) و حتى فهرست منابع فراهم نشده است. هرچند كتاب حاضر، مستند است، ولى چندان منظم نيست و مشوش است؛ بهطورىكه نویسنده گاه نام و نشان آيات و سورهها را درون متن ذكر كرده[۱۱] و گاه فراموش كرده و آدرس نياورده نه در متن و نه در جاى ديگر[۱۲] گاهى ارجاع به منابع با ذكر نام كتاب مورد نظر و شماره جلد و صفحه در متن آمده[۱۳] و گاهى در پاورقى آمده است[۱۴]. در هر حال، در اين پاورقىها گاه توضيحاتى درباره موضوع و واقعهاى بيان كرده[۱۵] و گاهى شخصيتى تاريخى را شناسانده[۱۶] و گاه ارجاع به منابع داده و نام منبع و شماره جلد و صفحه مورد نظر را آورده.[۱۷]و... ولى با بررسى اجمالى، هيچ پاورقى انتقادى در آن مشاهده نشد.
نویسنده همچنين تصوير شيخ محمود شلتوت و تصويرى از فتواى ايشان در مورد جواز عمل بر طبق مذهب شيعه.[۱۸]و نيز تصويرى از شيخ عبدالمجيد سليم و نامه ايشان در تجليل و تأييد كتاب «مجمع البيان» را آورده است.[۱۹]كتاب حاضر به زبان عربى جديد نوشته شده و به همين جهت واژگان و اصطلاحاتى در آن يافت مىشود كه در عربى قديم نبوده است، مانند «الزينكوغراف».[۲۰]، به معناى گِراورسازى و تصويربردارى با زينك.
پانويس
- ↑ متن كتاب، ص356
- ↑ آل عمران: 103
- ↑ مقدمه كتاب، ص13-15
- ↑ ر.ک: مقدمه كتاب، ص9-10
- ↑ ر.ک: همان، ص11-12
- ↑ همان، ص19-21
- ↑ متن كتاب، ص141-146
- ↑ همان، ص161-162
- ↑ ر.ک: همان، ص257-258
- ↑ همان، ص353-356
- ↑ مثلاًر.ک: همان، ص29-31 و...
- ↑ مثلاًر.ک: همان، ص64، 65، 66 و...
- ↑ مثلاًر.ک: همان، ص180، 181، 182، 183، 184 و...
- ↑ مثلاًر.ک: همان، ص137، پاورقى 1 و...
- ↑ مثلاًر.ک: همان، ص152، پاورقى 1 و...
- ↑ مثلاًر.ک: همان، ص206، پاورقى 2 و...
- ↑ ر.ک: همان، ص207، پاورقى 1 و...
- ↑ ر.ک: همان، ص265-268
- ↑ همان، ص295-297
- ↑ ر.ک: همان، ص268
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.