المنخول من تعليقات الأصول

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

المنخول من تعليقات الأصول، اثر ابوحامد محمد بن محمد بن محمد غزالی (متوفی 505ق)، کتابی است در علم اصول فقه که با تحقیق محمدحسین هیتو به چاپ رسیده است.

‏المنخول من تعليقات الأصول
المنخول من تعليقات الأصول
پدیدآوران[[ ]] (نويسنده) [[ ]] (محقق و معلق)
مکان نشرايران - تهران
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره

بروکلمان در صحت انتساب این کتاب به غزالی تشکیک کرده و احتمال داده است که این اثر، نوشته یکی از شاگردان غزالی است که آن را بر طبق دروس و نظرات غزالی نوشته است؛ درحالی‎که این کتاب، قطعا از آثار غزالی می‎باشد؛ زیرا خود وی در مقدمه کتاب دیگرش تحت عنوان «المستصفی»، به آن اشاره نموده و در کتاب «شفاء الغليل»، به آن احاله کرده است. علاوه بر این، تمامی اصولیون از عهد غزالی تاکنون، از این کتاب نقل نموده و بالاجماع، آن را به غزالی منسوب کرده‎اند. همچنین مورخینی که به شرح حال وی پرداخته‎اند، این کتاب را جزء آثار او، برشمرده‎اند[۱].

ساختار

کتاب با دو مقدمه از محقق و نویسنده آغاز شده و مطالب در ابواب و فصول متعددی، عرضه شده است.

گزارش محتوا

در مقدمه محقق، ابتدا زندگی‎نامه تقریبا کامل و مفصلی از امام‎الحرمین جوینی[۲] و غزالی[۳] ارائه گردیده و سپس ضمن اشاره به جایگاه و موقعیت غزالی در میان عالمان علم اصول فقه[۴]، به معرفی اجمالی دو کتاب وی، پرداخته شده است: «المستصفی»[۵] و اثر حاضر[۶]. در پایان نیز به اقدامات محقق بر روی کتاب، اشاره شده است[۷].

در مقدمه نویسنده، به تقسیم علوم شرعی به علم کلام[۸]، اصول[۹] و فقه پرداخته شده و به ماده و مقصود هریک از این علوم، اشاره گردیده است[۱۰].

در باب اول، ضمن پاسخ به این سؤال که آیا احکام شرعی، صفات ذاتی افعال هستند یا نه[۱۱]، به حقایق علوم و مراتب ده‎گانه آن، اشاره شده است[۱۲] و در باب دوم، به مأخذ و مصادر علوم، پرداخته شده است[۱۳].

كتاب البيان، معاني الحروف، اوامر، نواهی، عموم و خصوص، تأویل، مفهوم، خبر واحد و متواتر، نسخ، اجماع، قیاس، تعادل و تراجیح، اجتهاد و فتوی، از جمله موضوعات مطرح‎شده در کتاب می‎باشد.

برخی از ویژگی‎های کتاب را می‎توان در موارد زیر، خلاصه نمود:

  1. این اثر، از اولین کتاب‎هایی است که غزالی آن را در علم اصول، تصنیف نموده و دو اثر دیگر او، تحت عنوان «المستصفی» و «شفاء الغليل»، پس از آن به نگارش درآمده است؛ زیرا غزالی در بعضی از مواضع «شفاء الغليل» به آن احاله داده و در «المستصفی» به این نکته اشاره کرده است که مطالب آن، وسیع‎تر از «المنخول» می‎باشد[۱۴].
  2. غزالی این کتاب را در اوایل حیات علمی خود، قبل از اینکه در نظامیه بغداد، به تدریس مشغول شود، نوشته است[۱۵].
  3. ابن سبکی در شرح حال غزالی در «طبقات الشافعية»، هنگام ذکر آثار او، به این نکته اشاره نموده است که وی این کتاب را، در زمان حیات استاد خود، امام‎الحرمین جوینی، نوشته است. اما در کتاب، عباراتی است که دلالت بر وفات استاد در زمان نگارش کتاب دارد، که از جمله آنها، این عبارت می‎باشد: «و المختار أنه لا يحتج به، لأن العقل لا يحيل ذلك في المعقولات و الشبهة مختلجة و القلوب مائلة إلی التقليد و اتباع الرجل المرموق فيه، إذ قال قولا»، سپس گفته است: «هذا مما اختاره الإمام رحمه الله» و یا در جای دیگری گفته است: «و التزام ما فيه شفاء الغليل و الاقتصار علی ما ذكره إمام‎الحرمين رحمه الله في تعاليقه من غير تبديل» که این عبارات، دلالت بر وفات استاد در زمان تألیف کتاب دارد[۱۶].
  4. غزالی در این کتاب، دارای شخصیت مستقلی نبوده و بیشتر، تابع افکار استاد خود، امام‎الحرمین بوده و همچنان‎که در پایان کتاب اشاره کرده است، به تدوین افکار و ترتیب تعلیقات او، بدون کم کردن یا افزودن چیزی به آن، پرداخته است. اما این امر در حقیقت، باعث نشده است که غزالی، در اکثر آراء استاد خود، ابداء رأی نداشته باشد و از برخی از آنها، اعراض ننموده و خلاف آن را اختیار نکرده باشد؛ به‎عنوان مثال، به چند نمونه از این موارد، اشاره می‎شود:
    امام‎الحرمین مطقا ازدحام دو علت بر معلول واحد را شرعا ممتنع و عقلا جایز دانسته است، اما غزالی، خلاف این رأی را انتخاب نموده و چنین نوشته است: «و المختار أن العلل قد تزدحم علی حكم واحد».
    در عبارتی پیرامون فساد فرع و اصل، قول شخص دیگری را بر قول استاد، ترجیح داده و چنین گفته است: «اختلفوا في أنه من فن الشبه أو فن المخيل و اختار الإمام كونه مخيلا... و قال القاضي هو شبه قوي و لعل ما ذكره القاضي أقرب» و... که این عبارات، بر این امر دلالت دارند که وی، صرفا ناقل نظریات استاد خود نبوده و در پاره‎ای موارد، با آن مخالفت کرده است[۱۷].
  5. غزالی از برخی آراء و نظریات خود که در این کتاب، قائل به آنها بوده، در کتاب دیگرش «المستصفی» اعراض نموده و نظریات دیگری را برگزیده است؛ به‎عنوان مثال، وی در این کتاب، قائل به جواز احتجاج به مفهوم صفت مناسب حکم شده است؛ درحالی‎که در کتاب «المستصفی» از این قول اعراض نموده و قائل به عدم حجیت مفهوم مطلقا (مناسب حکم یا غیر مناسب) شده است[۱۸].
  6. غزالی در این کتاب، اقوالی را به برخی از جمله امام مالک و ابوحنیفه نسبت داده است که منبع و مصدر آن معلوم نیست و حتی در برخی موارد، خلاف آن قول در منابع و مصادر ذکر شده است[۱۹].
  7. غزالی در پایان کتاب خود، به وجه تقدیم مذهب شافعی بر سایر مذاهب اشاره کرده و از عباراتی در بطلان مذهب حنفیه استفاده نموده است که نشانگر تعصب وی، بر مذهب خود می‎باشد؛ درحالی‎که وی در آثار بعدی خود، موضعی میانه‎روتر را انتخاب نموده است[۲۰].
  8. برخی از عبارات کتاب، بسیار موجز می‎باشد؛ به‎گونه‎ای که برخی از مطالب آن، به‎صورت اشاره و برخی نیز مغلق است[۲۱].
  9. امتیاز خاصی که این کتاب، نسبت به کتاب «المستصفی» دارد، آن است که غزالی در این کتاب، غالبا اقوال را به قائلین آنها نسبت داده و به اسامی آنها، اشاره کرده است؛ درحالی‎که در «المستصفی» غالبا نظریه نویسنده ذکر گردیده و سپس به سایر نظرات و دیدگاه‎ها، به‎صورت «قيل...» اشاره شده است[۲۲].

وضعیت کتاب

از جمله اقدامات تحقیقی صورت‎گرفته بر روی کتاب، عبارتند از:

  1. ضبط و تحقیق نص کتاب و اشاره به اختلاف نسخ در پاورقی‎ها.
  2. تخریج احادیث از مصادر حدیثی معتبر.
  3. تخریج ابیات شعری که مورد استشهاد نویسنده قرار گرفته است.
  4. توضیح و تشریح برخی از مطالبی که به دلیل غموض و پیچیدگی آن، نیاز به شرح و توضیح داشته است، در پاورقی‎ها.
  5. ارائه شرح حال کامل برای تمامی اعلامی که غزالی به‎صورت موجز و مختصر، به ترجمه آنها پرداخته است، به‎جز برخی از صحابه که معروف می‎باشند[۲۳].

فهارس کتاب در انتهای آن جای گرفته است که به‎ترتیب عبارتند از فهرست احادیث؛ اعلام؛ فرق و موضوعات کتاب.

پانویس

  1. ر.ک: مقدمه محقق، ص37
  2. ر.ک: همان، ص17
  3. ر.ک: همان، ص24
  4. ر.ک: همان، ص33
  5. ر.ک: همان
  6. ر.ک: همان، ص37
  7. ر.ک: همان، ص53
  8. ر.ک: مقدمه نویسنده، ص59
  9. ر.ک: همان، ص60
  10. ر.ک: همان
  11. ر.ک: متن کتاب، ص63-‎90
  12. همان، ص92-‎104
  13. ر.ک: همان، 107
  14. ر.ک: مقدمه محقق، ص40
  15. ر.ک: همان
  16. ر.ک: همان، ص41
  17. ر.ک: همان، ص42-‎43
  18. ر.ک: همان، ص44
  19. ر.ک: همان، ص45
  20. ر.ک: همان، ص47
  21. ر.ک: همان، ص48
  22. ر.ک: همان، ص49
  23. ر.ک: همان، ص55-‎56

منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب.

وابسته‌ها