الكامل في التاريخ
الكامل في التاريخ اثر" عزالدين ابوالحسن على بن محمد " معروف به "ابن الاثير " (م 630 ه.ق) مشهورترين كتاب وى و جامعترين تاريخ عمومى است كه بيشتر آن درباره تاريخ اسلام است.وى در مقدمه اين كتاب مطالبى را درباره علت تأليف و روش تاريخ نگارى خود بيان كرده است.
الكامل في التاريخ | |
---|---|
پدیدآوران | ابن اثیر، علی بن محمد (نویسنده) |
ناشر | دار صادر |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1385 ق یا 1965 م |
چاپ | 1 |
موضوع | اسلام - تاریخ - متون قدیمی تا قرن 14
ایران - تاریخ - متون قدیمی تا قرن 14 تاریخ جهان - متون قدیمی تا قرن 14 کشورهای اسلامی - تاریخ - سال شمار |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 13 |
کد کنگره | DS 35/63 /الف2ک2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
انگيزه تأليف
او مىگويد: چون به مطالعه تاريخ علاقهمند بودم ضمن مطالعه آن دريافتم كه هيچ كدام از كتب تاريخى به تنهايى نياز خواننده را رفع نمىكند. برخى درازگويى كرده و برخى مختصر گفتهاند، تاريخ شرقى از تاريخ غربى خالى است و بالعكس.هيچ كتابى به همه رويدادها نپرداخته و يكجا جمع نكرده است. از اين رو كسى كه مىخواهد يك دوره تاريخ را تا زمان حيات خود بنگرد نيازمند كتابهاى متعدد است كه هر كدام كمبودهايى دارد. وقتى چنين ديدم شروع به تأليف تاريخى جامع نمودم كه اخبار پادشاهان شرق و غرب و بين آنان دو را شامل باشد. البته نمىگويم بر همه حوادث دست يافتهام زيرا كسى كه در موصل است به هر حال از اخبار سرزمينهاى دور بى اطلاع است.ابن اثير كتاب خود را از نخستين روزگار آغاز كرده و تا پایان سال 628 قمری برابر 1230 ميلادي يعنى دو سال پيش از مرگش ادامه داده است. منبع اصلى وى تا اواخر قرن سوم، تاريخ طبرى بوده است اما روش او را در ذكر روايات مختلف درباره يك واقعه رعايت نكرده بلكه كامل ترين روايات را گرفته يا روايتى را كه به نظر او درستتر بوده با آنچه خود از منابع ديگر يافته ذكر كرده است. گاه نيز اگر مجبور شده روايتى را ذكر كند كه در صحت آن ترديد داشته، نظر خود را نيز درباره آن آورده يا متذكر شده كه درباره اين واقعه، اخبار مختلف در دست است.الكامل در ذكر تاريخ اسلام بر حسب سنوات يا به شيوه سالشمار تنظيم شده است اما مؤلف به اين نكته توجه داشته است كه مورخان، يك رويداد را كه در سالهاى مختلف رخ داده، قطعه قطعه كرده و پىگيرى و فهم آن را دشوار نمودهاند. ابن اثير براى جلوگيرى از اين انقطاع، غالبا در يكجا خلاصهاى از يك واقعه را كه طى سالها اتفاق افتاده آورده و در سنوات مختلف هم قطعات واقع شده و مربوط به همان سالها را در جاى خود ذكر كرده است.
روش تأليف
از بيان مؤلف در مقدمه استفاده مىشود كه رويدادهاى تاريخى را بر حسب اولويت و عظمت ظاهرى آن نقل نكرده بلكه آنچه را موافق عقل يافته برگزيده و با مطالبى كه بر آن افزوده تألیف و تحرير تازهاى كرده است. ديگر اينكه او در نقد حوادث و ربط ميان اسباب و مسببات يا علت و معلول به شيوه فلسفه تاريخ پيش نرفته است زيرا اين شيوه را در آن زمان هيچ كس جز ابن خلدون نشناخته بود، لذا ابن اثير تنها حوادثى را نقد و بررسى كرده كه به نقل آنها پرداخته است و هر حادثهاى كه درست نمىيابد نقل نمىكند. نمونههایی مانند آفرينش خورشيد و ماه يا آغاز دولت غوريان از اين قبيل است. بنابراین مؤلف با ديد انتقادى كه در آن عصر شگفت مىنمود براى تأليف اثر بزرگ خويش از هر جا مآخذى گرد آورده و در مواردى كه دچار ترديد شده آراى گوناگون را ياد كرده و در نقد منابعى كه به آنها دسترسى داشته ذوق نقادانه خود را نشان داده است.
ویژگیهاى كتاب
از ويژگىهاى اين كتاب، ضبط بعضى از اسامى اشخاص و امكنه است كه در پایان وقايع هر سال يا هر فصل از كتاب نامها را با حركات يا إعراب آورده و ابهام در تلفظ آن واژه را برطرف كرده است، همچنين وقتى فتح شهر يا ناحيتى را بيان مىكند نام آنجا را شرح مىدهد و وجه تسميه آن را بيان مىكند.
منابع مقاله
گر چه ابن اثير در تدوين مطالب هفت جلد اول كتاب خود مطالب طبرى را پايه قرار داده، اما از منابع ديگرى مانند ابن كلبى، بلاذرى، مبرّد و مسعودى نيز استفاده كرده و بر نوشته طبرى افزوده است. نمونه اين مطلب را در رويدادهاى عرب پيش از اسلام و پيشامدهاى ميان قيس و تغلب در نخستين سده هجرى و جنگ تازيان در سند مىيابيم.ابن اثير مورخى است كه در تحقيق و اثبات حقيقت آنچه نقل مىكند سختگير است و گاه منابعى را كه مورد استفاده قرار مىدهد بى پرده به باد انتقاد گرفته از جمله به طبرى و شهرستانى خرده گيرىهايى كرده است.
اهميّت كتاب
اهميت الكامل جز آنچه گفته شد بيشتر به خاطر اشتمال بر ذكر وقايعى است كه در آثار ديگران ديده نمىشود يا كمتر بدان پرداختهاند. او با دقت و باريك بينى خاص خويش، اطلاعات گرانبهايى از اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم درباره جنگهاى صليبى و نزاعهاى داخلى شام و عراق به دست داده است. اين كتاب همچنين اخبار مفصلى درباره سامانيان تا مرگ ابوعلى چغانى دارد كه احتمالا برگرفته از كتاب گمشده "التاريخ في اخبار ولاة خراسان" نوشته "ابوعلى سلامى" است. با پيدا شدن نسخه تاريخ "ثابت بن سنان صابى" كه "سهيل زكار" آن را در مجموعهاى با عنوان اخبار القرامطه چاپ كرده است مىتوان به اين نتيجه رسيد كه ابن اثير در نوشتن مطالب مربوط به روابط فاطميان و قرمطيان از اين كتاب سود برده است. اهميت اساسى الكامل به ويژه در مورد رويدادهايى است كه ابن اثير بر خلاف طبرى به گونهاى گسترده از آنها ياد كرده است و چون وى در دوره استيلاى مغولان مىزيسته كتابش از منابع مهم تاريخ مغول به شمار مىرود. همچنين اين كتاب منبع مهمى درباره ملوك موصل مانند اتابكان زنگى و ايوبى است به گونهاى كه اخبار او در كتاب ديگرى يافت نمىشود و آنها را از كسانى گرفته است كه حوادث را به چشم خود ديدهاند. البته به گفته حلمى، ابن اثير نسبت به خاندان ايّوبى نظر خوبى نداشته است.تأليف اين كتاب پيش از تاريخ محلى او يعنى "التاريخ الباهر" آغاز شد ولى مؤلف آن را يازده سال پس از نوشتن تاريخ الباهر به پایان برد.ابن اثير نوشتههاى تاريخى خود را در قالب فيشها و برگههايى به صورت چركنويس نوشت و رها كرد تا آنكه صاحب موصل، بدرالدين اتابكى از او خواست كتابش را آشكار كند و او چنين كرد.الكامل را بايد تنها كتابى دانست كه به همه دولتهاى اسلامى در تمامى سرزمينها پرداخته است. علاوه بر ذكر همه رويدادهاى بزرگ و طولانى، در پایان هر سال به رويدادهايى كه كوتاه و در درجه بعدى از اهميت قرار دارند اشاره كرده و تاريخ مرگ مشهورين از علما و شخصيتهاى مختلف را آورده است.به طور خلاصه اهميت الكامل به اختيار كردن گزارشها (روايات تاريخى) است نه فقط نقل و چيدن آنها در كنار يكديگر و به همين جهت اين كتاب شهرت پيدا كرده و بر ديگر كتب تاريخى برترى يافته است. البته متأسفانه نویسنده در بيشتر موارد منابع خود را ياد نكرده است ولى كتاب او منبع و الگويى براى مورخان پس از خود مانند ابوالفداء، ذهبى، ابن شاكر و ابن كثير شده است كه تحت تأثير او كتب تاريخى خويش را به روش وى تأليف كرده و از اخبار و اطلاعات او استفاده نمودهاند.
نسخه شناسى
نخستين چاپ تحقيقى الكامل ميان سالهاى 1851-71م در 12 جلد با 2 جلد فهرست كه در سالهاى بعد چاپ شده به كوشش كارلوس يوهانس تورنبرگ سوئدى در ليدن منتشر شد. چاپ 1982م بيروت نيز مبتنى بر همان چاپ است.
ترجمههاى كتاب
اين كتاب را ابوالقاسم حالت و عباس خليلى ترجمه كردهاند. ترجمه ناتمام ديگرى از سيدمحمود روحانى نيز عرضه شده است.