تاريخ القرآن (شاهین)

تاريخ القرآن، تألیف عبدالصبور شاهین، از جمله آثار معاصر پیرامون تاریخ علوم قرآن است که در آن موضوعات مختلفی چون مسئله حروف هفت‌گانه [حدیث الأحرف السبعة]، کتابت قرآن، قرائات شاذ و تحدی مورد بررسی قرار گرفته است. مؤلف این اثر را درآمدی بر بررسی علمی و عمیق یکی از مهم‌ترین مسائل تاریخ و زبان قرآن، یعنی قرائت‌های شاذ دانسته است.[۱].

تاريخ القرآن
تاريخ القرآن (شاهین)
پدیدآورانشاهین، عبدالصبور (نویسنده)
عنوان‌های دیگردفاع ضد هجمات الاستشراق: تاريخ القرآن
ناشرنهضة مصر
مکان نشرمصر - قاهره
سال نشرمجلد1: 2005م ,
چاپ1
شابک977-14-3042-4
موضوعخاور شناسان - نقد و تفسير

قرآن - تاريخ قرآن - جمع و گردآوري

قرآن - دفاعيه‎ها و رديه‎ها
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BP‎‏ ‎‏72‎‏ ‎‏/‎‏ش‎‏2‎‏ت‎‏2
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

کتاب مشتمل بر مقدمه (مصادر و شیوه بحث)، مدخل (کلیات علوم قرآنی) نه فصل و یک بخش الحاقی (ملحق روایات حدیث احرف سبعه) است. نویسنده شیوه خود در این اثر را اینگونه بیان می‌کند: «روش ما در این کتاب، روشى است تاریخى با تکیه ویژه به نقد روش‌هاى خاورشناسان و کسانى که از آنها برگرفته‌اند و پرداختن به آنچه که تلاش‌هاى پیشین در باب مشکلات خاص تاریخ قرآن از آن اهمال کرده‌اند»[۲].

گزارش محتوا

مؤلف در مقدمه، نخستین گام در شناخت مشکل، یعنی فهم تاریخ قرآن را پژوهش در باب علت شذوذ و آغاز ورود شاذ در قرائت‌ها دانسته است. سپس محدوده پژوهش را در این اثر این‌گونه مشخص می‌کند: فراگیرى همه سطوح پژوهشى در امور شاذ در یک رساله - با هر حجمى - ممکن نیست، چنان‌که بررسى تمام پدیده‌هاى آوایى در این امور شاذ که غالباً ً کثرت و تناقض آن میان قبایل و گاهى در یک قبیله واحد بر پیچیدگى تاریخ زبان فصیح دلالت دارد، ممکن نیست. همچنین بررسى همه آن در یک پژوهش ممکن نیست؛ لذا بر آن شدیم تا سطحى از پژوهش را انجام دهیم که به گشودن افق‌هاى تازه‌اى براى تعمق اسرار زبان قرآن و تحول آن در گذر تاریخ کمک نماید[۳].

مباحث مطرح‌شده در فصول مختلف کتاب، به‌اختصار بدین ‌شرح است: فصل اول: بررسى و پژوهش پیرامون حدیث حروف هفت‌گانه با ارجاع به ضمیمه کتاب است. کسانى که به تفسیر مدلول حروف هفت‌گانه پرداخته‌اند، تنها به سخن موجزى از بیان حدیث پیامبر(ص) بسنده کرده‌اند که فرمود: «قرآن بر هفت حرف نازل شده است». آنها به بیان مختصر دیدگاه‌هایى در تأویل«حروف» و تأویل عدد «هفت» اکتفا نموده‌اند و حال آنکه شأن حدیث در تاریخ قرآن مهم است؛ به‌طورى‌که هیچ حدیثى به اندازه این حدیث، مشکلات اعتقادى، تاریخى و زبانى به وجود نیاورده است. موضع‌گیرى مشخص در تعیین مراد حدیث به‌طور کلى موجب روشن شدن مشکل قرائت‌ها، گردیده است.[۴]. شیعه صحت حدیث احرف سبعه را منکر است و اگر حدیث زید بن ارقم ساخته شیعه مى‌بود، حداقل مى‌بایست در مجامع روایى شیعى ثبت مى‌شد[۵].

فصل دوم: بررسى مسئله متن قرآن میان شفاهى و مکتوب بودن و همچنین بررسى آشنایى پیامبر(ص) با نوشتن و نقش کاتبان و حافظان وحى، مباحث این فصل را تشکیل می‌دهد. بررسی دیدگاه‌های مختلف مستشرقین پیرامون «امی» بودن پیامبر، از مباحث اصلی این فصل است.[۶].

فصل سوم: بررسى مشکل اصالت و شیوه‌هاى کتابت که وحى در روزگار پیامبر(ص) به آن نوشته مى‌شد. نویسنده در این فصل با استفاده از آثار ابن خلدون و قلقشندی و منابع معاصر چون «حياة اللغة العربية» حفنی ناصف و «مصادر الشعر الجاهلي و قيمتها التاريخية» ناصرالدین اسد به بررسی تاریخ خط عربی پرداخته است.[۷].

نقطه‌گذاری و اعجام نیز بعد از کتابت عثمان دگرگون شد؛ به‌طورى که رسم‌الخط‍ دربردارنده وجوه زیادى گردید، ولى عثمان، قرائت‌هاى مباح و جایز را در محدوده اجازه عام [در حدیث حروف هفت‌گانه] که مخالف با رسم‌الخط‍ او بود، منع نمود و بعضى از حروف را لغو کرد و بر برخى باقى ماند[۸].

فصل چهارم: بررسى یکى از مهم‌ترین مشکلات تاریخ قرآن، یعنى مشکل «قرائت به معنا» است؛ مسئله‌اى که خاورشناسان در بزرگ‌نمایى آن و به هول و هراس افکندن پیرامون اخبار و نتایج آن نقش عمده‌اى دارند. در این فصل به کار خاورشناسان، از آن جهت که این بحث در آثار آنها و شاگردان عرب و مسلمانان آنان تجلى یافته، مى‌پردازد[۹].

فصل پنجم: بررسى وضع متن قرآن بعد از وفات پیامبر(ص) در روزگار ابوبکر، عمر و عثمان و رد شبهات تاریخى یا ریشه‌اى که پیرامون این دوره افکنده شده است. ابن ابی‌داود از مصعب در رابطه با کار عثمان در گردآوری قرآن چنین نقل می‌کند که کسی منکر کار عثمان نشد. ابن اثیر نیز در الكامل نیز چنین می‌نویسد: على[ع] هم در این‌باره گفت: «اگر عثمان این کار را نمى‌کرد، من به آن اقدام مى‌کردم. وقتى على[ع] به کوفه رسید، مردى برخاست و بر کار عثمان در گردآورى مصحف ایراد گرفت، ولى على[ع] بانگ برآورد و گفت: ساکت باش! وى هرچه کرد با مشورت ما کرد؛ اگر من هم به‌جاى او بودم، چنین مى‌کردم»[۱۰].

فصل ششم: بررسى مشکل مصحف‌هاى منصوب به بسیارى از صحابه و تابعین و نیز بررسى ادعاى خاورشناسان مبنى بر اینکه مصحف عثمان که مسلمانان آن را پذیرفته‌اند، مصحفى است نمایان‌گر طبقه اشراف در جامعه اسلامى [اریستوکراسى]، سپس – بالطبع - ارائه پژوهش‌هایى در تعدادى از مصحف‌هاى مشهور در تاریخ قرآن مثل مصحف ابن مسعود، ابى‌، ابن عباس و على[ع] است.[۱۱].

فصل هفتم: پژوهشی است درباره آغاز قرائت‌هاى شاذ یا تصحیح پدیده شاذ در قرائت؛ همچنین بررسى رویکردهاى چندگانه در معیارهاى درستى و شاذ قرائت‌هاى قرآنى و دفع شبهه‌هایى که در پى رسم‌الخط‍ عثمانى در قرائت‌ها به وجود آمده است. ظهور مصحف نمونه [امام] در حقیقت اعلام حکم شذوذ بر هر آنچه بود که از آن مصحف خارج بوده است. در واقع، این، همان معناى مورد نظر از توصیف قرائت به شاذ مى‌باشد؛ یعنى جدایى از روش مصحف نمونه [امام] بدون جرح و تعدیل. در این زمان، هنوز براى روایت معیارهاى «تواتر»، «صحیح»، «ضعیف» و «منکر» وضع نشده بود. با گذر زمان، این قرائت‌ها - که در صدر اسلام در ضمن حروف هفت‌گانه مقبول بوده است - با تعارضات شدیدى مواجه شد که تصویر این تعارضات را در مخالفت حجاج بن یوسف نسبت به قرائت ابن مسعود، در ربع آخر قرن اول، مشاهده مى‌کنیم. بدین ‌ترتیب، شذوذ از عیوب روایت‌ها شد؛ بدین معنا که هرچه که از متن اجماع‌شده [مصحف امام] خارج مى‌نمود، شاذ، یعنى ضعیف یا منکر نامیده مى‌گشت[۱۲].

فصل هشتم: موضوع خلق قرآن کریم و بررسی تاریخی آن، مباحث این فصل را تشکیل می‌دهد. نویسنده معتقد است که از طرح این موضوع هدف خبیثی دنبال شده است؛ چراکه قول به مخلوق بودن قرآن، آن را پذیرنده کارهای بیهوده بشری می‌کند؛ پس باب را برای همه کسانی که بخواهند در نص قرآن تصرف کنند باز می‌کند. همچنان‌که در دیگر مخلوقات در زمین تصرف می‌کنند. با این کار وجود قرآن برای امت اسلامی بی‌اهمیت تلقی می‌شود؛ پس امت، احکام و شرایع آن را تغییر می‌دهند که همان هدف بزرگی است که سازندگان این فتنه داشته‌اند[۱۳].

فصل نهم: تحدی از جمله موضوعات قرآنی است که نویسنده در این فصل به بررسی تاریخی آن پرداخته است. نویسنده در بخشی از این فصل تأکید می‌کند که بر روی زمین دینی وجود ندارد که به لحاظ قدرت در اقناع و انتشار، با اسلام برابری کند[۱۴]؛ اما دشمنان کمترین فرصتی را برای به ‌دست آوردن چیزی هرچند اندک، برای مناقشه در اسلام از دست نمی‌دهند. الفرقان الحق نام کتاب مسیحی جدیدی است که منسوب به دو تن از کاهنان است و در سال 1999م، به چاپ رسید. نام این کتاب که مقارن با دروغ و خدعه است را دروغ‌گویان مبشر برای نامیدن کتابی برگزیده‌اند که مشتمل بر اکاذیب مبشرین است.[۱۵].

وضعیت کتاب

در بخش الحاقی کتاب، روایات حدیث احرف سبعه گردآوری شده است. در پاورقی‌های کتاب نیز مستند مطالب، ارجاعات و برخی توضیحات نویسنده ارائه شده است. در انتهای اثر، فهارس اعلام، جماعات و طوائف و قبائل، اماکن، منابع (به تفکیک عربی و انگلیسی) و مطالب کتاب ذکر شده است.

پانویس

  1. ر.ک: شاهین، عبدالصبور، صفحه بیست‌وشش
  2. ر.ک: همان، صفحه بیست‌وچهار؛ مقدمه مؤلف، ص17
  3. ر.ک: همان؛ همان
  4. ر.ک: متن کتاب، ص49؛ همان، ص3
  5. ر.ک: شاهین، عبدالصبور، ص30
  6. ر.ک: متن کتاب، ص101-91
  7. ر.ک: همان، ص109-108
  8. ر.ک: همان، ص115؛ شاهین، عبدالصبور، ص70
  9. ر.ک: مقدمه مؤلف، ص18؛ همان، صفحه بیست‌وپنج
  10. ر.ک: متن کتاب، ص153؛ شاهین، عبدالصبور، ص127
  11. ر.ک: مقدمه مؤلف، ص18؛ همان، صفحه بیست‌وپنج
  12. ر.ک: متن کتاب، ص216؛ همان، ص237
  13. ر.ک: متن کتاب، ص256
  14. ر.ک: همان، ص268
  15. ر.ک: همان، ص270-269

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن کتاب.
  2. شاهین، عبدالصبور، تاریخ قرآن، ترجمه حسین سیدی، مشهد، به‌نشر (انتشارات آستان قدرس رضوی)، چاپ اول، 1382ش.


وابسته‌ها