اخسیکتی، احمد بن محمد
ابورشاد، احمد بن محمد بن قاسم بن خديو اَخْسیکَتى، محدث و ادیب بود و ابن قطلوبغا وى را در شمار حنفيان آورده است.
نام | اخسیکتی، احمد بن محمد |
---|---|
نامهای دیگر | اخسیکتی، ذو الفضایل
اخشیکثی، احمد بن محمد ذو الفضائل، احمد بن محمد ابن خدیو اخسیکتی، احمد بن محمد اخسیکتی، ابورشاد احمد بن محمد |
نام پدر | محمد |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 528 ق |
اساتید | |
برخی آثار | دیوان اثیرالدین اخسیکتی |
کد مؤلف | AUTHORCODE00696AUTHORCODE |
تولد
یشان ملقب به ذوالفضائل، در حدود سال 460ق، در اخسیکت، یکى از شهرهاى ماوراءالنهر، ديده به جهان گشود.
اساتید
وى از ابوالقاسم، محمود بن محمد صوفى حديث آموخت، سپس به مرو رفت و نزد ابوالمظفر، منصور، نياى عبدالكريم سمعانى، به كار حديث ادامه داد و چون بر زبان، نظم و نثر عرب احاطه داشت، در این شهر با بزرگان ادب به مناظره و مشاعره مىپرداخت.
وى و برادرش محمد، ملقب به ذوالمناقب كه در دوره تحصيل در اخسیکت و سفر به مرو همراه او بود، هر دو، در میان اديبان مرو به چيرگى شهره بودند.
شاگردان
سمعانى، مىگوید: «بيشتر فضلاى خراسان نزد وى ادب مىآموختند، اما از شاگردانش، كسى را جز خود سمعانى نمىشناسیم».
وفات
وى در مرو به کتابت در ديوان حكومت اشتغال داشت و در همان شهر درگذشت. بيشتر منابع، تاريخ وفات او را 428ق، نوشتهاند، بهجز سيوطى كه تاريخ 526ق و سمعانى، در «الأنساب» كه 530ق، را ياد كردهاند.
رابطه او با شعر
همه آنچه از اخسیکتى در دست است، ابياتى بيش نيست؛ چند بيتى درباره سمعانى سروده و به خود او داده است و دو پاره شعر كه یکى را ياقوت از روى ديوان شعر او بازگو كرده است. این شعر، پاسخى است به دو بيت از ابوالعلاى معرى كه در آن مردم دنيا را از دو گروه بيرون نمىداند: عاقل بىدين و ديندار بىعقل. وى در پاسخ، ديندار را بههرحال، رستگار و بىدين را گمراه مىداند و ابوالعلا را سرگردان در این وادى.
آثار
منابع، مجموعاً چهار اثر به وى نسبت دادهاند كه هيچكدام بر جاى نمانده است كه عبارتند از:
1. ديوان شعر؛
2. زوائد في شرح سقط الزند ابوالعلاى معرى؛
3. کتابى در تاريخ ياقوت كه به تاريخ ابى رشاد نيز معروف بوده است؛
4. کتاب في قولهم كذب علیک كذا ياقوت[۱].
پانویس
- ↑ انواری، محمدجواد، ج7، ص185
منابع مقاله
انواری، محمدجواد، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی،چاپ دوم، 1377.