جعفری، محمدزکی
«سيد محمدزكى جعفرى»، معروف به اديب درهصوفى، از علماى قرن سيزده هجرى درهصوف، از ولايات سمنگان در افغانستان است. به منظور آشنايى با اين اديب وارسته، به ذكر مختصرى از شرح حال وى كه در ربيعالاول سال 1425ق و به قلم خود او نوشته شده، پرداخته مىشود:
نام | جعفری، محمد زکی |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | |
متولد | 1351 ش |
محل تولد | |
رحلت | 0 ق |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE07821AUTHORCODE |
1. ولادت:
بنا به نوشته مرحوم پدرم، در يازدهم ماه صفر سال 1393ق، برابر پانزدهم حوت (اسفند) سال 1352ش، در قريه «توتاش» از قراى «درهصوف»، ولايت سمنگان افغانستان، به دنيا آمدم[۱]
در اوايل جوانى، به اقتضاى استعداد فطرى و اصرار مرحوم پدر، وارد مدرسه دينيه شده، به تحصيل علوم پرداختم. از آنجا كه اسباب و ابزار لازم براى ادامه تحصيل وجود نداشت و از طرفى هم علاقه بسيار به آن داشتم، با اجازه پدرم به مقصود ادامه به دست آوردن دانش دينى و كسب تخصص در علوم اسلامى، آماده سفر به ايران شدم[۲]
2. هجرت:
در سال 1410ق، از طريق كشور پاکستان وارد سيستان در ايران شده و از آنجا پس از زيارت عتبه علميه حضرت ثامن الحجج، على بن موسى الرضا(ع)، به شهر قم رفته و مدت پنج سال در حوزه علميه آن، اقامت گزيدم. از همه آن سر كشيده و آخرالامر متوجه شدم اهل قم به متون علوم كه اساس دانش بدان استوار است، اهميت نداده و همگى از اعالى و ادانى، خيال «درس خارج» را بر سر مىپرورانند و براى رسيدن به آن، بال و پر مىزنند و اين وضع با طبع دانشاندوزى من، ناسازگار بود. سرانجام ناچار شدم در سال 1415ق، راهى ديار خراسان شده و در جوار سلطان سرير ارتضا، على بن موسى الرضا(ع)، اقامت گزينم. از اولين روز ورود به حوزه خراسان تاكنون كه اين ترجمه (شرح حال) را مىنويسم، مدت يازده سال تمام مىگذرد[۳]
3. ادامه تحصيلات و استادان:
از محضر استاد حجت هاشمى خراسانى، صرف، نحو، فنون بلاغت و مقامات حريرى را با مقدارى از منطق و اصول بهرهمند شده و براى تكميل علوم ادب، عروض و قافيه را در محضر شيخ ابوليلى عطار بغدادى به پايان بردم. فقه جعفرى را از محضر سيد ميرزا حسین صالحى مدرس آموخته و سطوح عاليه را از چشمه جوشان فقه و اصول آيتالله شيخ محمداسماعيل محقق فقيه بلخى كه از علماى زبده اماميه و مدرسين بنام شيعه در نجف اشرف و حوزه كهن خراسان به حساب مىآمدند، استفاده كردم. «منطق» و «الهيات اشارات» ابن سينا را از شيخ عزيزالله فياض و كلام را از بعضى آموزگاران ديگر آموختم[۴]
4. تدريس:
همزمان با تحصيل، مشغول تدريس شده و ادبيات عرب را كه ميراث جدم اميرالمؤمنين على(ع) بود، محور قرار دادم؛ زيرا در حوزههاى نجف اشرف و قم، بهطور كامل از بين رفته و در حوزه خراسان كه از قديم الايام مركز ادبيات عرب در جهان بشمار مىرفت، در حال از بين رفتن بود[۵]
5. تأليف:
با همه ناملايمات زمان كه مرا نشانه گرفته بودند، دست و پنجه نرم كرده، از هدف باز نمانده و براى رسيدن به آن، حتى يك گام هم عقبنشينى نكردم و به نغمه: {| class="wikitable poem" |- ! «در بيابان گر به شوق كعبه خواهى زد قدم !! سرزنشها گر كند خار مغيلان غم مخور» |}، گوش فرا داده، به كسب كمال دست پيدا كرده و براى ابقاء يادگار در صفحه روزگار، دست به قلم برده، كتابهاى ذيل را نوشتهام كه قضاوت درباره آنها را به خواننده باانصاف، واگذار مىكنم:
1. المحصول في إيضاح قواعد عروض آل الرسول(ص) (عروض و قافيه عربى)؛
2. قرة الطرف در علم صرف (علم صرف به زبان فارسى)؛
3. مفتاح النجاح في شرح المراح (در فلسفه ابنيه و صيغ)؛
4. تبيين المرام من مشكل شرح النظام (صرف و خط)؛
5. البيان اللطيف في توضيح مشكل شرح التصريف (صرف)؛
6. شرح و بسط «صرف مير» بهطرز بىسابقه.
و كتب ديگرى كه در صدد اصلاح و غلطگيرى برخى و در صدد تكميل برخى ديگرم[۶]
پانويس
منابع مقاله
جعفرى، سيد محمدزكى، «قرة الطرف بتبيين قواعد و أبواب الصرف»، قم، 1385، مؤسسه دارالحجه(عج).