ابن اکفانی، محمد بن ابراهیم
ابن اكفانى، شمسالدين ابوعبدالله محمد بن ابراهيم بن ساعد انصارى، پزشک، رياضيدان و اديب مشهور مصرى بود. نخستين و مهمترين گزارشها از زندگى او در دو کتاب صفدى، «اعيان العصر» و «الوافى»، آمده است. وى كه شاگرد ابن اكفانى بود، از استاد خود به تفصيل و با لحنى شاعرانه ياد كرده و او را در زمره بزرگانى چون ابن سينا و خواجه نصيرالدين طوسى شمرده است.
نام | ابن اکفانی، محمد بن ابراهیم |
---|---|
نامهای دیگر | |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 749 ق |
اساتید | |
برخی آثار | غنیه اللبیب عند غیبه الطبیب |
کد مؤلف | AUTHORCODE03131AUTHORCODE |
تولد
این اکفانی در سنجار از شهرهای عراق زاده شد.
تحصیلات
از محل تحصیل و اساتید ابن اکفانی اطلاعی در دست نیست و نمیدانیم در چه تاریخی به قاهره که عمر در آنجا به سر آورد، رفت.
مهارت و علوم ابن اکفانی
ابن اكفانى، در علوم و فنون از جامعيت برخوردار بود. در تقرير منطق، علوم رياضى و طبيعى و الهى و تبيين کتابهاى دشوارى چون «اشارات» ابن سينا، بسيار ورزيده بود و حضور ذهنى كم نظير و وقوفى كامل بر مسائل و مشكلات آنها داشت. در علم مناظر، به گشودن پيچيدگىهاى رساله «الاستبصار» شهابالدينقرافى مىپرداخت. در طب كه حرفه اصلى وى بود، مهارت بسيار داشت و در داروهاى مرسوم زمان تصرفاتى مىكرد كه كسى از آن آگاه نمىشد. آگاهى گسترده او به ابزار بيمارستانى، اعم از وسايل داروسازى، جراحى، ادوات درمان و ديگر لوازم، چندان بود كه هيچ چيز بدون اشاره او برای بيمارستان منصورى قاهره، خريدارى نمىشد. وجود این صفات و موقعيت برجسته و معالجات چشمگيرى كه همواره تعجب اطباى حاذق را برمى انگيخت و شايد علاقه مفرط او در آغاز به زندگى مجلل كه بعدها از آن دست كشيد، چه بسا وى را محسود همگان ساخته باشد، چنانكه ابياتى در هجوش پرداختند.
در علوم ادبى و فهم پيچيدگىهاى آن، ماهر و داراى تصانيف بود و اشعار زيادى از شاعران قديم تا عصر خویش از برداشت. از تاريخ وقايع و احوال رجال متقدم و معاصر خویش اطلاعات وسيع داشت و مورخانى مانند ذهبى از اخبار او استفاده كردهاند؛ وى حتى در علوم غريبه همچون افسون و طلسم دست داشت و در شناسايى غلامان و كنيزان نيز مطلع به شمار مىرفت.
علايق سياسى بُعد ديگرى از شخصيت او را تشكيل مىداد، چنانكه به وقايع سرزمینهاى دور و نزدیک مصر و حوادث سياسى- نظامى آنها و به ویژه رویدادهاى مربوط به هجوم تاتارها، چندان علاقهمند و آگاه بود كه گویى پیکهاى ديوانى، اخبار محرمانه را مستقيماً به او گزارش مىدهند. با این همه و اگر چه فتحالدين ابوالفتح ابن سيدالناس وى را در قدرت بيان و ايجاز در عبارت سخت ستوده، خط و لهجه عربیش آشكارا ضعيف بود و این ضعف را مىتوان با تأثيرپذيرى او از لهجه زادگاهش توجيه كرد. وى شعر نيز مىسرود و صفدى ابياتى را كه خود از وى شنيده، ثبت كرده است.
وفات
وفاتش بنابر مشهور، در صفر 749ق و به قولى در 23 شوال 749ق اتفاق افتاده است.
آثار
حدود 14 اثر به وى نسبت داده شده است. آثار چاپ شده او عبارتند از:
- ارشاد القاصد الى اسنى المقاصد؛
- نخب الذخائر في احوال الجواهر[۱].
پانویس
- ↑ بخش علوم، ج3 ص35
منابع مقاله
بخش علوم، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1374