خروج و عروج سربداران
خروج و عروج سربداران از آثار جان ماسون اسميت است كه آن را دكتر يعقوب آژند، رسا و شيوا از انگليسى به فارسى ترجمه كرده است. نویسنده در اين اثر، تاريخ قيام سياسى دينى سربداران را از آغاز تا انجام و از ابعاد گوناگون با استناد به منابع كتبى و همچنين با استفاده از سكههاى ضرب شده در آن دوره و به صورت تحليلى توضيح داده است.
خروج و عروج سربداران | |
---|---|
پدیدآوران | اسمیت، جان مسن (نویسنده) آژند، یعقوب (مترجم) |
ناشر | واحد مطالعات و تحقيقات فرهنگی و تاريخی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1361 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | ایران - تاریخ - سربداران، 736 - 788ق.
ایران - تاریخ - قرن 8ق. - جنبشها و قیامها سکه شناسی - ایران - قرن 8ق. سکههای ایرانی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DSR 1067 /الف5خ4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
نویسنده اين كتاب را در يك مدخل و چهار فصل و يك ضميمه سامان داده است. اين فصول به ترتيب عبارتند از: 1. منابع كتبى، 2. منابع مبتنى بر سكهها، 3. تاريخ سربداران و 4. جنبههاى مختلف دوره سربداران. ضميمه هم عبارت از بررسى تحليلى و آمارى تاريخ سربداران بر اساس سكههاى ضرب شده در آن دوران است.
گزارش محتوا
درباره روش و محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:
1. عنوان «خروج و عروج سربداران» از نویسنده نيست و مترجم آن را انتخاب كرده است كه مأخوذ از عنوان قطعهاى راجع به سربداران در روضة الصفاى ميرخواند است. ترجمه عنوان اصلى كتاب چنين است: تاريخ سلسله سربداران 1336- 1381م و منابع آن[۱]
2. مترجم در مقدمهاش يادآور شده است كه كتاب حاضر شايد دومين اثرى باشد كه مفصلاً تاريخ سياسى سربداران و قيام آنها را به بررسى نشسته است. اين پژوهش بر اساس آخرين منابع موجود تحرير شده و در نتيجه تمام عيارتر و جامعتر از آثار قبلى است. در آن علاوه بر منابع كتبى از اطلاعات سكههاى عصر سربداران نيز بهره گرفته شده و مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. خود تحليل منابع در سرفصل كتاب حاكى از قالبريزى نوين علمى آنست كه تا حدى طرز نگرش نویسنده را مىرساند و حاوى نكات آموزندهاى است. استفاده از سكهها بهعنوان يك منبع تاريخى، در جاى خود، در تاريخنگارى سياسى سربداران بدعتى است. شايد بتوان گفت كه سربداران قبل از صفويه تنها سلسله محلى بودند كه مذهب تشيع را بهعنوان ايدئولوژى فكرى حاكميت خود انتخاب كرده و در راه بسط و گسترش آن كوشيدند، ولى متأسفانه چالش بين دو گروه درون دولتى از يك سو، و تهديد دشمنان خارجى از سوى ديگر، از همان آغاز اركان اين دولت را لرزانده و به سوى اضمحلالش راند. تنفر از عنصر مغول و تثبيت ايدئولوژى تشيع بهعنوان زيربناى فكرى حكومت از ويژگىها و مختصات اين دولت بود كه نزدیک به پنجاه سال پائيد و راه را براى حاكميت صفويان هموار ساخت. آنها فعالانه در راه راندن عنصر بيگانه از مرز و بوم خود از جان خود مايه گذاشتند و تا آخرين بقاياى مغولان را از ايران نراندند از پاى ننشستند[۲]
3. بر طبق پژوهش مؤلف: امروزه اكثر منابعى كه همزمان با دوره سربداران نبوده ولى نزدیک به آن دوره بوده شناخته شده است. اين منابع عبارتند از: تذكرة الشعراى دولتشاه كه حاوى بخشى راجع به سربداران و مطالبى راجع به طغاى تيمور است؛ روضة الصفاى مير خواند؛ و حبيب السِيَر خواند مير (نوه مير خواند). ولى امروزه منابع ناشناخته ديگرى نيز در دسترس است. آثار حافظ ابرو حاوى تاريخ سربداران و نيز مطالبى درباره طغاى تيمور، امير ولى، امير ارغونشاه و ملوك كرت هرات است، كه همه آنها در عهد سربداران با آنها معاصر بوده و در تاريخ خراسان شریک بودهاند[۳]
4. بر اساس پژوهش نویسنده: يكى از منابع معاصر براى اين دوره از تاريخ خراسان كه بيشتر غيرچاپى بوده و تا حالا مورد استفاده قرار نگرفته است سكههاى سربداران و ايلخانان متأخر، سليمان و بويژه طغاى تيمور است كه از خراسان و نواحى مجاور آن بهدست آمده است. از سكههاى غيرسربدارى كه مناسب تاريخ سربداران است مىتوان از هشت سكه سليمان، پنجاه و چهار سكه طغاى تيمور نام برد كه همهشان در خراسان و يا در نزدیک آن ضرب شده است.[۴]
5. وى در نتيجه اين مبحث چنين مىنويسد: از تحليل سكههاى سربداران و سكههاى ايلخانان كه سربداران به نام آنها ضرب كردهاند مىتوان نتيجه گرفت كه در دولت سربداران بنابر گفته حافظ ابرو نوعى دوگانگى وجود داشته است. مىتوان دريافت كه مسعود و جانشينان وى بالاتر از همه سياستمدارانى بودند كه به اثر آنى و مادى اعمال خودشان توجه زيادى داشتند و در اعمالشان قابل انعطاف و مصلحتگرا بودهاند. آنها شورشگر بودند از اينرو تا انحطاط ناگزيرانه امپراتورى ايلخانان از طريق روابطى با طغاى تيمور يا چوبانيان موقعيت خود را در چهارچوب اين امپراتورى نگهداشته و محكم كردند. دولت آنها رسماً مذهب سنى داشت ولى با دراويش شيعه همكارى میكردند. از طرف ديگر سازمان درويشان درپى آن بود كه اهداف معنوى را كه داراى مفاهيم مادى افراطى بود دنبال كند آنها با روشى اين كار را پىگيرى میكردند كه در رابطه با وضع مذهبى زمانشان بسيار راديكال بود. سازمان آنها از نوعى ايدئولوژى مهدویت طرفدارى مىكرد و حتى يك بار ظهور مهدى را بشارت دادند. از شواهد و مدارک سكهشناسى اين دو عنصر دولت سربدارى كاملاً مشخص مىشود كه ذاتاً داراى منافات بودند و از همين منافات مىتوان تبيينات صحيحى، نه تنها در مورد وقايعى كه سالشمارىها بهطور ناقص بررسىشان كردهاند بلكه راجع به شكاف در دولت سربداران درآورد كه همين شكاف موجب عدم وحدت خراسان در چهارچوب دولت سربدارى مىشد و باعث مىگرديد كه خراسان نقش متنفذ خود در زمينه رقابت براى ايجاد امپراتورى در ايران را از دست بدهد[۵]لذا نویسنده با دقت در سكهها و مطالب نوشته شده در آن، نشان مىدهد كه دولت سربداران، آشفته و گرفتار آفت تفرقه بوده است.
وضعيت كتاب
در ا نتهاى اثر 11 نقشه ديده مىشود. پس از آن نویسنده ضميمه كتاب را چنين معرفى كرده است: اين ضميمه شامل فهرستى از سكهها- كه منابع مبتنى بر سكههاى تاريخ سربداران را مشتمل است- و تشريحى از انواع اصلى سكهها و يك رشته از جداولى است كه تعدادى از اين سكهها نشان مىدهد. فقط سكههاى خراسان و نواحى همجوار آن در اينجا فهرستبندى شده است (به جز شمارههاى 153- 148)، طغاى تيمور، سليمان و ساتى بيك سكههاى زياد ديگر در نواحى ديگر نيز ضرب كردهاند. همه سكههاى فهرستبندى شده نقره است و در غير اين صورت جنس آنها اعلام شده است.[۶]اطلاعات و تصاوير 156 قطعه سكه در اين بخش آمده است. فهرست اعلام اشخاص، اماكن، كتب و طوايف نيز به ترتيب حروف الفبا در ادامه آمده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.