خودشناسی برای خودسازی
خودشناسی برای خودسازی، اثر محمدتقی مصباح یزدی، به زبان فارسی است.
خودشناسی برای خودسازی | |
---|---|
پدیدآوران | مصباح یزدی، محمدتقی(نویسنده) |
ناشر | مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، مرکز انتشارات |
مکان نشر | ايران - قم |
چاپ | 3 |
شابک | 964-6740-31-6 |
موضوع | اخلاق اسلامی
خود سازی (اسلام) خود شناسی - جنبههای مذهبی - اسلام |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 250 /م6خ9 |
موضوع بحث عبارت است از: «انسان از این نظر که موجودى است کمالپذیر» و هدف و فایده آن عبارت است از: «شناختن کمال حقیقى و راه رسیدن به آن» و اسلوب آن عبارت است از: «بررسىِ بینشهاى درونىِ خویش براى بازشناختن خواستها و کششهایى که در وجود ما براى کمال نهاده شده و عواملى که ما را در راه رسیدن به آن کمک مىکند و بررسىِ شرایطى که مىتوان از آنها براى این منظور بهرهبردارى کرد»[۱].
ساختار
کتاب با مقدمه مؤلف آغاز میگردد و سپس طی چند عنوان به بحث کمال، جهتیابیِ امیال فطری، نقطه اوج امیال، قرب خدا، حقیقت عبادت و چند موضوع دیگر پرداخته میشود.
گزارش محتوا
نویسنده، پس از ذکر مقدمه و توضیح مفردات بحث، مراتب کمال و تقسیم آن به کمال حقیقى و نسبى را متذکر مىشود. کمالى که براى موجود، کمال نهایى بشمار آید، «حقیقى» و آن که آلت و وسیلهاى براى رسیدن به کمال بالاترى باشد، کمال نسبى براى آن موجود خواهد بود. ایشان در ادامه، عوامل و شرایط سیر استکمالى بهسوى کمال حقیقى را متذکر مىشود؛ آنگاه به این نکته مىرسد که براى یافتن کمال، ابتدا مىباید آن را شناخت؛ اما این شناخت درباره کمال حقیقى انسان، با ابزار تجربه امکانپذیر نیست. سپس بهمناسبت ذکر یکى از دلایل نارسایى ابزار تجربى در شناخت کمال حقیقى انسان، به این امر مىپردازد که آراى فلاسفه نیز درباره چیستى این کمال مختلف است؛ لیکن بررسى آراى آنان و بیان نقض و ابرامهایى که در این زمینه صورت دادهاند، با شیوه بحث این کتاب - که مبتنى است بر یافتهاى وجدانى و استدلالهاى ساده عقلانى - سازش ندارد؛ ازاینرو پایه بحث را بر جهتیابى امیال فطرى براى رسیدن به کمال حقیقى مىنهد و با بررسى ادراک و مراتب آن، قدرت و مظاهر آن، عشق و پرستش و لذت و کمال، نتیجه مىگیرد که لذت حقیقى در گرو رسیدن به کمال حقیقى است، که در آن مقام، بالاترین لذت از کاملترین موجود به دست میآید. این نقطه اوج امیال و غایت آمال است که در آن امیال فطرى انسان بهطور کامل ارضا مىشوند و این در سایه ارتباط کامل و آگاهانه با مبدأ هستى امکانپذیر است. ازاینرو، در بحثى دیگر، امکان عقلى این ارتباط آگاهانه کامل را با آفریدگار اثبات مىکند[۲].
ایشان در مورد مفهوم کمال بیان میکند که: بدون تردید، کمال، صفتى وجودى است که موجود به آن متصف مىشود، ولى هنگامى که یک امر وجودى را با اشیاى مختلف مىسنجیم، مىبینیم نسبت به بعضى کمال و نسبت به بعضى دیگر، نهتنها کمال نیست، بلکه احیاناً موجب نقص و کاهش ارزش وجودىِ آن مىباشد. نیز برخى دیگر، اساساً استعداد واجد شدن پارهاى از کمالات را ندارند؛ مثلاً شیرین شدن براى بعضى از میوهها، مانند گلابى و خربزه کمال است و برعکس، کمال برخى دیگر از میوهها در ترش بودن یا داشتن مزههاى دیگر است و یا دانش براى انسان کمال است، ولى سنگ و چوب استعداد واجد شدن آن را ندارند... پس کمال را مىتوان به کمال اصیل و آلى یا حقیقى و نسبى تقسیم کرد و براى کمالات اصیل نیز مراتبى قائل شد. لازم است براى تعیین میزان بهرهبردارى از نیروهاى مادون، کمال حقیقى و اصیل را در نظر گرفت. بهعبارتدیگر، اوصاف وجودىِ نازلتر را در صورتى مىتوان حتى بهعنوان کمال آلى و مقدّمى براى یک چیز شناخت که مقدمه رسیدن به کمال عالى و حقیقى باشند و از اینجا بار دیگر، لزوم شناختن کمال حقیقىِ انسان تأکید مىگردد[۳].
ایشان درباره لذت چنین میگوید: پس لذت از یک نظر، انگیزه فعالیت و تلاش زندگى و از نظر دیگر، نتیجه و ثمره آن است و از نظر آخر، مىتوان آن را کمالى براى موجودات ذىشعور دانست؛ زیرا صفتى است وجودى که آدمیان استعداد واجد شدن آن را دارند[۴].
در بخشی از این کتاب درباره اینکه لذت چیست؟ و عالىترین لذت انسان کدام است؟ مینویسد: چیزى را که ما در خود مىیابیم و از آن به لذت تعبیر مىکنیم، حالتى است ادراکى که هنگام یافتن شیء دلخواهى، براى ما حاصل مىشود، به شرط اینکه آن شیء را مطلوب خود بدانیم و نیز از یافتن آن آگاه و به آن توجه داشته باشیم. پس اگر چیزى را بهعنوان مطلوب نشناسیم، یافتن آن براى ما لذتى پدید نمیآورد و همچنین اگر به یافتن آن توجه نداشته باشیم، از آن لذتى نمىبریم[۵].
بنابراین، حصول لذت، علاوه بر وجود ذات لذتبرنده و شیء لذیذ، متوقف بر داشتن نیروى ادراکى خاصى است که بتوان یافتن مطلوب را با آن درک کرد و همچنین متوقف بر شناخت مطلوب بودن و توجه به حصول آن است و مراتب مختلف لذت، بستگى به شدت و ضعف نیروى ادراک یا مطلوب بودن یا توجه انسان دارد؛ یعنى ممکن است لذت کسى از خوردن غذایى لذیذ، بیش از لذت شخص دیگرى باشد؛ از آن جهت که حس ذائقهاش قوىتر و سالمتر است؛ یا لذت یک نفر از خوردن غذایى بیش از غذاى دیگر باشد؛ براى اینکه غذاى اول، براى او مطلوبتر است؛ یا لذت شخص معینى از غذاى خاصى، در حال توجه کامل، بیشتر از حال تفرق حواس و توجه به اشیاى دیگر باشد. همچنین ممکن است لذت دو نفر محصل، از فراگرفتن دانش خاصى متفاوت باشد؛ در اثر اختلافهایى که در اعتقاد ایشان در مورد اهمیت مطلوب بودن و کمال و خیر بودن آن وجود دارد[۶].
ایشان دربارهی اینکه آیا ارضای کامل امیال فطری امکانپذیر است یا خیر؟ توضیح میدهد که: حل این شبهه، به بیانى که مقتضاى اسلوب این بحث باشد، این است که دلیل امکان آنها، خود فطرت است؛ زیرا امیال فطرى، از واقعیات عینى و جزء قوانین و نوامیس هستى مىباشند و مانند انجذابهایىاند که خود، دلالت بر وجود قوه جاذبه دارند، نه از قبیل صورتهاى ذهنى که بهوسیله حواس یا نیروهاى فکرى به دست میآیند و نسبت آنها با حقایق عینى، نسبت کاشف و منکشف است تا احتمال مخالفت آنها با واقع داده شود[۷].
در ادامه، در فصلی مجزا، به معنا و مفهوم قرب خدا اشاره کرده و مینویسد: منظور از قرب خداى متعال، که مطلوب نهایىِ انسان است و باید در اثر حرکت اختیارىِ خود به آن نایل گردد، کم شدن فاصله زمانى و مکانى نیست؛ زیرا پروردگار متعال، آفریننده زمان و مکان و محیط بر همه زمانها و مکانها است و با هیچ موجودى نسبت زمانى و مکانى ندارد[۸].
در فصلی به نام حقیقت عبادت، خاطرنشان میکند که: عبادت داراى معانى یا اطلاقات مختلفى است که از نظر سعه و ضیق، با یکدیگر تفاوت دارند:
- عبادت کارى است که تنها با عبودیت در پیشگاه پروردگار، انجام داده مىشود و ذاتاً ارتباطى با غیر خدا ندارد؛ مانند نماز و روزه و حج.
- عبادت کارى است که باید با قصد تقرب انجام داده شود، هرچند عنوان اوّلىِ آن، عبودیت نباشد و مربوط به بندگان باشد؛ مانند خمس و زکات و جهاد و امر به معروف و نهى از منکر.
- عبادت کارى است که به قصد قربت انجام داده شود، هرچند صحت آن منوط به این قصد نباشد؛ مانند همه کارهایى که مورد رضایت الهى است که اگر با قصد تقرب انجام داده شود، به این معنا عبادت خواهد بود.
- عبادت اطاعت از کسى است که او را مستقلا واجبالاطاعه بداند، هرچند در این اطاعت، قصد پرستش و اظهار عبودیت نداشته باشد[۹].
در ادامهی کتاب، پیرامون نقش علم در تکامل، تدبیر اراده، نقش میل و علاقه در ادراک، اراده و انتخاب، سخن گفته است.
در فصلِ «نقش علم در تکامل»، بحثی را دربارهی رابطه علم و ایمان و عمل مطرح میکند و مینویسد: ایمان اگر به معناى تصدیق ذهنى گرفته شود، همان علم است و قوام آن به اختیار نیست؛ زیرا پارهاى از علوم را عقل بالبدیهه درک مىکند و انسان هیچگونه اختیارى در تحصیل و تصدیق آنها ندارد. پارهاى از علوم نیز، گرچه معمولاً با مقدمات اختیارى تحصیل مىشود، ولى اختیار، مقوّم آنها نیست؛ یعنى ممکن است آن مقدمات، بدون اختیار، با شنیدن صدایى یا دیدن خطى در ذهن حاصل شود و انسان، بىاختیار، آنها را درک و تصدیق کند. بلى در جایى که مقدمات علم، با اراده و اختیار فراهم شود، ناچار انگیزهاى براى تحصیل و ترتیب آنها وجود خواهد داشت[۱۰].
در پایان کتاب، به نتیجهگیری از مباحثی که مطرح نموده، میپردازد و با استناد به آیات و روایات، به بحث خود خاتمه میدهد.
وضعیت کتاب
فهرست مطالب کتاب، در ابتدای آن آورده شده است. این کتاب به زبانهای مختلف ترجمه شده است، به شرح زیر:
- به زبان عربی، با عنوان «معرفة الذات لبناءها الجديد»، به قلم آیتالله محمدعلى تسخیرى (با عناوینی همچون: «معرفة الذات لبنائها من جديد» و «العودة إلی الذات و صياغتها من جديد» نیز توسط انتشارات امیرکبیر تهران و دارالروضه بیروت چاپ شده است).
- به زبان انگلیسى، با عنوان Self-Recognition for Self-Improvement، به قلم خانم مژگان جلالى.
- به زبان ترکی آذربایجانی، به کوشش انتشارات طهارت.
- به زبان بوسنیایی.
همچنین مقرر گردیده است که این کتاب توسط آقای دکتر عباس بستانی به زبان فرانسوی ترجمه شود[۱۱].
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- پایگاه اطلاعرسانی حضرت آیتالله مصباح یزدی، به آدرس: www.mesbahyazdi.com