جمهرة النسب
جمهرة النسب، اثر ابومنذر هشام بن محمد بن سائب کلبی (متوفی 204ق)، شیعیمذهب، از قدیمیترین کتابهای مفصل در دسترس پیرامون علم انساب میباشد که به زبان عربی نوشته شده و با تحقیق ناجی حسن عرضه شده است.
جمهرة النسب | |
---|---|
پدیدآوران | ابن کلبی، هشام بن محمد(نویسنده) حسن، ناجي (محقق) |
ناشر | عالم الکتب |
چاپ | 1 |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ابن خلکان در مورد کتاب و نویسنده آن، به ستایش پرداخته است: «كان من أعلم الناس بعلم الأنساب و له كتاب الجمهرة في النسب و هو من محاسن الكتب في هذا الفن و كان من الحفاظ المشهور». ابن قتیبه نیز او را اعلم مردم در علم انساب میداند. ابن ندیم نیز مینویسد که اسحاق موصلی میگفت: سه نفر را دیدم که هنگام دیدن سه نفر خوار و زبون میشوند: هیثم بن عدی هنگام دیدن هشام کلبی و علویه هنگام دیدن مخارق و ابونواس هنگام دیدن ابوالعتاهیه. یاقوت حموی که در نقل خبر غریب از ابن کلبی از طعن نسبت به او خودداری میکند، وی را دارای حجتی قوی دانسته و به دفاع از او میپردازد[۱].
آنچه به اهمیت کتاب اشاره دارد، آن است که همگان معترفند که نویسنده آن در انساب و تاریخ جزیرة العرب پیش از اسلام، اهل فن و از بزرگان بوده و دیگران خوشهچین اویند؛ آثار او که بالغ بر ۱۵۰ کتاب است و بیشتر درباره تاریخ است، به این امر گواهی میدهد[۲].
ساختار
کتاب با مقدمه محقق آغاز و مطالب در سه جزء، تنظیم و ارائه شده است. روش نگارش در این کتاب به روش مبسوط بوده و نقش زیادی در شکلگیری اولیه انسابنگاری داشته و مطالب آن از سوی انسابنگاران پس از آن، به دفعات مورد ارجاع قرار گرفته است؛ به همین دلیل در بین کتب انساب از اعتبار زیادی برخوردار میباشد[۳].
گزارش محتوا
در مقدمه محقق، توضیح مختصری پیرامون کتاب داده شده است.[۴].
مؤلف، مطالب را بر اساس طبقات ششگانه نسب عرب شامل: شعب، قبیله، عماره، بطن، فخذ و فصیله تقسیمبندی کرده است. وی ابتدا شعوب عرب شامل شعب معد بن عدنان، شعب مضر بن نزار، شعب الیاس بن مضر و مدرکة بن الیاس را برشمرده و سپس به قبایل پرداخته و از قبیله کنانة بن مدرکه آغاز نموده، آنگاه بهترتیب عمارهها و بطون و فخذها و فصیلهها را ذکر نموده است. از عمارهها ابتدا عماره فهر بن مالک را که همان «قریش» دانسته، ذکر نموده و بطون مربوط به آن را برشمرده و در ادامه از فخذها ابتدا فخذ هشام بن عبدمناف و از فصیلهها ابتدا فصیله عبدالله بن عبدالمطلب را ذکر کرده است؛ به این ترتیب وی سعی نموده بهنحوی به نسب پیامبر(ص) نقش محوریت داده و با قصد تکریم ایشان، آگاهانه سعی نموده تا در صدد ذکر نسب ایشان در ابتدا و در کمترین فاصله از صدر کتاب برآید؛ به این ترتیب روشی را بنا نهاده که تا دیگران نیز از آن پیروی کرده و همیشه نسب پیامبر(ص) را مقدم بدارند[۵].
وی پس از ذکر فصیلههایِ فخذ هشام بن عبدمناف، سراغ فخذِ بعدی از بطون و عماره قریش رفته و آنگاه پس از اتمام عماره قریش، به سراغ عمارههای دیگر قبایل رفته و به این ترتیب یکایک شعوب عرب را برشمرده است. همان طور که از این توضیحات برمیآید، مؤلف از روش مبسوط برای ذکر انساب عرب استفاده نموده و پدر را بر پسر مقدم داشته است. به نظر میرسد نسبنگاران بعدی از روش این کتاب پیروی کردهاند[۶].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب، بههمراه فهرستهای «اعلام و قبایل»، «شهرها و مواضع»، «ایام عرب»، «اسامی اسبها»، «امثال» و «حدیث» در انتهای کتاب آمده است.
در پاورقیها، علاوه بر ذکر منابع، به تعریف و توضیح برخی از اعلام، کلمات و عبارات متن پرداخته شده است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- صفری فروشانی، نعمتالله؛ عالمی، سید محمدرضا، «نقش شیعیان در نسبنگاری عمومی»، برگرفته از پایگاه اینترنتی دانشگاه تهران، پژوهشنامه تاریخ و تمدن اسلامی، مقاله 5، دوره 44، شماره 2، پاییز و زمستان 1390
- صفری فروشانی، نعمتالله؛ عالمی، سید محمدرضا، «کتابشناسی انسابنگاری اسلامی تا پایان قرن هفتم»، پایگاه مجلات تخصصی نور، مجله: سخن تاریخ، سال پنجم، شماره 15، زمستان 1390 (34 صفحه، از 43 تا 76).