وضع و نقد حدیث

وضع و نقد حديث اثر عبدالهادى مسعودى، كتابى است درباره حديث و نقد و تفسير احاديث مجعول كه به زبان فارسى و در سال 1387ش با استفاده از منابع اصيل و دست اول نگارش شده است.

وضع و نقد حدیث
وضع و نقد حدیث
پدیدآورانمسعودی، عبدالهادی (نویسنده)
ناشردانشکده علوم حديث
مکان نشرقم - ایران
سال نشر1388 ش
چاپ1
شابک978-964-530-364-6
موضوعاحادیث مجعول حدیث - نقد و تفسیر
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BP‎‏ ‎‏109‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏5‎‏و‎‏6‎‏

ساختار

كتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در دو بخش و هر بخش در چندين فصل تنظيم شده است. برخلاف تمامى فصول كه مباحث در ضمن عناوين متعددى بيان شده، در فصل دوم از بخش اول مطالب در ضمن چهار گفتار مطرح شده است. در ابتداى بيشتر فصول و گفتارها، در چند جمله اهداف مورد نظر بيان شده است و اين باعث مى‌شود قبل از شروع مطالعه مطالب، ذهنيت مناسبى براى خواننده از مطالب و موضوعات پيش‌رو ايجاد شود[۱]

در پايان هر فصل يا گفتار، چكيده مطالب قرار گرفته است كه در چند جمله و به‌صورت خلاصه مى‌باشد و اين براى مرور اهم مطالب، بسيار مفيد است[۲]

در پايان فصل‌ها و گفتارها چند سؤال با عنوان پرسش و پژوهش ذكر شده است كه در ارتباط با مطالب همان فصل مى‌باشد و ذهن خواننده را به بررسى دقيق‌تر مطالب وادار مى‌كند[۳]

گزارش محتوا

در پيشگفتار، به اين نكته اشاره گرديده است كه حديث در ميان مسلمانان، ارزش و جايگاه زيادى دارد و پس از قرآن، منبع مهم معارف دينى محسوب مى‌شود. تأثير حديث در زندگى مردم، سبب شد تا جاه‌طلبان كه مى‌دانستند قرآن قابل تحريف نيست، چشم طمع به حديث دوختند و براى سوء استفاده و تأمين منافع خود، به جعل حديث پرداختند. كار جاعلان باعث شد هر پژوهشگر ملزم باشد براى استفاده از احاديث، با نگاهى ژرف‌نگر، به دانش‌هاى حديثى مانند رجال و كتاب‌شناسى و نقد حديث مجهز شوند[۴]

در بخش اول، در چهار فصل زير، به وضع حديث پرداخته شده است.

فصل اول، به كليات، با عناوينى چون معناى حديث موضوع و اصطلاح‌هاى مرتبط با آن، تفاوت حديث موضوع و ضعيف، نقل و نشر حديث ساختگى، تعداد احاديث ساختگى و زيان‌هاى وضع حديث مى‌پردازد[۵]

در اين فصل ابتدا تعريف شيعه و اهل سنت، براى اصطلاح حديث موضوع بيان شده و مشخص شده است كه تفاوت زيادى بين اين دو تعريف وجود ندارد. سپس تعريف برگزيده براى اين اصطلاح، بيان شده است: گفتار، كردار، تقريرى ساخته شده كه به دروغ به معصوم(ع) نسبت داده شده، خواه گزارشگر در ساختن مضمون نقش داشته يا نداشته باشد. اصطلاح‌هاى صريح براى حديث موضوع در كتاب‌ها: «موضوع»، «مختلق» و به ندرت «مدسوس» و اصطلاح‌هاى غيرصريح شامل «باطل منكر» و «منكر جداً» مى‌باشد. نویسنده معتقد است حديث ضعيف گستره‌ى وسيعى از احاديث را فراگرفته و يك ماهيت واحد و احكام مشترك و قابل صدق براى همه‌ى مصاديق خود ندارد. ضعف حديث حتى در حالت‌هاى شديد آن، مستلزم موضوع بودن آن نيست. به نظر وى حديث موضوع را مى‌توان در دسته‌ى احاديث ضعيف و به تصريح حديث‌پژوهان در پايين‌ترين طبقه آن جاى داد. اگر حديثى ضعيف، مستند فتواى مشهور و عمل فقيهان متقدم قرار گرفته باشد، بدان عمل مى‌كنند و شهرت عملى را جبران كننده ضعف آن حديث مى‌دانند، اما محدثان شيعه و اهل سنت، حديث موضوع را به‌طور مطلق از دايره حجيت خارج كرده و آن را نامعتبر دانسته‌اند. تعداد احاديث موضوع به فراوانى احاديث ضعيف نيست، اما از آنجا كه اين احاديث در ميان حديث‌هاى ديگر پخش شده‌اند، ما را با مشكل حجيت، اعتبار و اعتماد به هر حديثى روبه‌رو مى‌سازند. در هر دو حوزه حديث شيعه و اهل سنت، واضعان و كذابان وجود داشته‌اند و حتى كتاب‌هاى ساختگى وجود داشته، اما تعداد آن‌ها در مقايسه با راويان سالم و عادل و كتاب‌هاى معتبر، بسى كمتر بوده است[۶]

به اعتقاد وى، چون حديث ناقل سنت معصومان(ع) است، همواره تأثير گسترده‌اى در زندگى فردى و جمعى مسلمانان دارد. برخى از زيان‌هاى وضع حديث، عبارتند از:

  1. زيان‌هاى حوزه برون حديثى وضع: آسيب‌هاى حديث ساختگى در عرصه‌هاى گوناگون سياسى فرهنگى و علمى زندگى مسلمانان ايجاد مى‌شود.
  2. زيان‌هاى حوزه دورن حديثى: مهم‌ترين زيان آن، ايجاد زمينه براى حمله به احاديث صحيح است[۷]

در فصل دوم، تاريخچه وضع حديث بيان شده است. نویسنده معتقد است حديث پيامبر(ص) كه فرمودند: «من كذب علىّ متعمداً فليتبوء مقعده من النار» نشان مى‌دهد كه وضع حديث در همان پيامبر(ص) نيز وجود داشته است. به نظر وى، جعل حديث به صورت اجمالى و كلى از دهه اول هجرى آغاز شده است[۸]

پس از پيامبر(ص)، در سه دهه پس از رحلت ايشان، به دليل جلوگيرى حكومت از كتابت و نشر گسترده حديث، وضع حديث زمينه نداشت، زيرا حتى بسيارى از احاديث صحيح نيز قابل كتابت، نشر و نقل نبودند. اندكى پس از رحلت پيامبر(ص)، قصه‌گويى به صورت رسمى و طبق عادت جاهلى، زمينه ورود برخى از مجعولات شد. در زمان خليفه دوم، در جريان قصه سرايى‌ها، به تدريج برخى داستان‌هاى امت‌هاى پيشين نيز بيان شد و راه براى ورود آنچه اكنون اسرائيليات ناميده مى‌شود، باز شد[۹]

به باور نویسنده، عوامل گسترش وضع در دوران امويان، عبارتند از:

  1. دوران معاويه: دستگاه تبليغاتى معاويه و پسرش يزيد، چنان گرد و غبارى از فضايل ساختگى به پا كرد و چندان بر على(ع) و يارانش مى‌تاخت كه دستگيرى، تبعيد، قطع دست و پا و حتى قتل ياران امام على(ع)، نزد برخى از مردم، بزرگ نمى‌نمود. معاويه و حزب سفيانى به حربه جعل حديث روى آوردند و افزون بر فشارهاى سياسى و اجتماعى، سعى كردند با ساختن احاديثى منتسب به پيامبر(ص)، براى حكومت خود مشروعيت دينى و مقبوليت اجتماعى دست و پا كنند. به دستور معاويه اخبار جعلى فراوانى عليه خاندان عصمت و در فضايل صحابه نقل گرديد[۱۰]
  2. دوران يزيد: وضعيت اسفبار دوران معاويه پس از او نيز ادامه يافت و بنى اميه به نشر احاديث جعل شده پيشين، همت گماشتند[۱۱]
  3. دوران عبدالملك بن مروان: او همان سياست‌هاى معاويه را پيش گرفت و در طى بيش از بيست سال حكومت سفّاكانه خود، از زر و زور و تزوير بهره جست و با به كار گماردن حجاج و ديگر كارگزاران، راه وضع حديث را باز نگه داشت[۱۲]

بيشتر احاديث موضوعه درباره فضايل صحابه، در روزگار امويان و براى تقرب به آنان ساخته شد، چون مى‌پنداشتند با اين كار، بنى‌هاشم را خوار مى‌سازند. اين وضعيت جعل حديث، همچنان تا حكومت عمربن عبدالعزيز در پايان سده نخست هجرى، ادامه يافت. او دشنام به على(ع) را ممنوع كرد و اجازه داد احاديث پيامبر(ص) تدوين و مكتوب شود با اين كار، زمينه نقد گذشته را نيز فراهم كرد[۱۳]

در فصل سوم، انگيزه‌هاى وضع حديث بررسى شده است. دسته‌بندى مطالب اين فصل، لزوماً با ترتيب تاريخى آنچه در وضع اتفاق افتاده، هم‌خوانى ندارد و ممكن است كه دو جريان تاريخى دور از هم به دليل وحدت انگيزه، در يك دسته جاى گيرند[۱۴]

در فصل چهارم، شيوه‌ها و قالب‌هاى وضع كه عبارتند از وضع جزئى، كامل، مجموعى و تطبيقى توضيح داده شده است[۱۵]

بخش دوم، در موضوع نقد حديث مى‌باشد. در فصل اول، به كليات بحث پرداخته شده[۱۶] و در فصل دوم، پيشينه نقد حديث، بررسى شده است. نویسنده معتقد است قدمت جريان نقد، نه تنها كمتر از سابقه وضع نيست، بلكه اگر هشدارهاى پيامبر(ص) را در راه مبارزه با جعل در نظر بگيريم، بر آن پيشى مى‌جويد[۱۷]

فصل سوم، به نقد بيرونى حديث مى‌پردازد. نقد بيرونى يعنى سنجش حديث با استفاده از اطلاعات بيرونى مانند: آگاهى‌هاى ما از سند حديث، منبع و مأخذ حديث و راه دستيابى به آن، راويان واقع در سند و هرگونه اطلاعات بيرونى حديث، مانند اظهار نظرهاى راويان قرار گرفته در سند و محدثان بيرون از آن[۱۸]

در فصل چهارم، به نقد درونى حديث پرداخته شده است. نقد درونى يا محتوايى به معناى دقت در درون‌مايه و محتواى يك حديث براى اطمينان از درستى آن است. اين اطمينان از راه سنجش مضمون حديث با معيارهاى پذيرفته شده به دست مى‌آيد. معيارهاى درون دينى عبارتند از: قرآن، سنت پيامبر(ص) و جانشينان بر حق او، مسلمات مذهبى، در نقد حديث بايد به احتمال تصحيف در متن روايت يا مفهومى ديگر از آن توجه داشت. معيارهاى برون دينى عبارتند از: عقل، حس و تجربه، علم قطعى، تاريخ معتبر ما را از رخدادهاى گذشته آگاه مى‌كند و به منزله كاشف واقعيت خارجى پيش از زمان حال است. ازاين‌رو حديث هرگاه در مقام بيان وقايع اتفاق افتاده باشد، نمى‌تواند با داده‌هاى تاريخى كه كاشف و نمايانگر واقعيت خارجى پيشين است، در تعارض باشد[۱۹]

فصل پنجم در موضوع دستاوردها و آسيب‌هاى نقد حديث مى‌باشد. دستاوردها عبارتند از: حكم به وضع و ضعف، آگاهى از تحريف و تصحيف و فهم درست و برتر. به نظر نویسنده، ره‌آورد نقد و نگاه پرسشگرانه به حدث، افزون بر شناخت جعل، آگاهى از تصحيف و تحريف و فهم برتر نيز هست. آسيب‌ها نيز عبارتند از: فهم ناتمام، شتاب‌زدگى و تمايلات پژوهشگر[۲۰]

از جمله ويژگى‌ها و محسنات كتاب، عبارتند از اينكه:

  1. متن كتاب روان و قابل فهم است و از عبارات و واژگان گويا و ساده براى انتقال معانى و مفاهيم استفاده شده است.
  2. ارتباط خوب و درستى ميان مطالب كتاب وجود دارد و موضوعات به خوبى به دنبال هم قرار گرفته و با هم مرتبط هستند.
  3. مطالب و موضوعات به خوبى دسته‌بندى شده‌اند و اين دسته‌بندى علاوه بر ايجاد نظم، براى مطالعه و فهم بهتر مطالب، مفيد است.

با تمام ويژگى‌هاى بيان شده، كتاب داراى كاستى‌هايى است از جمله:

  1. چكيده‌ها در برخى از فصول، بيش از حد خلاصه هستند و اصلا گوياى مطالب مندرج در آن فصل يا گفتار نيستند. چكيده بايد به گونه‌اى باشد كه خواننده با مطالعه آن اهم مطالب فصل را مرور كند، اما برخى از چكيده‌هاى اين كتاب، اين ويژگى را ندارند.
  2. به نظر مى‌رسد در برخى موارد مطالب زيادى در پاورقى قرار گرفته و بعضى از آن‌ها ارزش اين را داشت كه در متن اصلى، قسمتى به آن اختصاص پيدا كند.
  3. در بخش اول، فصل سوم كه مربوط به انگيزه‌هاى وضع حديث است، دسته‌بندى انگيزه‌ها بر اساس سير تاريخى آن‌ها صورت نگرفته است. به نظر مى‌رسد اگر نویسنده انگيزه‌ها را بر اساس سير تاريخى آن‌ها دسته‌بندى مى‌كرد، نتايج بهترى از جهت بررسى انگيزه‌هاى وضع در هر دوره و مقطع تاريخى با توجه به شرايط سياسى، فرهنگى و مذهبى به دست مى‌آمد[۲۱]

وضعيت كتاب

فهرست مطالب در ابتدا و كتاب‌نامه منابع مورد استفاده نویسنده و فهرست اعلام مذكور در متن در انتهاى كتاب آمده است.

در پاورقى‌ها، علاوه بر ذكر منابع، به توضيح برخى از كلمات و عبارات متن پرداخته شده است.

پانویس

  1. كوئينى، فرشته؛ اشرفى، عباس، ص85
  2. همان
  3. همان
  4. پيشگفتار، ص1- 2
  5. كوئينى، فرشته؛ اشرفى، عباس، ص80
  6. همان
  7. همان
  8. همان
  9. همان
  10. همان
  11. همان
  12. همان، ص81- 82
  13. همان، ص82
  14. همان
  15. متن كتاب، ص156- 169
  16. همان، ص173- 179
  17. همان، ص181- 212
  18. كوئينى، فرشته؛ اشرفى، عباس، ص84
  19. همان
  20. همان، ص85
  21. همان

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن كتاب.
  2. كوئينى، فرشته؛ اشرفى، عباس، «نكات قابل توجه در كتاب وضع و نقد حديث تأليف عبدالهادى مسعودى»، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه: كتاب ماه دين، آذر 1391، شماره 182.