روضة الصفوية
روضة الصفويه، تأليف ميرزابيگ جُنابدى. به كوشش غلامرضا طباطبايى مجد مىباشد كه متضمن وقايع و حوادث در حدود صد و سى سال تاريخ خاندان صفوى از جلوس شاه اسماعيل اول (907 ق. در تبريز) تا آغاز چهلمين سال پادشاهى شاه عباس (1036) است. مؤلف كتاب، ميرزابيگ حسن بن حسينى جُنابدى [گنابادى] است كه سيزده سال براى تأليف آن عمر گذاشته و آن را در سال 1036 در بلده طيبه قاين، به اتمام رسانده است.
روضة الصفویه | |
---|---|
پدیدآوران | طباطبایی مجد، غلامرضا (به کوشش) جنابدی، میرزا بیگ بن حسن (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | روضة الصفویه (تاریخ دوره صفویه) |
ناشر | بنياد موقوفات دکتر محمود افشار |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1378 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-6053-74-2 |
موضوع | ایران - اوضاع اجتماعی - 907 - 1148ق. ایران - تاریخ - صفویان، 907 - 1148ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DSR 1176 /ح5ر9 |
ساختار
پس از پيشگفتار و مقدمه، از 5 شاه ايرانى در 5 فصل، سخن به ميان آمده است. شاه اسماعيل، شاه طهماسب، شاه اسماعيل دوم، سلطان محمد صفوى و شاه عباس صفوى، از اين پادشاهان مىباشند.
روضه الصّفويّه، مجموعهاى است از تصويرهاى زنده رويدادها، طرز زندگى مردم، ميدانهاى رزم و بزم. مؤلّف در شرايط مقتضى در فصلهاى مناسب كتاب، مخصوصا در جلد دوّم، تدبيرهاى كشوردارى و لشكر آرايى سلاطين و سرداران صفوى را آن چنان كه بوده به تصوير مىكشد. گزارش دقيق و مفصّل از بعضى سنن و آداب مرسوم آن روزگار اهميّت كتاب روضه الصّفويّه را عيان مىسازد. صحنههاى سوگوارى در عزاى عزيزى از دست رفته، مراسم عروسى، تولّد و... به طرز جامع و گويايى در متن كتاب ديده مىشود.
گزارش محتوا
روضه الصفويه، پنجمين متن تاريخى مربوط به دوره صفوى است. اين اثر متضمن وقايع و حوادث در حدود يك صد و سى سال تاريخ خاندان صفوى از جلوس شاه اسماعيل اول در تبريز (907ق) تا آغاز چهلمين سال پادشاهى شاه عباس (1036ق) است.
كتاب روضهالصّفويّه بدون شكّ يكى از اسناد گرانبهاى تاريخ ايران در عصر صفوى است و موضوع آن به دورانى مربوط مىشود كه ايران اسير بلاى ملوك الطوايفى و جذر و مدهاى مشكلات سياسى و اقتصادى بوده است، لذا حسّاسترين زمانها براى حصول به وحدت ملّى ايرانيان، همين دوران است كه شاه اسماعيل با استفاده از موقعيّت معنوى خويش و با درك صحيح و دقيق اوضاع و احوال ايران، بنيان سلسلهاى را گذاشت كه بيش از دو قرن بر سراسر فلات ايران، كه در دوران شاه عبّاس اوّل حدود آن به وسعت امپراتورى ساسانيان مىرسيد، حكمفرمايى كرده است.
كتاب حاضر وقايع و رخدادهاى دوران شاه اسماعيل اوّل را به صورت توالى سنين تا دوران پادشاهى شاه طهماسب نشان مىدهد و به بررسى دورهاى نسبتا طولانى، حدودا 54 سال، آرامش دولت نوپاى صفوى كه موجوديّت خود را در ميان دشمنان خارجى و مخالفين داخلى استوار مىسازد، مىپردازد. ليكن با مرگ شاه طهماسب آتش هرج و مرج ناشى از كشمكش و رقابت امراى قزلباش و حمايت «پردگيان تتق عصمت» از يك سردار قزلباش زبانه مىكشد و سرداران قزلباش نيز به بهانه طرفدارى از پسران شاه طهماسب؛ يعنى حيدر ميرزا و اسماعيل ميرزا، با يكديگر به جنگ و مخالفت مىپردازند، در نتيجه حيدر ميرزا فرزند محبوب شاه به دستور خواهر ناتنى خود پريخان خانم، و به دست شمخال خان دايى خود كشته مىشود و اسماعيل ميرزا، كه به دليل خود سرىها و عصيانهايش عليه پدر مدّت قريب به 20 سال در قلعه قهقهه محبوس بود، به سلطنت مىرسد. وى در مدّت تقريبا يك سال و چهار ماه و نيم پادشاهى (از 27 جمادىالّاول سال 984 تا 12 رمضان 985) اكثر شاهزادگان صفوى را از بين مىبرد و سرانجام خود نيز جان بر سر اين سودا مىبازد.
بعد از مرگ نابهنگام شاه اسماعيل دوّم، سران قزلباش تنها فرزند ذكور بازمانده شاه طهماسب؛ يعنى سلطان محمّد خدابنده، را كه خود و فرزندانش، مخصوصا عباس ميرزا كه بعدا به عنوان شاه عباس ايران را از ورطه نيستى به شاهراه ترقى رسانيد و به طور معجزه آسا از چنگال دژخيمان برادرش رهايى يافته بودند، بر تخت سلطنت نشاندند. ولى چون اين پادشاه به دليل نابينايى و ضعف روحى قادر به اداره مملكتى كه بعد از مرگ شاه طهماسب دچار هرج و مرج و زور آزمايى سرداران قزلباش بود، نبود، ناچار اداره مملكت به دست پسرش حمزه ميرزا و زنش ملكه مهد عليا و عدّهاى از سران فرصت طلب قزلباش افتاد.
در اين زمان به دليل كارشكنىها و ايجاد و تشديد نارضايتىها از سوى سرداران ناراضى قزلباش، زمينه مناسبى جهت عرض اندام و تاخت و تاز دشمنان خارجى؛ يعنى دولت عثمانى و مهاجمين اوزبك، بوجود آمد كه با استفاده از نفاق و دودستگى بين سران قزلباش و عدم تمركز قدرت در حكومت مركزى، به مرزهاى كشورمان حملهور شده و دست به قتل و غارت زدند. ليكن در اين اوضاع مغشوش، حمزه ميرزا كه در چند مورد با مردانگى خود حملات عثمانىها را دفع كرده بود، با توطئه عدّهاى از سرداران قزلباش چراغ عمرش به دست دلاكش، خداوردى نام، خاموش مىشود.
بعد از اين اتّفاق، ايرانى كه در اثر سياست صحيح و تدبير شاه اسماعيل و پسرش شاه طهماسب، با كسب وحدت ملّى توانسته بود به عنوان قدرتى بزرگ در محافل سياسى و نظامى آن روز جهان مطرح شود، به روزى مىافتد كه آرامش و آسايش از آن رخت برمىبندد و هر صاحب قدرتى در گوشهاى از آن دم از استقلال و خودسرى مىزند. تا اين كه شاهزاده عبّاس ميرزا، فرزند ديگر سلطان محمّد، به كمك مرشد قليخان و با استفاده از بىثباتى حكومت مركزى در سال 996 شهر قزوين را تسخير و با نام شاه عبّاس بر تخت سلطنت مىنشيند. سالهاى اوّليّه سلطنت اين پادشاه، مصروف از بين بردن ياغيان داخلى اخراج و انهدام قدرتهاى بيگانه از خاک ايران؛ مىگردد به عبارت ديگر سالهاى اوّليّه دوران شاهنشاهى شاه عبّاس شاهد وقايعى است كه طىّ آنها قدرت سلطنت در گيرودار از ميان بردن عصيانها و سركشىهاى داخلى است، و دوران بعدى حكومت اين شاه مصروف طرد متجاوزين بيگانه؛ به ويژه دولت عثمانى مىشود. آخرين واقعهاى كه در كتاب حاضر از آن نام برده شده است، توجّه حافظ احمد پاشا، سردار روم، است جهت تصرّف دارالسّلام بغداد كه بر اثر دلاورىهاى زينل خان بيگدلى موفق به اين كار نمىشود.
شرح ماجراهايى كه رئوس آنها از نظرتان گذشت، در كتاب روضهالصّفويّه به تفصيل آمده است. درست است كه شرح اين ماجراها در ديگر كتب تاريخى مربوط به اين دوران؛ از جمله عالم آراى عباسى اسكندربيگ، احسنالتواريخ حسن بيگ روملو، نقاوهالاثار محمّد بن افوشتهاى، تاريخ عبّاسى جلالالدّين محمّد يزدى منجّم شاه عبّاس، عالم آراى صفوى و ديگر اسناد و مدارک دوران صفويّه آمده است؛ ولى از جمله امتيازهايى كه اين كتاب بر كتب مشابه اين است كه وقايع مندرج در اين كتاب، يا در كتب ديگر نيامده و يا اگر آمده؛ به طور خلاصه و گذرا مطرح شده است. علاوه بر آن ميرزا بيگ به غير از شرح واقعات و رخدادهاى معروف دوران صفوى، از شرح و بيان رويدادهاى جزيى؛ از جمله آداب و رسوم مربوط به آن دوران، چشمپوشى نكرده و آنها را با قلمى دقيق و موشكافانه توضيح داده است؛ مخصوصا اوضاع و احوال دوران شاه عبّاس، كه مؤلّف شخصا در اكثر حوادث و رويدادها حضور داشته و آنها را مفصّلا شرح داده است.
در حقيقت مىتوان ادّعا كرد كه ميرزا بيگ تصوير زنده و گويايى از جزئيّات و حوادث يك صد و سى سال دوران حكومت سلاطين صفوى، على الخصوص اوضاع چهل سال از دوران سلطنت شاه عبّاس اوّل را در اختيار علاقهمندان تاريخ پر از فراز و نشيب كشورمان مىگذارد، به طورى كه خواننده هنگام مطالعه پا به پاى مؤلف خود را در زمان و مكان اتّفاق وقايع احساس مىكند و اين امتيازى است بر كتاب حاضر.
از فحواى متن حاضر پيداست كه شالوده تأليف و تنظيم كتاب روضهالصّفويّه بر اساس استفاده از سه نوع منبع گذاشته شده است: اسناد و مدارک مكتوب، مسموعات، و مشاهدات عينى.
مؤلف بنا به اظهار خود در فصل آخر كتاب «در بيان صحّت روايت اين نامه كه به روضهالصّفويّه موسوم است»، وقايع مربوط به سلسله النسب صفوى، رويدادهاى دوران شاه اسماعيل اوّل تا وقايع دوران شاه طهماسب را بر اساس مطالب صفوه الصفاى ابن بزّاز، حبيب السير خواندمير، و جهان آراى غفارى تأليف كرده است.
در تأليف اوضاع و احوال دوران شاه اسماعيل ثانى و سلطان محمّد خدابنده، مؤلّف قول راويان ثقه را ملاك عمل قرار داده است.
از نظر سبک نگارش، روضهالصّفويّه نيز همچون ديگر نوشتههاى دوران صفويّه، داراى نثرى متكلّفانه است. جملات كتاب طولانى و توأم با عبارت پردازى و آرايشهاى لفظى است، لكن على رغم اين ايراد، متن از جاذبه كلام و نكات ادبى خالى نيست و در اكثر نقاط كتاب، شيوه و روش سخن پردازى بر نكتههاى تاريخى برترى مىيابد. گذشته از آن سخن مؤلف و شيوه نگارش يك دست و پخته است، به خصوص اين پختگى در جلد دوّم كه مطالب آن شامل مسموعات و مشاهدات عينى مؤلّف است، بيشتر به چشم مىخورد. نمونهاى چند از نثر متكلّفانه متن حاضر.
در روضهالصّفويّه لغات تركى و مغولى، به كثرت بكار رفته است، و اين يكى از جنبههاى مهّم و ارزشمند كتاب است كه كاربرد الفاظ عوام به نحو مطلوبى در اختيار محققّين فنّ قرار مىگيرد. با اين كه در فهرست پايان كتاب در بخشى به نام «لغتنامه» كليّه اين لغات همراه ديگر لغات به صورت الفبايى و با شروح و معانى دقيق و مقتضى حال گنجانيده شده است.
ميرزا بيگ گاهى در شروع فصل تازه جهت حفظ تسلسل و ترتيب مطالب تاريخى كتاب اشارهاى كوتاه به فصل گذشته مىكند.
در روضهالصّفويّه، مثل ديگر منابع اين دوره، القاب و عناوين دربارى جاى و منزلتى خاص دارند، كه به نوبه خود راهنماى لازم و مفيدى است، در شناخت طبقات اجتماعى و مناصب و مشاغل متداول آن روزگار. از جمله: شحنه، عسس، خوانسالار، كوتوال، نقبچى، قورچى، يوزباشى، مينباشى، بيگلربيگى، يساول، قاپوچى، تواچى، للهگى، خليفه الخلفايى، و... تعدادى از آنها كه احتياج به شرح مبسوطى داشتند، در بخش تعليقات توضيح كافى در مورد تك تكشان آورده شده و بقيّه در ذيل لغات و تركيبات فهرست شده و معنى مناسبى براى هر كدامشان قيد گرديده است.
يكى از وجوه اهميّت روضهالصّفويّه، در برداشتن اطلاعات دقيق درباره شهرها و ديهها و مناطق جغرافيايى قلمرو دودمان صفوى است. اطّلاعات نسبتا دقيقى كه مؤلّف راجع به شهرها، قصبهها و حتّى كوره دههاى تحت تصرّف سلاطين صفوى، به ويژه مناطق قسمت شمال و شمال غرب ايران كه امروز اكثر آنها جزء خاک كشور شوروى است، مىدهد، مىتواند براى محقّقين و علاقهمندان جغرافياى تاريخى ايران آن روزگار جزء منابع مهمّ و قابل اعتنا باشد. البتّه شهرها و مناطق قسمتهاى شرق و مركزى ايران نيز از چشم تيزبين مؤلّف دور نمانده و ضمن شرح حوادث تاريخى اين دوران به اين مهمّ نيز عنايت كافى داشته است. مصحّح نيز در مورد اين مناطق جغرافيايى سعى كرده، علاوه بر تصحيح اغلاط احتمالى آنها، شرح كامل و مفيدى، با استفاده از منابع جغرافيا تاريخى موجود، راجع به هر يك از آنها ارايه بدهد.
كتاب يكى از منابع دست اول و مهم براى مطالعه دوره صفوى است، نهايت اين كه «شدت علاقه و ارادت مؤلف به شاه عباس صفوى، به حدى بوده كه تا توانسته تمام جريانها و اتفاقاتى را كه نقل آنها به ضرر شاه عباس بوده، تحريف يا تعديل كرده است. در عين حال امتياز اين كتاب بر كتابهاى مشابه در اين است كه «وقايع مندرج در اين كتاب، يا در كتب ديگر نيامده و يا اگر آمده، به طور خلاصه و گذرا مطرح شده است». افزون بر اين، مؤلف قلمى دقيق و موشكاف داشته و خود در اغلب حوادث و امور حاضر و ناظر بوده است و در واقع كتاب او «آينه دوره صفوى» است.
وضعيت كتاب
سالشمار، فهرست منابع، آيات قرآنى، نمايه و فهرست مندرجات كتاب، در پايان آن قيد شده است.
منابع مقاله
متن و مقدمه كتاب