التمهيد في أصولالدين
التمهيد في أصول الدين، تألیف ابوالمعین نسفی، کتابی است به زبان عربی با موضوع کلام اسلامی که به تحقیق عبدالحی قابیل رسیده است. این اثر سومین شماره از مجموعه «سلسلة نفائس التراث الإسلامي» میباشد. او این کتاب را در بیان عقاید کلامی اهل سنت و جماعت، بهویژه ماتریدیه نوشته است.
التمهيد في أصول الدين | |
---|---|
پدیدآوران | نسفي، ميمون بن محمد (نویسنده) قابيل، عبدالحي (محقق) |
ناشر | دار الثقافة |
مکان نشر | مصر - قاهره |
چاپ | 1 |
شابک | 977-367-104-6 |
موضوع | توحيد کلام ماتريدي - قرن 5ق. |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 217 /ن5ت8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب، دارای مقدمه محقق، مقدمه مؤلف و محتوای مطالب در فصول متعدد است.
گزارش محتوا
التمهيد، کتابی است در توحید یا اصول دین یا علم کلام. میتوان گفت این اثر، مختصرشده کتاب «التبصرة» است، یا اینکه تبصره، تفصیل مباحث این کتاب است. به همین دلیل در ا ین کتاب، همان باببندی، فصلبندی و ترتیبی را شاهدیم که در کتاب تبصره مشاهده میشود. البته خود نسفی در اکثر فصلهای کتاب نوشته: این مسئله، بحثی مستوفا و دلایلی مبسوط را میطلبد که برخی را در «تبصرة الأدلة» ذکر کردهام و این کتاب (یعنی التمهيد) مجال ذکر آن را ندارد[۱].
نسفی در خطبه کتاب مینویسد: «کسی که به درجات والای امارت و سیادت و... رسیده بود از من درخواست کرد کتابی درباره عقاید سلف بزرگان اهل سنت و جماعت بنویسم و اعتقاد آنان به توحید را بیان نمایم و من درخواست وی را در این امر اجابت کردم». محقق در پاورقی ذکر کرده که منظور از طلبکننده، سلطان سمرقند یا وزیر او است.[۲].
ایجاز این کتاب برای کسی که صرفا خواهان دستیابی به اطلاعاتی درباره آرای اهل سنت و جماعت، بهویژه ماتریدیه است، کافی است.[۳].
نسفی در فصلی از کتاب، درباره این که سازنده دنیا، حکیم است مینویسد: سازنده دنیا جل و علا حکیم است؛ اگر مانند ابن اعرابی حکمت را از باب علم بدانیم و بگوییم حکیم، یعنی عالِم، بدون شک خدای بلندمرتبه از ازل عالم بوده است و چون تبدل صفات در او راه ندارد، اکنون نیز عالم است. اگر حکمت را از باب فعل بدانیم معنی آن محکمکاری در ساختهها است و حکیم به معنی مُحکِم خواهد بود (مانند الیم که به معنی مؤلم است)؛ در این صورت وقتی میگوییم الله تعالی حکیم است، یعنی محکمکننده همه مفعولات و مصنوعاتش است. بههرتقدیر، حکمت را از باب علم بدانیم که ضدش جهل باشد یا از باب فعل بدانیم که ضدش سفه باشد (سفه مقابل احکام است؛ زیرا معنای آن سستیای است که به دلیل شادی یا عصبانیت بیش از حد، بر فاعل عارض میشود و وی را به انجام کاری بدون تأمل و قصد درست، وامیدارد) خدای بلندمرتبه از ازل به این صفت (حکمت) موصوف بوده است؛ زیرا همان طور که علم (در نظر عالمان ما) ازلی است، فعلی که تکوین است نیز ازلی است. پس (همان گونه که در بحث تکوین نیز از آن سخن گفتیم) خداوند، همان طور که عالم، قادر، خالق و رازق ازلی است، حکیم لمیزل هم هست[۴].
ابوالحسن اشعری که آگاه به اختلاف اهل لغت در ریشه کلمه «حکمت» بوده و از طرفی هم قائل به قِدَم صفات ذات و حدوث صفات فعل بوده است، گفته: اگر منظورمان از حکمت، علم باشد، این صفت ازلی است و الله تعالی از ازل موصوف به این صفت بوده است و اگر منظور از آن فعل، باشد، این صفت ازلی نیست؛ یعنی خدای متعال در ازل موصوف به حکمت نخواهد بود (این بحث در مسئله تکوین و مکوّن گذشت). ابوالعباس قلانسی، حکمت را از باب فعل قرار داده و قائل به ازلیت آن نشده است..[۵].
وی در اثبات شفاعت هم مینویسد: و چون جواز بخشش صاحب گناهان کبیره ثابت شد، جواز بخشش گناهان آن شخص (مرتکب کبیره)، به شفاعت انبیا و رسولان(ع) نیز ثابت خواهد شد. نزد معتزله، چون گناهان کبیره بخشوده نمیشوند، شفاعت در کبائر نیز معنی نخواهد داشت و اما اولین دلیل ما در قول به شفاعت آیه 48 سوره مدثر است: فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشّافِعِينَ (و شفاعت شفاعتگران آنها را سود نبخشد). در این آیه شریفه اگر شفاعتی برای غیر کفار وجود نداشته باشد، تخصیص کافرین به ذکر در حالتی که در توصیف تقبیح امر آنان هستیم، بهلحاظ معنوی امری قبیح است. همچنین روایتی مستفیض از پیامبر اکرم(ص) با مضمون «شفاعتي لأهل الكبائر من أمتي» (شفاعت من به اهل گناهان کبیره از امتم میرسد)، وارد شده است که قول معتزله در تأویل روایات شفاعت به مطیعین را باطل میکند... این روایت نص در شفاعت اهل کبائر است. بهعلاوه آنچه معتزله بدان معتقدند را باید عنایت نامید، نه شفاعت... آنان به وَ لا يشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضى ﴿الأنبياء: 28﴾ (و جز براى کسى که [خدا] رضایت دهد، شفاعت نمىکنند) و ما لِلظّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لاشَفِيعٍ يطاعُ ﴿غافر: 18﴾ (براى ستمگران نه یارى است و نه شفاعتگرى که مورد اطاعت باشد)، نمیتوانند استدلال کنند؛ زیرا در اولی میگوییم مؤمن، بهخاطر ایمان و طاعاتش مرضیّ رب است؛ هرچند کبیرهای انجام داده باشد. درباره آیه شریفه دوم نیز باید گفت: ظالم مطلق، همان کفار هستند، نه مؤمنی که کبیرهای هم انجام داده است.[۶].
وضعیت کتاب
فهارس فنی (شامل فهرستهای اسما، کلمات و مصطلحات، فرق و مذاهب و ملل، اماکن و شهرها (در همه این موارد، به ترتیب الفبا)، فهرست آیات به ترتیب ورود در نص، احادیث نبوی، اخبار مشهور و فهرست مطالب) در انتهای اثر ذکر شده و توضیحات محقق در پاورقی آمده است.
محقق کتاب با تحقیق و تعلیق و افزودن بیوگرافی ابوالمعین نسفی بر آن موفق به اخذ کارشناسی ارشد آداب از دانشگاه قاهره مصر شده است.[۷].
نویسنده در نگارش کتاب، از سه نسخه خطی موجود در دارالكتب المصرية استفاده کرده و آنها را با حروف «أ»، «ب» و «ج» رمزگذاری کرده است.[۸]؛ ولی هیچیک از این سه نسخه به دست مؤلف نوشته یا املا نشده است؛ ازاینرو محقق، از میان اختلاف عبارات نسخههای سهگانه، آن را که موافقتر با نص میدیده، اختیار کرده است و موارد دیگر را در حاشیه ذکر کرده است. همچنین در حالت عدم وضوح یک کلمه یا ناهمخوانی آن با عبارت، کلمه مناسبی را که به ذهنش میرسیده، در داخل پرانتز () بهجای آن نهاده است. تراجمی از مذاهب و اشخاص و ذکر برخی تعلیقات نیز در حدی که به اختصار کتاب لطمه نزند، به دست محقق انجام گرفته است.[۹].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.