تفسير البغوي
«تفسير البغوى المسمّى معالم التنزيل» از مشهورترين و گرانقدرترين تفاسير نقلى (مأثور) اهل سنت محسوب مىگردد. بهرغم مختصر بودنش، پالوده بودن از احاديث موضوع و اسرائيليات غريب و آراى بدعتآميز (نسبت به برخى تفاسير پيش از خود) را از ويژگىهاى مهم آن بر شمردهاند.
نام کتاب | تفسیر البغوي |
---|---|
نام های دیگر کتاب | معالم التنزیل |
پدیدآورندگان | مهدی، عبد الرزاق (محقق)
بغوی، حسین بن مسعود (نويسنده) |
زبان | عربی |
کد کنگره | BP 94 /ب7ت7 |
موضوع | تفاسیر اهل سنت - قرن 5ق. |
ناشر | دار إحياء التراث العربي |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1420 هـ.ق یا 2000 م |
کد اتوماسیون | 1384 |
نويسنده در اين تفسير كه به زبان عربى است، از تفسير «الكشف و البيان» ثعلبى بسيار متأثر بوده (بلكه اصل اين تفسير و محور آن بوده است) و به نقل مأثورات اكتفا نكرده بلكه وجوه معانى، قراءات، لغات، اعراب، تفسير، تأويل،احكام و فقه، حكم و اشارات و نقدهايى بر آراى بدعتآميز و احاديث جعلى تفسير ثعلبى، در آن يافت مىشود.
از ابن تيميه پرسيدند: از تفاسير زمخشرى و قرطبى و بغوى كداميك به كتاب خدا و سنت پيامبر(ص) نزديكتر است؟ پاسخ داد:سالمترين آنها از جهت بدعت و احاديث ضعيف، تفسير بغوى است كه گر چه خلاصة تفسير ثعلبى است، بغوى احاديث جعلى و بدعتآميز آن را حذف كرده است.
علاء الدين على بن محمد بغدادى معروف به خازن (متوفاى 725ق) كه تفسير بغوى را تلخيص كرده است، علت انتخاب خود را چنين بيان مىكند: «زيرا كتاب معالم التنزيل نوشته علامه جليل، عالم كامل، احياكننده سنت، قدوه و پيشواى امت، ابو محمد حسين بن مسعود بغوى، جزو بهترين و ارزشمندترين تأليفات در تفسير بود. (اين كتاب) جامع آراء صحيحه،عارى از شبهه و تحريف و آراسته به زيور احاديث نبويه و احكام شرعيه بود و در شيواترين عبارات و زيباترين اسلوب شكل گرفته بود؛ از اينرو خواستم تا از گوهرهاى تابناك آن بهره فراوان ببرم».
استاد عبدالرزاق مهدى، محقق دار احياء التراث العربيبيروت در مقدمه تفسير بغوى مىنويسد:« اين تفسير از شيواترين كتب تفسيرى به شمار مىرود،نثر آن روان و منسجم است و متضمن احاديثى است كه سند همه آنها صحيح يا حسن است».البته بايد متذكر شد كه احاديث جعلى و ضعيف نيز در اين تفسير به ندرت يافت مىشود، بدينجهت اين تهذيب و تعريفها را بايد به حالت غالبى در نظر گرفت. از اينرو دكتر محمد حسين ذهبى در التفسير و المفسرون مىنويسد: «روى هم رفته،اين تفسير، بهترين و سالمترين تفسير نقلى است كه در دسترس اهل علم قرار دارد». بايد اضافه نمود كه اين مقايسهها در رابطه با تفاسير نقلى اهل سنت صورت گرفته است.
بغوى مقدمهاى بر تفسير خود نگاشته است كه ضمن بيان روش و انگيزه تأليف،اسانيدى را كه در نقل روايات، اقوال صحابه (غالباً ابن عباس) و تابعين،قرائتها ،شأن نزول و مسائل تاريخى، داشته است بيان مىدارد، بههمين جهت در متن تفسير مطالب فوق را بدون ذكر سند مىآورد. و نيز بحثى در فضائل قرآن و تلاوت آن و وعيد بر تفسير به رأى بيان داشته است.
منابع تفسير
بغوى در تفسير خود از منابع متعددى بهره برده است. در بخش روايى تفسير ثعلبى و كتب ائمه حديث و صحابه و تابعين مانند: خليل بن احمد، سيبويه، اخفش و مبرد؛ و از شيعه مانند: محمد بن حنفيه، على بن الحسين زين العابدين(ع) امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را مد نظر داشته، رواياتى از ايشان نقل مىنمايد.
از ميان صوفيه كه آنها را به «ارباب اللسان» و «اهل الاشاره» نام مىبرد،مطالبى از شهر بن حوشب، ابراهيم بن ادهم، فضيل بن عياض، سهل تسترى، جنيد و امثال آنها را متذكر مىگردد.
از تفاسير پيش از خود به جز تفسير ابن نقاش معتزلى، ابوالحسن واحدى (صاحب تفسير الوجيز و الوسيط و اسباب النزول)، يادى نمىنمايد. بغوى از تفسير ابن ابى حاتم رازى نيز استفاده فراوانى نموده است.
انگيزه تأليف
بغوى در مقدمه خود درباره انگيزه تأليف تفسير مىنويسد: «عدهاى از ياران و دوستان از من درخواست نوشتن تفسيرى بر قرآن نمودند... بدينجهت تفسيرى كه تطويل ممل و خستهكننده و اختصار مخل به معنا، در آن نباشد، عرضه كردم».
روش تفسير
روش كلى وى در بيان و شرح آيات به مانند ساير مفسرين است؛ در ابتداى هر سوره، اطلاعات كلى از قبيل نام و وجه آن،محل نزول (مكى و مدنى بودن آن) و تعداد آيات آن، ارائه مىدهد. سپس وارد بخش تفسير آيات مىگردد.
وى در تفسير هر آيه، نخست به سراغ قرآن رفته است تا آيات مشابه و مفسر آن را بيابد، كه اين روش،اصيلترين روش در فهم معانى قرآن است. سپس از احاديث نبوى و آنگاه از اقوال صحابه و تابعان استفاده كرده است. گاه سبب نزول آن را نيز بيان كرده و در صورت لزوم به ريشهيابى واژگان و اعراب و نكات بلاغى و ادبى مربوط به آيه پرداخته است، ولى با كمال اختصار و در عين حال با دقت و ظرافت لازم، از دفع شبهات وارده بر نظم قرآن و غيره نيز غفلت نورزيده است.
مباحث نحوى و ادبى تفسير مختصرى از تفسير ثعلبى و واحدى است. بغوى را امام محدث نيز گفتهاند يعنى عالم به روايت و درايت آن است، اكثر احاديث مرفوعه را در تفسير خود مسند كرده است، و سعى دارد روايات ضعيف و موضوع و باطل را كه پيش از او ثعلبى آورده است،نقل ننمايد. با اينحال روايت ضعيف هم نقل كرده است، گاهى به ضعفش اشاره دارد؛ مانند حديث شماره 38-439-917 و گاهى به ضعف حديث اشاره نمىكند مانند: حديث شماره 17-43-80-119-160-و روايت موضوع و باطل هم در تفسير وى راه پيدا كرده است مانند حديث شماره 580-726-891 كه اكثر در اسباب نزول است.
بغوى را امام فقيه نيز لقب دادهاند ازاينجهت مباحث فقهى ذيل آيات احكام بر مسلك شافعى را خوب بيان مىدارد و در برخى موارد اختصار را رعايت نموده است؛ مانند بحث در سعى بين صفا و مروه، آيه 158 سوره بقره، كه ضمن ذكر مختصر اقوال به ادله آنها نيز مىپردازد. گاهى در مباحث فقهى مقدارى بسط مىدهد، مانند بحث قصاص ذيل آيه 178 سوره بقره، بحث صوم ذيل آيه 183 بقره، بحث خمر ذيل آيه 219 بقره، بحث حيض آيه 222 بقره، بحث ايلاء آيه 226 بقره و گاهى بحث طولانى مطرح مىكند؛ مانند: بحث حج آيات 193 تا 203 بقره، بحث طلاق آيه 228 تا 237 بقره.
بغوى را مقرئ نيز لقب دادهاند، بدينجهت در تفسير خود به ذكر قراءات مىپردازد و مشهور از آنها را مطرح كرده به وجوه آن مىپردازد؛ خود در مقدمه مىنويسد:«در تفسير، قراءات مشهور را انتخاب و ذكر كردهام؛ زيرا اتفاق بر جواز قرائت آنها وجود دارد». وى سعى دارد بحث قرائت را به اختصار مطرح نمايد، امّا گاهى طولانى مىشود؛ مانند قرائت «صراط» در آيه 6 سوره فاتحه و قرائت «سفهاء» در آيه 13 بقره كه نظر قراء اهل كوفه و شام را بررسى مىكند.
بغوى در بحثهاى عقيدتى و كلامى به مثابه يكى از علماى اهل سنت عمل مىكند، اضطراب در كلمات وى به چشم مىخورد، در صفات خداوند گاهى مسلك سلف (عدم تأويل) را برمىگزيند و گاهى مسلك متأخرين (تأويل) را انتخاب مىكند. ذيل آيه 54 سوره اعراف «ثم استوى على العرش» در مقابل معتزله قرار مىگيرد و بيان «الاستواء غير مجهول و الكيف غير معقول و الإيمان به واجب» را نقل مىكند و راه عدم تأويل و الكيف مجهول را پيش مىگيرد. و در آيه 42 سوره قلم «يوم يكشف عن ساق» تأويل را انتخاب كرده مىگويد:«عن امر فظيع شديد». و در آيه 22 سوره الفجر «و جاء ربك» مىنويسد:«جاء امره و قضاؤه و قال الكلبى ينزل حكمه».
بغوى را محقق نيز دانستهاند،به همين جهت گاهى مبادرت به ذكر اقوال متعدد در تفسير آيه يا بيان معناى آن مىنمايد،بدون اينكه بين آنها ترجيحى قائل شود و يا اختلاف و اضطراب آن اقوال را بازگو كند. اما گاهى نيز به ترجيح يكى از اقوال مىپردازد كه اين كمتر اتفاق مىافتد. مانند آيه 34 سوره بقره «و اذ قلنا...» مىنويسد:«فيه قولان: الاصح...» و يا آيه 7 سوره آل عمران «و ما يعلم تأويله...» مىنويسد: «و اختلف العلماء في نظم هذه الآية...»
بغوى سعى دارد كه اسرائيليات تفسير ثعلبى و شاگردش واحدى را نقل ننمايد؛ امّا با اينحال تعدادى از اينگونه روايات و قصههاى تاريخى در تفسير او يافت شده است و كمتر به ضعف و جعلى بودن آنها مىپردازد. قصههايى از قبيل شأن آدم و حوا و نزول آنها از بهشت ذيل آيه 36 سوره بقره «و قلنا اهبطوا بعضكم لبعض عدو...» و قصه غرق آل فرعون ذيل آيه 50 سوره بقره «و اذ فرقنا بكم البحر...» كه مبالغه و مطالب موهن زيادى دارد. و نيز قصه هاروت و ماروت ذيل آيه 102 بقره و داستان طولانى قتل جالوت توسط داود،ذيل آيه 259 سوره بقره.
بغوى به شيوه ثعلبى از آوردن روايات ائمه اطهار(ع) نيز دريغ نكرده است و هر جا روايتى، با شأن رفيع اهل بيت(ع) مناسبت داشته يا دليل بر منقبت و فضيلتى براى آنان بوده، بىپروا آن را بيان كرده است؛ مانند: آيه 61 سوره آل عمران (آيه مباهله) كه نام حضرت على(ع)، فاطمة الزهرا(س) و حسنين(ع) را ضمن بيان داستان مباهله، ذكر مىكند.
عدهاى در اين موضوع در برخى چاپها، خواستهاند كه برخى عبارتها را حذف نمايند ولى غافل از اينكه حذف آن آشكار خواهد شد. به عنوان نمونه، بغوى (به تبع ثعلبى) ذيل آيه 214 سوره شعراء «و انذر عشيرتك الاقربين» روايت معروف و مفصلى را كه مورخان و مفسران بهطور متواتر و با سندهاى صحيح از طريق محمد بن اسحاق، سيرهنويس معروف و پدر تاريخ اسلامى، روايت كردهاند،آورده است، بدين مضمون: «پيامبر(ص) به على(ع) دستور داد تا فاميل و بستگان را دعوت كند و به آنان فرمود: هر كه از شما مرا يارى كند، برادر، وصىّ و جانشين من خواهد بود. تنها على(ع)برخاست و گفت: يا رسول الله(ص) من همواره ياور تو هستم. آنگاه پيامبر(ص) رو به آنان كرد و فرمود:إنّ هذا أخي و وصيي و خليفتي فيكم فاسمعوا له و اطيعوا»(تفسير بغوى، ج 3، ص 481). اين ذيل در چاپهاى مكرر حذف شده است، جز در چاپ دار احياء التراث عربى-بيروت (1420ق 2000م)چاپ حاضر، ولى تحريفكنندگان غافل مانده و ندانستهاند كه تفسير خازن كه برگرفته از تفسير بغوى است، حديث ياد شده را بهطور كامل نقل كرده است [۱].
تحقيق اثر
تحقيق تفسير بغوى توسط محقق عبدالرزاق المهدى انجام گرفته است.
وى ضمن مقدمهاى مباحثى درباره: 1-انواع تفاسير (درباره شيوههاى تفسيرى و تأليفات آنها ،كه به 7 نوع شيوه پرداخته است). 2-علت و انگيزه تأليف تفسير توسط بغوى. 3- فوائدى مهم درباره تفسير و مفسران كه به اختلاف علماى گذشته در تفسير، احاديث جعلى در تفاسير و تقسيم اسرائيليات،پرداخته است. در اين بحث، به اختلاف علماى پيشين در تفسير،جمع آن و نقد بسيارى از روشها اشاره دارد. نمونهاى از احاديث جعلى در كتب تفسير را متذكر گشته به نقد آنها پرداخته است. و در بخش مفسران به مفسرين از صحابه و شاگردان آنها از تابعين پرداخته شرح حال مختصرى از هر يك از آنان ارائه مىدهد.
پس از آن به بغوى و تفسيرش مىپردازد و ضمن بيان روش او و توضيح بخشهاى مختلف تفسيرش، شرح حال مختصرى از بغوى و آثار و اساتيد و شاگردانش ارائه مىدهد. و در خاتمه به بررسى و توصيف نسخههاى خطى كه محور تحقيق وى (در كنار دو نسخه چاپى) بودهاند مىپردازد.
عمده فعاليتهاى محقق در اين تفسير عبارتند از:
1-مطابقت دو نسخه خطى با هم و مقايسه آنها با دو نسخه چاپى و اشاره به موارد اختلاف نسخهها.
2-تخريج احاديث.
3-بررسى اسانيد روايات و صحت و ضعف آنها.
4-اشاره به شرح حال برخى راويان.
5-ذكر طرق ديگر حديث كه مفسر آن را بيان نداشته است.
6-شمارهگذارى احاديث از ابتدا تا انتهاى تفسير كه به رقم 2440 حديث رسيده است.
7-اشاره به اسرائيليات.
8-تخريج آيات شاهد.
9-تخريج شواهد شعرى.
10-شرح برخى مفردات غريب در شعر و نثر.
11-تهيه فهرست مصادر و مراجع.
12-مقدمهاى در موضوعات ذكر شده در ابتداى عنوان.
محقق در تخريج اسانيد از كتابهاى «شرح السنة» و «الأنوار في شمائل النبي المختار» بغوى و كتب روايى ديگر مانند صحيح بخارى استفاده كرده است.
مقدمه محقق به سال 1419ق1998/م در سوريه دمشق، نگاشته شده است.
نقدى بر محقق
محقق در بحث احاديث جعلى و موضوع، اشاره به برخى مصاديق مىنمايد كه از جمله آنها، مأثورات منقول ذيل آيه 55 سوره مائده است، ايشان حديث صدقه دادن انگشتر توسط حضرت على(ع) را كه صحابه، تابعين و مفسرين مختلف شيعه و سنى آن را نقل نمودهاند، از موارد مجعول دانسته و براى اثبات سخن خود به نقل قولى از ابن تيميه كه «انه من وضع الرافضة» و بيانى از ديگران اكتفا مىكند. وى هرگونه بيان مصداق را از جمله در آيه 7 سوره رعد «و لكل قوم هاد» و آيه 12 سوره حاقه «و تعيها اذن واعيه» كه حضرت على(ع) را به عنوان مصداق اعلاى آيه بيان مىدارد، جعلى خوانده است. ايشان فراموش نمودهاند كه يكى از راههاى تبيين و تفسير آيات قرآن كه از تفسير لفظى فراتر است (و در مدار آن محسوب نمىگردد) بيان مصداقهاى آيات است كه توسط پيامبر(ص)، صحابه، تابعين و مفسران پيشين انجام گرفته است و نيز برخى از اين احاديث و منقولات، شأن و سبب نزول آيات بوده است كه ارزيابى آنها بايد بهدور از تعصبات مذهبى قرار گيرد. اين بخش از سخنان عبدالرزاق مهدى بايسته نقدى متكى بر تحقيق در روايات و مأثوراتى است كه درصدد بيان مصاديق آيات هستند و نيز مأثوراتى كه اسباب نزول آيات را بيان داشته است. فقط به ذكر اين نكته بسنده مىكنم، كه 24 حديث از اهل سنت نقل شده كه اين آيه (55 سوره مائده) درباره حضرت على(ع)نازل شده است. روايات مربوطه را از صحابه افرادى مانند ابوذر، ابن عباس، انس بن مالك، عمار، جابر، سلمة بن كهيل، ابو رافع، عمرو بن عاص و حضرت على(ع) كه اعلم، اعدل و اتقاى صحابه بوده نقل نمودهاند، در بين ائمه(ع)، امام حسين(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع) و امام هادى(ع) نيز اين روايات را داشتهاند. علماى اهل سنت نيز بر نقل آن بدون رد و جرح اتفاق داشتهاند؛ مانند احمد، نسايى، طبرى، طبرانى، و عبد بن حميد،كه اينها خود از ائمه تفسير مأثور و از حفاظ و ائمه حديث اهل سنت محسوب مىگردند. متكلمين نيز اينگونه روايتها را تلقى به قبول نمودهاند.
فقها در مسئله «فعل كثير در نماز» و بحث «آيا صدقه مستحبى، زكاة ناميده مىشود يا خير؟» آنها را مطرح كردهاند. در صحت انطباق آيه بر روايات، بزرگان تفسير و ادب مانند زمخشرى، طبرى و ابو حيان در تفسير خود و راويان احاديث كه خود از اهل لسان عرب مىباشند، مناقشهاى ننمودهاند. بنابراين نمىتوان ادعاى ضعف سند و جعلى بودن را پذيرفت و از اينگونه روايات چشمپوشى نمود.
نسخه شناسى
معالم التنزيل بارها همراه با تفسير ابن كثير و تفسير خازن به طبع رسيده است. از جمله، چاپ سنگى آن در هند همراه با تفسير ابن كثير، در سال 1295ق در 1006 صفحه و بار دوم در سال 1296ق و همچنين در قاهره چاپخانه استقامت در سال 1331ق در حاشيه تفسير خازن، چاپهاى مستقل آن از قبيل 1-المكتبة التجارية الكبرى در سال 1955 م،2-مكتبة البابي الحلبي سال 1957م در 4 مجلد. 3-بيروت دار المعرفة چاپ دوم به سال 1407ق در 4 مجلد. 4-چاپ ديگر به سال 1970 م. 5-افست چاپ قاهره در بيروت، توسط دارالفكر به سال 1405ق در پنج مجلد. 6-نسخه حاضر توسط دار احياء التراث العربي در كشور لبنان، بيروت با تحقيق عبدالرزاق المهدى در 5 مجلد به قطع وزيرى، به عنوان چاپ اول به سال 1420ق معادل 2000م.
اين نسخه با تحقيق و پاورقىهاى محقق فوق انجام گرفته، آيات قرآن با شماره آنها، كاملاً از متن تفسير مجزا و مشخص مىباشند. شماره آيات مورد بحث و سوره در بالاى صفحه به همراه جزء كتاب راهنماى محققان خواهد بود. در انتهاى هر مجلد فهرستى بر اساس سورههاى موجود در آن ارائه شده است، فهرست مصادر و مراجع نيز توسط محقق انتهاى مجلد پنجم گنجانده شده است. تصويرى از صفحات نسخههاى خطى كه منبأ و محور اين نسخه بودهاند در ابتداى مجلد اول تفسير نمايش داده شده است.
مشخصات كامل دو نسخه خطى و سال كتابت آنها در مقدمه محقق بيان گشته و در پاورقىها به جزئيات اختلاف آنها اشاره مىشود.
اضافه بر تفاسيرى كه بعد از بغوى از اين اثر استفاده نموده يا آن را تلخيص كردهاند، اين تفسير توسط شيخ تاج الدين ابونصر،عبد الوهاب بن محمد حسينى از علماى قرن نهم مختصر شده است. تأليفاتى درباره آن انجام گرفته است،از قبيل 1-البغوى الفراء و تفسيره للقرآن الكريم، محمد ابراهيم شريف، قاهره، دانشكده دارالعلوم دانشگاه قاهره، 1406ق 1986م.
2-البغوى و منهجه في التفسير، عفاف عبد الغفور حميد، مكه مكرمه، دانشكده شريعت، دانشگاه ام القرى، 1400ق رساله فوق ليسانس، چاپ ارشاد، بغداد.
3-فهرست احاديث تفسير بغوى، توسط يوسف عبد الرحمن المرعشلى، بيروت،دار النور الاسلامى، دار البشائر الاسلامية، در 256 صفحه.
پانويس
- ↑ تفسير خازن، ج 3، ص 333
منابع مقاله
1-مقدمه محقق و مفسر و متن كتاب.
2-دانشنامه قرآن و قرآنپژوهى، به كوشش بهاء الدين خرمشاهى، ج 1، ص 378 و 758.
3-المفسرون حياتهم و منهجهم، سيد محمد على ايازى، ص 644.
4-تفسير و مفسران، آيت الله معرفت، ج 2، ص 193.
5-التفسير و المفسرون، دكتر ذهبى، ج 1، ص 234.
6-مناهج المفسرين، منيع عبد الحليم محمود، ص 131.
7-فصلنامه بينات سال دوم، شماره 7، پاييز 1374، ص 7.
8-تفسير الميزان، علامه طباطبايى، ج 6، ص 25.