التفسير المظهري
التفسير المظهري، اثر ثناءالله پانیپتی، کتابی تفسیری است حاوی مباحثی در فقه با گرایش حنفی و نیز تصوف[۱].
التفسير المظهري | |
---|---|
پدیدآوران | پانیپتی، ثناءالله (نويسنده) |
ناشر | مکتبة رشديه |
مکان نشر | پاکستان - کويته |
سال نشر | مجلد1: 1991م , 1412ق,
مجلد2: 1991م , 1412ق, مجلد3: 1991م , 1412ق, مجلد4: 1991م , 1412ق, مجلد5: 1991م , 1412ق, مجلد6: 1991م , 1412ق, مجلد7: 1991م , 1412ق, مجلد8: 1991م , 1412ق, مجلد9: 1991م , 1412ق, مجلد10: 1991م , 1412ق, |
موضوع | تفاسير اهل سنت - قرن 12ق. |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 10 |
کد کنگره | BP 97/3 /م6ت7 |
انگیزه تألیف
مؤلف، این تفسیر را پس از مرگ شیخ خود، میرزا مظهر و به یاد و نام او تألیف کرده است[۲].
ساختار
کتاب با مقدمه کوتاهی از ناشر در اشاره به نام کتاب و نویسنده آن آغاز و مطالب که دربردارنده تفسیر کل قرآن کریم میباشد، در ده جلد، تنظیم شده است.
نویسنده در تفسیر خود به اعراب، لغت، وجوه تفسیری، قرائات و ذکر مأثورات توجه وافر داشته و باآنکه در اعتقاد صوفی است، اما نمیتوان نشانهای از شیوههای تفاسیر تأویلی در آن یافت. وی در طول تفسیر خود، از عقاید خویش دفاع کرده و به نقد عقاید شیعه و معتزله پرداخته، آیات الاحکام را استدلالی آورده و اسرائیلیات را نقد و بررسی کرده است[۳].
گزارش محتوا
از جمله ویژگیهای بارز این اثر، آن است که از تفاسیر معروف قدما نظیر طبری، بغوی و بیضاوی و نیز آثار ابن اسحاق، کلبی، ابن کیسان، اخفش، زمخشری و فیروزآبادی در آن بهره بسیار گرفته شده است[۴].
جلد اول این مجموعه، دربردارنده تفسیر سوره حمد و بقره بوده و سایر مجلدات نیز بهترتیب ذیل، سور قرآن مجید را در خود جای داده است: جلد دوم، سوره آل عمران؛ جلد سوم، سوره مائده تا اعراف؛ جلد چهارم، سوره انفال؛ جلد پنجم، سوره یونس؛ جلد ششم، از سوره کهف تا نور؛ جلد هفتم، از سوره فرقان تا احزاب؛ جلد هشتم، سوره سبا؛ جلد نهم، از سوره فتح تا تحریم و جلد دهم، از سوره ملک تا ناس.
بهمنظور آشنایی با این تفسیر، بهعنوان نمونه، به برخی از آیات تفسیرشده و نظر مفسر پیرامون برخی مسائل، اشاره میشود: مظهری در آیه سیام سوره مبارکه بقره: وَ إِذْ قالَ رَبُّك لِلْمَلائِكةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يفْسِدُ فيها وَ يسْفِك الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِك وَ نُقَدِّسُ لَك قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون (و چون پروردگارت به فرشتگان گفت: من میخواهم، بهطور مستمر، در زمین جانشینى بیافرینم، گفتند: در آنجا مخلوقى پدید مىآورى که تباهى کند و خونها بریزد؟ بااینکه ما تو را به پاکى مىستاییم و تقدیس مىگوییم؟ گفت: من چیزی را میدانم که شما نمیدانید)، به این مطلب اشاره کرده است که آدم(ع)، خلیفه خداوند شده؛ زیرا بشریت امکان دریافت مستقیم فیض الهی را ندارند. وی در این زمینه مینویسد: «المراد بالخليفة آدم(ع) فإنه خليفة اللّه في أرضه لإقامة أحكامه و تنفيذ قضاياه و هداية عباده و جذبهم إلى اللّه و إعطائهم مراتب قربه تعالى و ذلك لا لاحتياج من اللّه تعالى إلى الخليفة بل لقصور المستخلف عليهم عن قبول فيضه و تلقي أمره بغير وسط و كذلك كل نبي بعده خليفة اللّه» (مراد از خلیفه، آدم(ع) است؛ زیرا او جانشین خداوند در زمین برای اجرای احکام خداوند و هدایت بندگانش و جذبشان بهسوی خداوند و دادن مراتب قرب الهی به آنها بوده است و این جانشنی، بهخاطر نیاز خداوند متعال به جانشین نیست، بلکه بدین دلیل است که کسانی که خداوند بر آنها خلیفه تعیین کرده است، امکان پذیرش فیض الهی و دریافت دستوراتش را بدون واسطه نداشتهاند و همچنین هر پیامبری پس از آدم(ع) جانشین خداوند است»[۵].
مظهری در این نوشته، اولا پذیرفته است که مراد از خلیفه در این آیهی شریفه، خلافت و جانشینی الهی است و ثانیا این جانشینی بدان جهت است که مردم امکان دریافت فیض و دستورات الهی را بدون واسطه ندارند و ثالثا هر پیامبری نیز پس از آدم(ع) خلیفه خداوند است. اما مظهری درباره اینکه پس از پیامبران نیز نیاز به خلیفه است یا خیر، سکوت کرده و چیزی نگفته، اما دلیلش نشان میدهد که پس از ختم نبوت نیز، نیاز به جانشین و خلیفه الهی همچنان ادامه دارد، ولو اینکه، این خلیفه، پیامبر نباشد. دلیل این مطلب این است که اگرچه اکنون دیگر دستورات الهی نازل نمیشود و آنچه که نیاز بوده، توسط پیامبر(ص) ابلاغ شده است، اما فیض اعم از دستورات الهی است و به تصریح مظهری، بشریت امکان دریافت مستقیم فیض الهی را ندارند؛ بنابراین در هر دورهای باید خلیفه و جانشین الهی وجود داشته باشد تا فیض الهی را به مردم برساند[۶].
از نکات قابل توجه این تفسیر، این است که نویسنده آن، از علمای نقشبندی است و باآنکه حنفیمذهب است، همانند بسیاری از دانشمندان نقشبندی، امیر مؤمنان علی بن ابیطالب(ع) را سردسته و قطب اولیا، پیشوای واصلان به حق، واسطه فیض بین خدا و خلق و شاهدی بر صداقت رسول خدا(ص) میداند. یکی از آیاتی که او تصریح میکند در شأن امیر مؤمنان(ع) نازل شده، آیه مبارکه 17 سوره هود است: أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْه (آیا پیغمبری که از جانب خدا دلیلی روشن دارد و گواهی صادق در پی اوست). مظهری، پس از نقل دیدگاههای مختلف درباره مصداق «شاهد» در این آیه، تصریح میکند که مقصود از آن امیر مؤمنان(ع) است؛ زیرا او قطب کمالات ولایت و قطب اولیای الهی است و حتی صحابه نیز پیروان او در مقام ولایت هستند. وی در این کتاب به این نکته تصریح کرده و میگوید: برخی گفتهاند که مقصود از «شاهد» علی بن ابیطالب(ع) است. بغوی گفته است: امیر مؤمنان(ع) فرمود: مردی از قریش نیست، مگر اینکه آیهای از قرآن درباره او نازل شده است. شخصی پرسید: کدام آیه درباره تو نازل شده است؟ آن حضرت فرمود: آیه وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ. اگر گفته شود که دلیل نامگذاری امیر مؤمنان(ع) به «شاهد» چیست؟ میگویم: شاید دلیل آن این باشد که آن حضرت نخستین شخصی بود که از میان مردم، مسلمان شد؛ پس او نخستین کسی است که به صداقت رسول خدا(ص) شهادت داده است. دلیل بهتر از نظر من (مظهری) این است که امیر مؤمنان(ع)، قطب کمالات ولایت و سایر اولیا است و حتی صحابه نیز پیروان او در مقام ولایت هستند. افضیلت خلفا از راه دیگری ثابت میشود. مجدد در اواخر مکتوباتش این دیدگاه را دیدگاه حق دانسته است [اشاره به مکتوب ۱۲۳ از مکتوباب امام ربانی علامه سرهندی]. انگار که معنای آیه اینچنین میشود که: «آیا کسى که از جانب پروردگارش بر حجّتى روشن است»؛ یعنی حجت روشن و برهان قاطع که مقصود از آن حضرت محمد(ص) است؛ اوست که با حجت واضح از جانب پروردگارش و با برهان قاطع و یقینآور از جانب خداوند آمده است. او دارای معجزاتی است که قرآن برترین آنهاست. علوم آن حضرت، مستند به وحی است. وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ (و شاهدى از [جانب خدا] در پى اوست) که مقصود از آن امیر مؤمنان(ع) و اولیای همانند او است؛ زیرا کرامات اولیا، معجزات پیامبر(ص) است. علوم اولیا مستند به الهام و مکاشفه و سایهای از علوم رسول خدا(ص) است که مستند به وحی است. پس این کرامات و علوم شاهدی بر راستگویی رسول خدا(ص) است. این سخن آن حضرت را که فرمود: من خانه حکمت و علی دروازه آن است، ترمذی با سند صحیح از امیر مؤمنان(ع) نقل کرده است[۷].
مظهری در جای دیگری از کتاب پس از نقل روایت متواتر ثقلین مینویسد: «رسول خدا(ص) در این روایت اشاره کرده به اهلبیت(ع)؛ زیرا آنها قطب ارشاد در ولایات هستند که نخستین آنها امیر مؤمنان(ع) و سپس فرزندان آن حضرت تا امام حسن عسکری(ع) هستند». هرچند که او در ادامه بهجای حضرت حجت(عج)، شیخ عبدالقادر گیلانی را قطب دوازدهم معرفی کرده که این دیدگاه او برخلاف دیدگاه علامه سرهندی مجدد الف ثانی است[۸].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب هر جلد، در ابتدای همان جلد آمده و کتاب فاقد پاورقی است.
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- خالقی، محسن «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی»، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1383.
- یزدانی، سید محمد، «علامه مظهری حنفی: امیر مؤمنان(ع) قطب کمال ولایت»، برگرفته از سایت سید محمد یزدانی، یکشنبه 24 تیرماه 1397، به آدرس اینترنتی:
- گروه پاسخ به شبهات مؤسسه تحقیقاتی ولی عصر(عج)، «دلالت آیه سی ام سوره مبارکه بقره بر وجود حجت و خلیفه خداوند در روی کره زمین تا روز قیامت»، برگرفته از سایت مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج)، چهارشنبه 3 مرداد 1397، به آدرس اینترنتی: