حسن دهلوی، حسن بن علی
امير نجمالدين حسن بن علاء سجزى، معروف به امير حسن دهلوى، از شاعران بزرگ پارسىگوى هندوستان در قرن هفتم و هشتم هجرى و در علوّ مقام، همطراز امير خسرو دهلوى و معاصر، معاشر و مصاحب اوست.[۱]
نام | حسن دهلوی، حسن بن علی |
---|---|
نامهای دیگر | امیرحسن دهلوی
دهلوی، حسنبن علی سنجری دهلوی سنجری دهلوی، حسن سنجری دهلوی، نجمالدین حسن |
نام پدر | علاء سجزى |
متولد | میانه قرن هفتم (ح 649-650) |
محل تولد | شهر دهلى هندوستان |
رحلت | 738 ق |
اساتید | |
برخی آثار | فواید الفواد |
کد مؤلف | AUTHORCODE09044AUTHORCODE |
بنابر قراین موجود و با توجه به سال تنظیم کتاب فوائد الفؤاد، وی احتمالا در میانه قرن هفتم (ح 649-650) به دنیا آمده است.[۲]
غالباً از او به جاى سجزى، «سنجرى» ياد كردهاند كه با خواجه معينالدّين حسن، معروف به سنجرى، اشتباه شده است. بههرحال اگر نسبت «سجزى» براى امير حسن صحيح باشد، بايد چنين پنداشت كه نياكان وى، از جمله مهاجران ايرانى سيستان بودهاند. برخى نيز نسبت «سنجرى» را مخفف «سنجارى»؛ يعنى اهل سنجار، شمردهاند[۳]
تخلص او در شعر، «حسن» بوده و تذكرهنويسان، محل ولادتش را شهر دهلى هندوستان ذكر كردهاند. وى در ميانه قرن هفتم (حدود 650 - 649) هجرى به دنيا آمده است.[۴]
او انتساب به خاندان رسالت داشته و در قصيدهاى كه در حسب حال خود سروده است، اشاره صريح به اين امر مىكند:
قرشى اصل و هاشمى نسبم | كز هوايش برآمد اين شجرم |
با وجود اين، وى صوفى حنفىمذهب و از مريدان شيخ نظامالدّين اوليا است. تربيت وى، در اواخر دوره پادشاهان شمسيه و بلَبانيه انجام گرفت و آن دورهاى بود كه بر اثر حمله مغول، گروه بزرگى از دانشمندان، عالمان دينى، صوفيان، اديبان و شاعران ايرانىنژاد، به هندوستان پناهنده شدند و آن سرزمين را مركز نشر زبان، فرهنگ و ادب ايرانى ساختند.[۵]
در اين عهد كه شمال هندوستان به وجود بزرگانى چون معينالدّين حسن سجزى، قطبالدّين بختيار كاكى اُوشى، شيخ نظامالدّين اوليا، قاضى محيىالدّين كاشانى، سراجالدّين سجزى، رفيعالدّين كازرونى و بسيارى ديگر از آنان مزين بود، دو شاعر جليلالقدر؛ يعنى امير حسن و امير خسرو دهلوى، پرورش يافتند.[۶]
درباره بدايت دوستى امير حسن با امير خسرو و شيخ نظامالدّين اوليا، مانند همه صوفيه، داستانهايى نقل كردهاند، اما مسلم است كه گرايش وى به تصوف و به خدمت نظامالدّين اوليا، در سن كهولت، او؛ يعنى حدود سال 700ق، انجام گرفت و بعيد نيست كه اين گرايش و آشنايى، بر اثر دوستى بين حسن و خسرو صورت پذيرفته باشد.[۷]
برخى معتقدند كه وى بيش از پنجاه سال داشت كه به خدمت خواجه نظامالدين اوليا رسيد. اگر تولد او را بين سالهاى 649 و 650ق بدانيم، در پنجاه و هفت سالگى؛ يعنى در 707ق، به گردآورى سخنان نظامالدين اوليا، كه آن را در هندوستان «ملفوظات» گويند، پرداخت. اين كار را تا سال 722ق، ادامه داد و كتابى به نام «فوائد الفؤاد» به نثر فارسى، در احوال شيخ نظامالدّين اوليا و حكايتهايى كه به زبان شيخ جارى شده است، تصنيف كرد كه مورد قبول مرادش شيخ نظامالدّين واقع گشت.[۸]
اين اثر، از نظر نظم مطالب و حسن سليقه در ترتيب و تبويب، در نوع خود بىنظير است. كتاب، انشايى فصيح و خالى از نقص و زبانى روشن، گويا و روان دارد و بهترين نمونه نثر فارسى است كه در آغاز قرن هشتم هجرى در هند رواج داشته است.[۹]
امير حسن در ديوان خود، علاوه بر ملك محمد بن غياثالدّين، علاءالدّين محمد شاه خَلَجى (695 - 715) و جانشينانش (عمر شاه، مبارک شاه و خسرو شاه) و سپس تُغْلَقْ شاه (720 - 725) و فرزند او محمد شاه را مدح كرده است.[۱۰]
وى به سال 737 يا 738ق، در دهلى درگذشت و نزدیک دولتآباد، به خاک سپرده شد و گويا در آن ناحيه به «حسن شير» شهرت يافت.[۱۱]
مولانا ضياء بَرَنى در كتاب معروف خود به نام «تاريخ فيروزشاهى» كه به سال 758ق، ختم كرده است، خود را از دوستان و معاشران امير خسرو و امير حسن دهلوى شمرده و امير حسن را به فراوانى نظم و نثر و روانى سخن ستوده است.
ديوان امير حسن، متجاوز از نه هزار بيت مشتمل بر قصيده، غزل، ترجيع، تركيب، رباعى و مثنوى است. از كارهاى تازه او، يكى اين است كه بعضى از مديحهها را بهصورت مثنوىهاى كوتاه و در بحرهاى مختلف به نظم كشيده و بعضى ديگر از مثنوىهاى او نيز، حكايتهاى منفرد يا مطلبهايى است به مناسبت واقعههاى خاص از قبيل ولادتها، عمارتهاى نو و نظير آنها.
يكى از مثنوىهاى او بهنام «عشقنامه» و حاوى 606 بيت معروف است و موضوع آن، عشق جوانى است از هندوان به دخترى و مردن آن دختر و سوزاندن او به مذهب هندوى و سوختن عاشق بر موافقت معشوق.[۱۲]
برخى معتقدند كه وى را بعد از امير خسرو دهلوى، بزرگترين شاعر هندوستان در قرن 8 - 7ق و يكى از شاعران بسيار تواناى زبان فارسى بايد دانست.
وى، مثنوى، قصيده و غزل سروده است، اما شهرت عمده او در غزلسرايى است. در غزلهاى او، مضامين ظريف بسيارى مىتوان يافت. غزلهاى وى داراى مضمونهاى دقيق، كلام ساده و روان بوده و در اين شيوه، پيرو سعدى است و خود نيز به اين تقليد اعتراف كرده و شايد به علت همين پيروى است كه او را «سعدى هندوستان» لقب دادهاند.[۱۳]
جامى در بهارستان، اشعار وى را به صفت (سهل ممتنع) ستوده است كه صفت بلامنازع كلام شيخ اجل سعدى است. شايد وى در تقليد از سعدى چنان ماهرانه عمل كرده است كه رونوشت برابر اصل شده است.[۱۴]
پانویس