زبدة الحقایق

زبدة الحقایق، اثر عزیزالدین بن محمد نسفی (قرن هفتم)، کتابی است به زبان فارسی در یک جلد با موضوع تصوف و عرفان. زبدة الحقایق، مانند بیشتر آثار نسفى پاسخ به مشکلات درویشان است و پاسخ به نیازهاى تئوریک آن زمان که زمانه برخورد آراء و عقاید است و زمانه تعصبات مسلکى و مرامى و محتواى اصلى آن گشودن مشکل معرفت عالم کبیر و عالم صغیر است. همان‎طور که خود نویسنده هم در مقدمه کتابش تصریح کرده، این اثر، مختصری است از کتاب مبدأ و معادش.

زبدة الحقایق
زبدة الحقایق
پدیدآوراننسفی، عزیزالدین بن محمد (نويسنده) ناصری، حق وردی (محقق و معلق)
ناشرطهوری
مکان نشرايران - تهران
سال نشرمجلد1: 1381ش ,
شابک964-6414-28-1
موضوعتصوف - متون قدیمی تا قرن 14

عرفان - متون قدیمی تا قرن 14

نثر فارسی - قرن 7ق.
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏‏BP‎‏ ‎‏283‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏5‎‏ز‎‏2‎‏
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

تصحیح و تعلیقات اثر از حق‎وردی ناصری بوده و مقدمه نسبتاً مفصلی هم توسط ایشان بر کتاب نوشته شده است.

ساختار

کتاب، دارای مقدمه‎های محقق و مصنف و محتوای مطالب در دو باب است.

گزارش محتوا

زبدة الحقایق، مانند بیشتر آثار نسفى پاسخ به مشکلات درویشان و پاسخ به نیازهاى تئوریک آن زمان که زمانه برخورد آراء و عقاید است و زمانه تعصبات مسلکى و مرامى و محتواى اصلى آن گشودن مشکل معرفت عالم کبیر و عالم صغیر است. یکى از کتاب‎هاى دیگر وى به نام مبدأ و معاد در همین موضوع تدوین شده است اما خود او توضیح مى‎دهد که زبدة الحقایق خلاصه و نقاوه مبدأ و معاد است و علت این تلخیص آن است که مبدأ و معاد براى عوام نوشته شده است و زبده براى خواص.

وى در این کتاب عقاید چهار گروه را بررسى مى‎کند آن چهارگروه عبارتند از: اهل شریعت، اهل حکمت و اهل وحدت که خود به دو فرقه تقسیم مى‎شوند، فرقه‌اى که «وجود را یکى مى‎دانند» و فرقه‌اى که «وجود را به وجود حقیقى و خیالى تقسیم مى‎نمایند». اینان وجود حقیقى را خدا و وجود خیالى را جهان مى‎نامند. این گروه را از قول دیگران سوفسطائیه مى‎نامد.

از این چهار گروه، دو گروه اول به دو موجود قائلند که یکى قدیم است و دیگرى حادث. نزد اهل شریعت موجود قدیم و حادث، خدا و جهان نام دارد و نزد اهل حکمت واجب‎الوجود و ممکن‎الوجود. بین این دو موجود بینونت و تفاوت است؛ اما اهل وحدت وجود را یکى بیش نمى‎دانند و باطن آن وجود را نورى مى‎دانند که نامحدود و نامتناهى است و جان عالم است. جهان مظهر این نور است و وصول بدان نور ممکن است و رسیدن به آن نور «فنا در توحید» است. تا این جاى مطلب را از سخنان عوام اهل وحدت مى‎شمرد و مى‎گوید خواص به اصل وجود که وحدت صرف است رسیده‌اند و از ملک و ملکوت گذشته و به جبروت نائل شده‌اند. وى وجود را چون دریایى مى‎داند کهن که نقش‎هاى نو به نام موج مى‎زند، اما موج همان دریاست و از او جدا نیست.

در توضیح اساس مطلب، بسیارى از مسائل مطروحه آن زمان را در طب و نجوم و علم النفس و فلسفه و عقاید بیان مى‎دارد. مى‎توان گفت که این رساله مختصر بیانگر یک تصویر کلى است از مباحث و مسائلی که در آن دوران رایج بوده است. شیوه نویسندگى وى بسیار ساده است و از تکلف و تصنع و نثر منشیانه در آن اثرى نیست و جابه‎جا مانند معلمى که جهت تفهیم بیشتر مطالب مى‎کوشد، به ایضاح بیشترى پرداخته و یک موضوع را به گونه‎هاى مختلف تشریح مى‎نماید.

بسیارى از مطالب این کتاب در آثار دیگر او یا عیناً و یا قریب به‎عین تکرار شده است و علت این امر را باید در جنبه تبلیغى آثار او دانست که سعى داشته است آنچه را اصیل مى‎داند تکرار نماید و برد تبلیغى و تعلیمى آن را وسیع‎تر کند.[۱]

خود نویسنده پس از حمد الهی و صلوات بر پیامبر اکرم(ص) و خاندانش(ع) در مقدمه‌اش بر کتاب چنین می‎نویسد: اما بعد: چنین گوید، اضعف ضعفا و خادم فقرا، عزیز بن محمد نسفى، که جماعت درویشان-کثرهم اللّه-از این بیچاره درخواست کردند که در معرفت عالم کبیر و عالم صغیر و در معرفت مبدأ و معاد، رساله (اى) جمع کن؛ و بیان کن که مبدأ هر یک جداست، یا مبدأ جمله یکى است؛ و معاد هر یک جداست، یا معاد جمله یکى است؛ و بیان کن که نزول چیست، و عروج چیست؛ و بیان کن که اول نزول است، آنگاه عروج، یا اول عروج است، آنگاه نزول؛ و [دیگر] درخواست کردند، که مى‎باید سخن هر طایفه (اى) که نقل کنى، بى‎میل و تعصب نقل کنى و «از خود» ترجیح سخن هیچ‎یک نکنى. چنانکه [هر یک] گفته‌اند، نقل کنى. [درخواست ایشان را اجابت کردم؛ و آن‎چنان‎که ایشان گفته بودند، جمع کردم.] «چون آن رساله را تمام کردم»، [آن مجموعه را] رساله مبدأ و معاد نام نهادم. مطول بود؛ التماس کردند که اختصارى کن. آن مختصرى را ایجاز کردم، و زبدة الحقایق نام نهادم و از خداى تعالى [مدد و یارى] خواستم تا از خلل نگاه دارد. انه على ذلک قدیر و [و بالاجابة جدیر]؛ و این مختصر مبنى است بر دو باب [و ما توفیقى الا بالله علیه توکلت و الیه انیب.] [۲]

دو باب این کتاب شامل عالم کبیر و عالم صغیر می‎شود و هرکدام از این دو باب دارای سه اصلند. باب اول در سخن اهل شریعت، حکمت و وحدت در عالم کبیر است و باب دوم در بیان انسان و مراتب او؛ انسان صغیر نسخه و نموداری از انسان کبیر است؛ تبیین سلوک و نیت سالک می‎باشد.

وضعیت کتاب

فهرست مطالب کتاب در ابتدای آن و تعلیقات و مراجع و مآخذ مقدمه و تعلیقات در انتهایش ذکر شده است.

محقق در مقدمه درباره نسخه خطی کتاب حاضر و کارهایی که در تحقیق اثر انجام داده، چنین می‎نویسد: تا آنجا که این بنده مطلع است این کتاب و مقصدالاقصاى وى ذیل اشعة اللمعات جامى در سال‎هاى قبل چاپ سنگى شده است. چون نسخه‌اى خطى از این کتاب در اختیار بنده بود، بنا به ملاحظاتى که در سطور قبل عنوان شد، لازم دیدم این نسخه را با نسخه مذکور در فوق مقابله کرده و کم و کاستى‎هاى آن را جبران نموده و به چاپ رسانم؛ اما در این اقدام از شیوه متبع علماى مصحح متون پیروى کامل نشده است؛ زیرا نسخه‎بدل‎هاى زیادى در اختیار نبوده که با نقل اختلافات حاشیه زائد بر متن گردد؛ بلکه بیشتر منظور و هدف آن بوده است که یک متن تبلیغى عرفانى که خالى از نقد آراء قرن هفتم نیست، تجدید چاپ شود. لذا نسخه خطى اصل قرار داده شد و زوائد نسخه چاپى بین [] نوشته آمد و زوائد نسخه خطى بین «» نشان داده شد و اگر اختلافى بود-که بود- در ذیل سطور متن مسطور شد. گاهى نیز این بنده جهت اعمال رسم‎الخط جدید حرفى را اضافه کرده که بین () آمده است.

نسخه خطى که اصل قرار داده شد، نسخه‌اى است به قلم محمود بن جمال‎الدین محمد دیلمى که در «یوم اثنین تاسع عشر شهر شعبان المعظم سنه سبع و اربعین مأتین بعد الف» که سال 1247 باشد، کتابت شده است. کاتب در پایان نسخه سال 1247 را سال طاعون و وبا نامیده است که در آن سال «خلق گیلان به‎طوری مردند که کسى به کسى نبود یوم یفر المرء من اخیه و امه و بنیه شد خلایق دفن نشدند و طعمه سگان و شغالان شدند و با وجود این اهل ظلم به تاخت و تاراج مال اموات و ایتام و مساکین پرداختند و معدود قلیلى هم که باقى ماندند، کلاً از تشویش متفرق و پراکنده و هر یک به دیارى فرار را برقرار داشتند».[۳]

پانویس

منبع مقاله

مقدمه و متن کتاب.

وابسته‌ها