جبرتی، عبدالرحمن
عبدالرحمان بن حسن بن ابراهیم زَيْلَعى جبرتى عقيلى حنفى، مورخ نامور مصرى قرن دوازدهم و سيزدهم، در 1167ق در قاهره به دنيا آمد.
خاندان
نياكان جبرتى از مسلمانان حنفى ناحيه ساحلى جَبَرْت بودند. جد هفتم جبرتى، كه او نيز عبدالرحمان نام داشت، به قصد زيارت حرمين شريفين از جبرت عازم جده و سپس مكه شد، دو سال نيز در مدينه اقامت گزيد و نزد علماى آن سامان كسب علم كرد، آنگاه به مصر رفت و در اوايل سده دهم در كنار جامع الازهر قاهره اقامت گزيد. مدتى بعد وى شيخِ (بزرگ يا متولى) رواقِ جَبَرْت در جامع الازهر شد و اين مقام (مشيخة الرواق) به مدت سه قرن در خاندانش موروثى گرديد و به عبدالرحمان جبرتى ختم شد.
کسب علم و دانش
پدر عبدالرحمان او را به مكتبخانه و آنگاه به مدرسه سِنانيه، واقع در شمال غرب جامع الازهر، فرستاد تا در آنجا قرآن و مقدمات علوم دينى را فرا گيرد. وى در يازده سالگى حافظ قرآن شد. جبرتى نزد پدرش تاريخ و علوم رياضى و هيئت آموخت و پيش ديگر استادانى كه با پدرش دوستى داشتند، علوم دينى و رياضى را فراگرفت. مشهورترين استاد وى در اين برهه سيد محمدمرتضى زَبيدى، مؤلف تاج العروس، بود كه جبرتى در محضرش علم لغت آموخت. در رَواق شُوام نيز اصول مذهبى حنفى را نزد عبدالرحمان عريشى فرا گرفت.
عبدالرحمان در محافل علمى و ادبى پدرش حضور مىيافت و از دانشمندان بهره علمى مىبرد. وى در اول صفر 1188ق، با وفات پدرش، به رياست رواق جَبَرْت رسيد و وارث ثروت عظيم و املاك و اوقاف متعدد او شد. تمام عمرش را در قاهره به كسب علم و تدريس در الازهر و در منزل خود و حاشيه نوشتن بر كتابهاى پدرش و مذاكره با بزرگان در محافل علمى سپرى كرد. وى علاوه بر فقه و علوم دينى، به رياضيات علاقهمند بود و در پزشکى نيز مطالعاتى كرد و در آن رشته، كتابى نگاشت و تا حدودى نيز به تصوف گرايش يافت.
او در اواخر سال 1195ق شروع به نگارش يادداشتهايى كرد كه بعدها پايه تاريخش گرديد.
با ورود ناپلئون بناپارت و سپاهيانش در صفر 1213ق./ 1798م. به قاهره و اشغال مصر، جبرتى قاهره را به سوى مزرعهاش در شهرك ابيار در شمال دلتاى مصر، ترك كرد ولى اندكى بعد، در پى دعوت ناپلئون از دانشمندان و علماى مهاجر مصر، به قاهره بازگشت. همچنين به عضويت مجلس اعيان (ديوان عمومى)، متشكل از ده تن از بزرگان مصر، درآمد كه ناپلئون قصد داشت به وسيله آن ديوان، امور مصر را اداره كند و بدينترتيب، نزد سرداران سپاه فرانسوى و فرهيختگان همراه سپاه، احترام يافت.
جبرتى درباره حمله فرانسه به مصر، موضع مخالف نداشت بلكه برعكس، با تعدادى از دانشمندان فرانسوى دوست شد و پس از آنكه به دعوت آنها از فرهنگستان علوم فرانسه در قاهره و كتابخانه و ابزارهاى فلكى فرانسویان ديدن كرد، آن ابزارها را به دقت در كتابش وصف و ستايش نمود و شيفتة پيشرفتهاى علمى فرانسویان شد. او اين تماسها را به هيچ وجه همكارى با سپاه فرانسه و اشغالگران نمىدانست، بلكه آن را شيوهاى براى استفاده از علوم و فنون فرانسویان مىشمرد و در عين حال از ظلم و بىبندوبارى فرانسویان انتقاد مىكرد.جبرتى در دستگاه حكومت محمدعلى پاشا (1220- 1264ق.)، متولى وظيفه افتا بر اساس مذهب حنفى و تعيين اوقات نماز و رؤيت هلال ماه رمضان و شوال بود. علاوه بر آن، تا هفت سال مانده به مرگش همچنان در جامعالازهر تدريس مىكرد.
جبرتى به سبب حادثه قتل فرزندش خليل در رمضان 1237ق، و نيز به علت بيمارى و كهولت، جلد چهارم تاريخش را ناتمام گذاشت و در سوك فرزند، بينايىاش را از دست داد.
آثار
- مظهرالتقديس بذهاب دولة الفرنسيس؛
- مختصر تذكرة اولى الالباب و الجامع للعَجَبِ العُجاب؛
- دستور تقويم الكواكب السبعة و الجواهر و الاَهِلَّة والتواريخ الثلاثة؛
- نقد كتاب الف ليلة و ليلة.
وفات
وى در حدود 1240-1241ق در قاهره وفات يافت.