رسائل حکمیه

رسائل حکمیه، تألیف میرزا علی‌اکبر مدرس یزدی (متوفی 1344ق)، معروف به حکمی یزدی یا حکیم الهی، مشتمل بر چند رساله فلسفی فارسی است. محمود حکمی یزدی، بر این اثر مقدمه نوشته است.

رسائل حکمیه
رسائل حکمیه
ناشروزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات
مکان نشرايران - تهران
سال نشر1372ش
چاپ3
موضوعفلسفه اسلامی
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BBR‎‏ ‎‏1457‎‏ ‎‏/‎‏ر‎‏5‎‏ ‎‏1365
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

این اثر حاوی شرح حال‎ مؤلف، مقدمه محمود حکمی یزدی (فرزند مؤلف)، سه رسـاله فلسفی (با نام‎های: «بديعة إلهية في بيان‎ مفهوم الماهية و الوجود»، «شرح فارسی مؤلف بر رسـاله مـسئله وجود ملا عبدالرحمن جامی» و «رساله معرفة‎ النفس‎ و معرفة الرّب») و یک نوشته کوتاه در موضوع هندسه به خط مؤلف است.

گزارش محتوا

محقق اثر در انتهای مقدمه، پس از ذکر شرح حال نویسنده و اشاره به از بین رفتن آثار نویسنده، چنین می‎نویسد: «بارى این بنده با جدیت و زحمت فراوان، از میان اوراق پراکنده باقى‎مانده مرحوم والد، موفق گردید موضوعاتى را جمع‏‌آورى و پاک‎نویس کرده و مبادرت به چاپ آنها بنماید که آن کتاب متأسفانه به‎واسطه مسافرت و عدم درک مسئولیت و قصور چاپخانه مربوطه در مورد غلط‎گیرى آن و همچنین به چاپ نرسیدن قسمتى از مطالب مهمه این مجموعه، مجدداً با تصحیح اغلاط درصدد تجدید طبع کتاب برآمدم»[۱]. ‎

رساله «بديعة في بيان مفهوم الماهية و الوجود»، اولین رساله کتاب است. این عنوان، نام واقعی این رساله نیست، بلکه ناشران ازآن‎ر‎وی که عنوانی برای آن نیافته‎اند، نام یکی از فصل‎های ماقبل رساله جوابیه حکیم یزدی به سؤالات فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا را برداشته‎اند و رساله جوابیه را بدان عنوان نام نهاده‎اند. این رساله در حقیقت پاسخی است که حکیم یزدی در پاسخ به هفت سؤال فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا، حکمران دارالحکومه یزد تألیف کرده است و می‎توان آن را «جوابیه دوم حکیم یزدی به پرسش‎های فلسفی بدیع‎الملک‎میرزا» خواند[۲].

پرسش‎های فلسفی بدیع‎الملک که با مطالعه نسبی آثار متفکران اروپایی شکل گرفته است، نخستین بار به‎صورت شش سؤال از محضر میرزا علی‌اکبر پرسش شده است. نکته حائز اهمیت در پرسش‎های بدیع‎الملک روح کنجکاو و تلاشگر وی است که در شناسایی فرهنگ‎های دیگر به‎خوبی نمایان می‌شود. وی با زبان فرانسه مأنوس بوده و با اطلاع نسبی به آثار حکمای جدید اروپایی و از آن جمله بیکن، دکارت، کانت و هگل به‎خوبی توانسته است مطالب آنان را که تا آن زمان برای متفکران ایرانی کاملاً ناشناخته بود، در خلال پرسش‎های خود با حکیمان مشهور هم‎عصر خود در میان گذارد و از آنان پاسخ و تبیین آن سؤال‎ها را تقاضا کند. حکیم یزدی، پس از دریافت سؤالات مزبور فقط به چهار سؤال بدیع‎الملک پاسخی موجز داده، می‎نویسد: «از این بیانات، جواب از سؤال پنجم و ششم نیز معلوم شد» و در ادامه این مطلب، پاسخ خود را «نخبه و نتیجه» تحقیقات حکما و عرفای پیشین دانسته و سائل را هشدار می‌دهد که فهم و دریافت این‎گونه مسائل مقدمات بسیاری می‎خواهد و زمان زیادی را باید صرف آن کرد و همچنین می‌افزاید که حکمای سلف درباره این مسائل، کتاب‎ها و رسائل فراوانی نوشته‎اند و براهین بی‌شماری اقامه کرده‎اند و خلاصه آنکه وی نباید ورود به این موضوع را سهل بپندارد و باید توجه داشته باشد که پاسخ‎گویی به این نوع مسائل نیز به‎هیچ‎وجه کار ساده و آسانی نیست. عین عبارت حکیم یزدی چنین است: «نیز معلوم شد این مطالب مقدمات زیادی دارد و کتاب‎ها در این مطالب تصنیف شده و زمان زیاد می‎خواهد و عمر زیاد در آن‎ها باید صرف بشود و بر هریک از این مطالب براهین عدیده اقامه شده؛ اینکه ذکر شد نخبه و نتیجه است». حکیم یزدی در خاتمه جوابیه خود می‎گوید: «اگر از این مختصرات، چیزی بر نواب والا معین بشود، مایه خرسندی من است و الا شرمساری خواهم داشت که نتوانستم چیز مفید بنویسم»[۳].

بدیع‎الملک که ظاهراً پاسخ‎های کوتاه میرزا علی‌اکبر، وی را خرسند نساخته، پس از دریافت جوابیه اول حکیم یزدی، یک سؤال دیگر (یعنی همان سؤالی که در آن نام حکمای فرنگ را آورده است)، بر سؤالات قبلی خود افزوده و برای دومین بار از حکیم یزدی تقاضای پاسخ به آن سؤالات را می‎کند. میرزا علی‌اکبر این بار پاسخی مفصل‎تر به سؤالات وی می‌دهد[۴].

مدرس، در ضمن پاسخ به سؤالات مطرح‎شده در رساله بدیعه موضوعات مختلفی را مطرح کرده که از آن جمله است: تقسیم مـاهیت، تـقسیم‎ بـرهان‎، وحدت‎ نوعیه‎، احدیت ذات و اسماء و صفات، بیان عرفا در باب چگونگی علم، بیان مـراتب وجـود و شبهه‎ ابن‎ کمونه، مسئله اشراق و مشاء، فرق وجود‎ ذهنی‎ و خارجی، توحید‎ واجب‎ الوجـود‎ و شـبهه ابـن کمونه، بحث در علم باری تعالی، اخـتیار‎ عـباد‎ در افعال و توضیح در باب دور‎ و تسلسل.

وی در پاسخ به سؤال دوم که آیا یک وجود و یک حقیقت در وجود باید قائل شد؟ می‎نویسد: «بعد از آنکه دانسته شد که ذات بارى تعالى، صرف حقیقت هستى است و صرف هر حقیقتى، قابل تثنّى و تکرّر نیست و مستلزم وحدت است، البتّه باید یک حقیقت از براى وجود قائل شد و سایر وجودات را، نه موجودات را باید پرتو و عکوس و ظهور و اطوار و ظلال و وجوه و انوار آن حقیقت دانست»[۵].

«شرح فارسی رسـاله مـسئله وجود ملا عبدالرحمن جامی»: بدیع‎الملک‎میرزا خود از شاگردان مدرس یزدی بوده است. او برخی از آثار جامی، از جمله «رساله مسئله وجود» را ترجمه و با درج مطالب استاد شرح کرده است.[۶]. ‎

این رساله با این استدلال آغاز شده است: «وجود، موجود است؛ چراکه اگر وجود موجود نباشد، لازم می‎آید که هیچ چیز موجود نباشد و چون تالى باطل است، مقدّم نیز باطل است؛ پس لازم می‎آید وجود موجود باشد»[۷]. سپس قاعده فرعیه که عبارت است از «ثبوت شي‏ء لشي‏ء فرع على ثبوت المثبت له» را در ثبوت وجود از براى ماهیت جاری ندانسته است. او با رد دیدگاه فخر رازی که مسئله وجود را از این قاعده فرعیه مستثنی دانسته، قواعد عقلیه را تخصیص‎بردار نمی‌داند[۸]. ‎این رساله با پاسخ به شبهات و سؤالات مختلف در موضوع مورد بحث ادامه یافته و با مبحثی تحت عنوان تحصیل و تکمیل پایان یافته است.

در بخشی از این رساله چنین می‎خوانیم: «وجود، چیزى است که به انضمام او به‎سوى ماهیات، آثار مختصه به ماهیات مترتب شود بر آنها؛ یعنى وجود منشائیت آثار است که اگر ماهیت موجود نباشد، آثارش بر وى مترتب نشود و پس از موجود شدن به وجود، صاحب آثار شود؛ چنانچه ظاهر است که انسان معدوم، نه عالم است و نه جاهل، نه شاعر است نه کاتب، نه قادر است نه قائم، نه ماشى نه ضاحک و هکذا و پس از موجودیت، این آثار را دارا شود[۹]. ‎

«رساله معرفة النفس و معرفة الرب»، رساله‎ای به زبان فارسی است. نویسنده در این رساله، ایمان عوام را تقلیدی دانسته که: «شنیده‏‌اند خدائى هست متّصف به صفات مذکوره و به زبان اقرار کرده و اصلاً به ذوق دل وى را ندانسته و تصدیق نکرده‎اند». وی معتقد است: «دانستن به ذوق قلبى موقوف است بر شناخت نفس ناطقه خود؛ زیراکه او نیز موصوف است به صفات مذکوره»، سپس اشاره می‎کند که دلائل بر ثبوت نفس ناطقه و اتصاف او به صفات مذکوره بسیار است که در این رساله به سهل‎ترین و کوتاه‎ترین آنها بسنده می‌شود[۱۰].

مدرس در این رساله، شش دلیل بر وجود نفس ناطقه اقامه کرده و در دلیل هفتم در اثبات بقای نفس ناطقه پس از مرگ می‎نویسد: «چنان‎که معرفت ذات نفس ناطقه، ایمان تقلیدى را به خداى تعالى ایمان ذوقى می‌‏گرداند، معرفت بقاى او پس از مرگ بدن نیز ایمان تقلیدى را به احوال معاد از لذت و الم بعد از مفارقت بدن، ایمان ذوقى می‌‏گرداند و دلیل بر بقاى او بسیار است و بسیار مشکل، در فهم عوام درنمی‌آید، فأمّا در این رساله، ما چیزى را بیان کنیم که تو را از جمیع دلائل بی‌نیاز گرداند»[۱۱]. «پس چنان‎که نفس ناطقه در حالت شیخى باقى است بى‎آن بدن، در حالت مرگ هم باقى است بى‌‏بدن. بعضى از فضلا گفته‌‏اند هر چیزى که او قابل فناست، جهت هلاک، در خارج نیز اسباب و آلات و ادوات موضوعند؛ چنان‎که جهت جنس حیوان، تیر و شمشیر و سایر مهلکات و نفس ناطقه چون جسم نیست، هلاک او با این اسباب و آلات متصوّر نیست و آن علاقه عدم فناى وى است»[۱۲].

در انتهای کتاب یک رساله در رابطه با هندسه به خط مؤلف آمده است که در حاشیه آن اشکال هندسی مختلف مشاهده می‌شود.

وضعیت کتاب

فهرست مطالب در ابتدای کتاب ذکر شده است. در کتاب تنها یک پاورقی در ابتدای رساله اول در توضیح عبارت ذکر شده است.

پانویس

  1. ر.ک: مقدمه محقق، ص23
  2. ر.ک: محقق داماد، سید مصطفی، ص124
  3. ر.ک: همان، ص130-128
  4. ر.ک: همان، ص132
  5. ر.ک: متن کتاب، ص92
  6. ر.ک: محقق داماد، سید مصطفی، ص126-124
  7. ر.ک: متن کتاب، ص153
  8. ر.ک: همان، ص154-153
  9. ر.ک: همان، ص153-152
  10. ر.ک: همان، ص170-169
  11. ر.ک: همان، ص‎172
  12. ر.ک: همان، ص‎173

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن کتاب.
  2. محقق داماد، سید مصطفی، «نخبگان علم و عمل ایران: میرزا علی‌اکبر مدرس حکمی یزدی»، پایگاه مجلات تخصصی نور، فصلنامه فرهنگستان علوم، شماره 3، ص103 تا 144.

وابسته‌ها