شریعت اصفهانی، فتحالله
ملا فتحالله اصفهانى، معروف به شيخالشريعه اصفهانى، در زمستان سال 1228ش -12/ ربيعالاول 1266ق، در خانه محمدجواد نمازى اصفهانى، به دنيا آمد.
نام | شریعت اصفهانی، فتحالله بن محمدجواد |
---|---|
نامهای دیگر | اصفهانی، فتحالله بن محمدجواد
شیخالشریعه الاصفهانی غروی، فتحالله فتحالله غروی غروی اصفهانی، فتحالله |
نام پدر | |
متولد | 1228 ش یا 1850 م |
محل تولد | اصفهان |
رحلت | 1299 ش یا 1339 ق یا 1920 م |
اساتید | ملا حيدرعلى اصفهانى؛ آيتالله نصرالله مدرس؛ شيخ محمدصادق تنكابنى؛ ملا احمد سبزوارى؛ |
برخی آثار | القول الصراح في البخاري و صحیحه الجامع |
کد مؤلف | AUTHORCODE00014AUTHORCODE |
خاندان
آيتالله شريعت با يكى از نوادگان آيتالله شيخ محمدحسين اصفهانى، مؤلف كتاب فصول ازدواج كرده بود و حاصل اين ازدواج 3 فرزند پسر بود:
- شيخ حسن: وى فرزند بزرگ شيخالشريعه بود و در انقلاب نقش بسزايى داشت.
- شيخ مهدى: او تقريرات درس پدرش را به رشته تحرير كشيد و كتاب «إعلام الأعلام بمولد خير الأنام» از اوست.
- شيخ محمد شريعت (1283-1357ق): وى در نجف به تكميل علوم خود پرداخت. در سال 1331ش، آيتالله بروجردى او را بهعنوان نماينده خود راهى اصفهان كرد. شيخ محمد پس از رحلت آيتالله بروجردى امام امت(ره) را بهعنوان مرجع اعلم معرفى كرد كه عدهاى از علماى پاکستان هم به پيروى از ايشان امام را مرجع تقليد اعلم به مردم معرفى كردند.
کسب علم و دانش
فتحالله در دامان پرمهر مادرى مؤمن كه هيچگاه او را بدون وضو شير نمىداد و پدرى دلسوز كه لحظهاى از تربيت فرزندش غافل نمىشد، رشد كرد و پس از سپرى كردن دوران بازىهاى كودكانه، مشغول آموزش قرآن و ديگر كتابهاى مذهبى شد.
او ابتدا در حوزه علميه اصفهان به تحصيل مشغول گرديد. استعداد و پشتكار وى موجب شد كه بتواند با سرعت، مقدمات علوم اسلامى را فراگرفته، در درس فقه و اصول بزرگان مدارس علميه زانوى ادب به زمين بزند. بااينحال حضور در درس هترين اساتيد حوزه علميه اصفهان نتوانست تشنگى دانشاندوزى او را فرونشاند؛ ازاينرو، راهى حوزه علميه مشهد مقدس شد.
در آن شهر از محضر اساتيد برجستهاى چون آيتالله حاج ميرزا نصرالله مدرس، آيتالله محمدابراهيم بروجردى و سيد مرتضى حائرى بهره فراوان جست تا در رديف اساتيد آن ديار شناخته شد. سپس بهسوى اصفهان مراجعت كرد. تا آن زمان نظريات شيخ مرتضى انصارى در اصفهان شهرتى نداشت، ولى شيخالشريعه به بيان مسلك شيخ مرتضى انصارى همت گماشت.
او در سال 1295ق، راهى نجف اشرف شد و در محضر مراجع تقليد آن زمان (آيات بزرگوار شيخ محمدحسين كاظمى و ميرزا حبيبالله رشتى) حاضر شد و خود نيز مجلس درس مهمى تشكيل داد كه بسيارى از دانشمندان حوزه علميه نجف در آن شركت میكردند.
شيخالشريعه در سال 1313ق به شوق معشوق رو به خانه معبود نهاد. او در مكه به مباحثه و گفتگو با علماى اهل سنت پرداخت؛ بهگونهاى كه آنها از احاطه كامل وى به كتابهاى اهل سنت درشگفت شدند.
پس از بازگشت از حج پروانههاى فضيلت پيرامون آن شمع شريعت گرد آمدند. در اين زمان درس او از مهمترين درسهاى نجف بشمار مىرفت كه صدها نفر در آن شركت میكردند.
اين درسها عبارت بودند از:
- دروس عالى فقه و اصول؛
- رجال و درايه؛
- تفسير و علوم قرآن؛
- فلسفه و كلام؛
- درس خلافيات كه در اين درس علت اختلاف نظريات و فتواهاى فقيه بررسى مىشد.
او بهعلاوه خطيبى توانا بود كه جمعهها منبر مىرفت و به موعظه مىپرداخت.
از ديگر امتيازات ايشان اين بود كه وى به تحصيل طب و رياضيات همت گماشته و علاوه بر فرمولها و معادلات رياضى، مطالب زيادى درباره علم پزشکى آموخته بود.
گويند روزى ايشان بيمار شد و وقتى پزشک براى معالجه بر بالين او آمد شيخالشريعه در مورد بيمارىاش از كتاب قانون بوعلى سينا مطلبى گفت. پزشک تصور كرد چون شيخ نوع بيمارى خود را مىدانسته تنها همان قسمت كتاب را به خاطر سپرده است، ولى در گفتگوهاى بعدى مشخص شد او بيشتر مطالب قانون را آماده در ذهن دارد.
مرجعيت
پس از وفات آيتالله ميرزا حبيبالله رشتى و آيتالله شيخ محمدحسين كاظمينى، شمارى از مردم از شيخالشريعه تقليد میكردند، ولى پس از رحلت ميرزا محمدتقى شيرازى، شيخالشريعه يگانه مرجع جهان تشيع شد؛ بااينحال وى رهبرى دينى را چون بارى سنگين بر دوش خود احساس مىكرد.
شبيخون
شيخالشريعه در پى مبارزه با تهاجم فرهنگى دشمن كتابخانه مهمى ايجاد كرد كه دانشپژوهان از آن استفاده میكردند و از ديگر اقدامات ايشان صدور اعلاميههاى فراوان بود كه پرده از چهره استعمار مىزدود. در قسمتهايى از يكى از اين اعلاميهها آمده است:
«خدمت علماى بزرگ... و عموم مردم روستاها و شهرها و كوچنشينان... بر آقايان و هوشياران... پوشيده نيست كه بيگانگان از سدههاى پيشين و مدتها قبل كوشيدهاند دارایى مسلمانان را بدزدند و شهر و كشورشان را تصاحب كنند... قرآن سراسر حكمت را از ميان آنان بردارند و آنچه از وسايل مادى و معنوى نزد آنان است نابود سازند. بيگانگان همواره براى دستيابى به اين هدفها نقشههايى ترتيب دادهاند». سپس چندين نمونه از نقشهها و هدفهاى دشمن را در 10 مورد بازگو كرده، در پايان دردمندانه از مسلمانان و ايرانيان مىخواهد كه در صف واحد در برابر دشمن متجاوز بايستند.
دزدان فرهنگ
در زمانى كه عراق تحت سلطه انگلستان بود حكومت استعمارگر به مزدوران خود دستور داده بود هر جا كتاب نفيس و قديمى يافتند آن را تصاحب كرده، به كتابخانه لندن بفرستند.
در اين ميان روحانیون آگاهى كه نمىخواستند فرهنگ اسلامى به دست كفار غارت شود، در مقابل آنان مىايستادند و استعمارگران با به زندان افكندن ايشان سعى میكردند به اهداف شوم خود جامه عمل بپوشانند، ولى شيخ شريعت به كمك طلاب آمده، آنها را از بند نجات مىداد؛ نمونهاى از آن، به زندان افتادن آيتالله مرعشى نجفى براى خريدن يك كتاب و سپس آزادى او به همت شيخالشريعه است.
تقسيم ايران
يك سال پس از انقلاب مشروطه (در سال 1907م) دو كشور استعمارگر روسيه و انگلستان در يك توافق سرى ايران را به 3 منطقه تقسيم كردند؛ مناطق جنوبى سهميه انگلستان و شمال ايران از آن روسيه شد و براى آنكه با هم اختلافى پيدا نكنند قسمتهاى مركزى را بهعنوان منطقه بىطرف سهم ايران قرار دادند. در اين هنگام كه تماميت ارضى و استقلال ايران در معرض خطر جدى قرار داشت، شيخالشريعه و ديگر علما درسهاى حوزه علميه را تعطيل و خود را براى جهاد آماده كردند.
ايران در آتش
در سال 1330ق، با حمله روسيه به ايران شهرهاى تبريز، گيلان، رشت، مشهد مقدس و چندين شهر و روستاى ايران اشغال شد. در اين زمان كه ايران در سراشيبى سقوط قرار گرفته بود مراجع تقليد شيعه كه در آن ايام در عراق بودند، تصميم گرفتند با مقاومتى قهرمانانه جلو متجاوزان را بگيرند.
در يازدهم محرم 1330 هيئت علميه نجف بههمراه صدها نفر از طلاب حوزه علميه و دويست هزار تن از عشاير مسلح به طرف ايران حركت كردند. آنان تصميم گرفتند در سر راه خود به ايران چند روزى در كاظمين توقف كرده، پس از آماده كردن مقدمات لازم به طرف ايران حركت كنند. از جمله اقدامات آنان در كاظمين مىتوان به ارسال هيئتهايى به كشورهاى مختلف براى مذاكره با سران آن كشورها و ارسال اطلاعيههاى فراوان به مسلمانان جهان اشاره كرد؛ ديگر، آماده كردن عشاير ايران براى جهاد بود كه با ارسال تلگرافهاى متعدد آنان را به جهاد دعوت كردند. در يكى از اين برگهاى زرين چنين مىخوانيم:
«به عموم حجج اسلام، سرداران عظام و رؤساى عشاير... از قديم زمان الى كنون بهواسطه مردانگى عشاير... هرگز به خيال اجانب نمىرسيد كه دستاندازى به خاک ايران نمايند، چه رسد به سوق عساكر و جسارت... در ممالك اسلامیه. مگر در اين عصر مردانگى ايرانيان محو و نابود و عقايد اسلام پشت گوشها افتاده... ياللمسلمين يك مشهد مقدس... در مملكت شماست، آيا رواست كه با وجود امثال شماها به تصرف كفار درآيد و ننگ تاريخى براى شما، باقى بماند...».
وقتى مردم مسلمان و عشاير غيور ايران خود را براى دفاعى جانانه آماده كردند، وثوقالدوله كه در آن زمان رياست هيئت وزرا را به عهده داشت با نيرنگ اولا از حركت علما به طرف ايران ممانعت كرد؛ وانگهى از عشاير و ديگر امت مسلمان ايران خواست از هرگونه اقدامى كه مخالف سياستهاى روسيه و انگلستان باشد خوددارى كنند و به آنها هشدار داد كه اگر با نيروهاى در حال پيشروى انگلستان مقابله كنند، دولت آنها را مؤاخذه خواهد كرد و از طرف ديگر مصرانه از علما خواست كه از كاظمين متفرق شوند.
عقبنشينى نيروهاى روسيه و اقدامات وثوقالدوله كارگر افتاد و آذرخشى كه مىرفت خصم را بسوزد توسط دولت ايران خاموش شد و علما كه نمىخواستند جنگ داخلى، مشكلات ايران را دوچندان كنند از حركت به طرف ايران منصرف شدند.
نبرد اقتصادى
شيخ شريعت در كنار ديگر علما در برابر هجوم اقتصادى دشمن دو اقدام مهم انجام داد:
- تشويق مردم به ايجاد شركتهاى تعاونى؛
- تحريم خريد و فروش اجناس و وسايل روسيه و انگلستان.
البته در اين جبهه نيز زمانى كه مىرفت اين مبارزه منفى شكوفه دهد، سفارت انگليس با يك نامه فدايت شوم به وثوقالدوله نوشت كه از علما بخواهد فتواهاى خود را ملغى اعلام كنند و وثوق هم همين كار را كرد.
مجتهد مجاهد
عراق در جنگ جهانى اول به تصرف انگلستان درآمد و شيخالشريعه ضمن صدور فتواى جهاد، خود به جبهه شتافت و فرماندهى جبهه قرنه را به عهده گرفت.
يك بار كه مجتهد مجاهد با كشتى كوچكى به طرف يكى از جبههها در حركت بود، كشتى آنها شكست و نزدیک بود ايشان غرق شود كه ديگر مجاهدان وى را نجات دادند.
نيروهاى مردمى به فرماندهى علما به مدت هيجده ماه در برابر نيروهاى عظيم انگلستان مقاومت كردند و اگر پيروزى نهايى متفقين و ضعف شكست عثمانى و ديگر متحدانش نبود اشغالگران هيچگاه موفق به اشغال عراق نمىشدند.
در بستر انقلاب
نيروهاى انگلستان و همدستانش در جنگ جهانى اول با طرح اين شعار كه هدف ما رهايى كامل ملتهاست توانستند عراق و ديگر كشورهاى عربى را تصرف كنند، اما پس از اشغال عراق، نهتنها به آنها استقلال ندادند كه سعى كردند با برگزارى رفراندم فرمايشى به اشغال خود حالت قانونى دهند و آنگاه كه عدهاى از آزادىخواهان درخواست استقلال كردند آنها را تبعيد و زندانى كردند.
در اين هنگام آيتالله ميرزا محمدتقى شيرازى با صدور فتوايى به عراقیان اجازه داد كه اگر انگلیسیان از دادن حقوق آنها سرباززدند، آنان دست به اسلحه برند و حق خود را بازپس گيرند و اينگونه بود كه آتش انقلاب در عراق زبانه كشيد.
در هنگامى كه تمامى شهرهاى عراق در آتش انقلاب مىسوخت، ناگهان آيتالله ميرزا محمدتقى شيرازى كه در اين زمان رهبرى انقلاب را به عهده داشت، بهطور مرموزانهاى درگذشت، ولى در آن لحظات حساس آيتالله شريعت اصفهانى علم برزمينافتاده ميرزاى شيرازى را برداشت و با صدور بيانيهاى از مردم عراق خواست به انقلاب ادامه دهند و سپس در اجتماعى كه در صحن حضرت على(ع) برگزار شده بود، حاضر شد و درحالىكه به علت كهولت و ناتوانى نمىتوانست بهتنهايى راه برود با كمك چند نفر از اطرافيان بر فراز منبر قرار گرفت و پس از تسليت از دست دادن ميرزا، مجاهدان را به استقامت فراخواند و آنگاه آيتالله سيد ابوالحسن اصفهانى را بهعنوان نماينده خود انتخاب كرد و پرچم جهاد را به دست او سپرد.
در همين ايام ويلسون، نماينده انگلستان در عراق تصميم گرفت با فرستادن پيام تسليتى باب گفتگو با شيخ را باز كند و او را به پندار خود بفريبد، اما نتوانست و انقلاب همچنان ادامه يافت.
متعاقب اين اوضاع نيروهاى انگليسى كه در ايران و هند مستقر بودند به طرف عراق روانه شدند، تااينكه تعداد آنها به يكصد و پنجاه هزار نفر رسيد كه به انواع سلاحهاى پيشرفته و هواپيماهاى جنگى مجهز بودند. قدرت روزافزون نيروهاى انگلستان، تمام شدن منابع مالى مجاهدان و قرار گرفتن آنان در محاصره اقتصادى و نظامى، نيز تغيير سياست انگلستان و پيشنهاد تشكيل حكومت ملى در عراق از طرف ديگر موجب شد كه بين رهبران جهاد اختلاف افتد و انقلاب متوقف شود. اگر انقلاب به پيروزى نظامى مىرسيد علما مىتوانستند با تشكيل حكومت اسلامى، عراقى آباد و آزاد بسازند. عوامل فوق در كنار سستىاى كه بهمناسبت شروع فصل كشاورزى در مردم عراق پديد آمده بود، باعث شد كه نيروهاى انگلستان بتوانند به طرف شهرهاى مقدس پيشروى و كربلا، كوفه و آنگاه نجف را اشغال كنند.
پس از اشغال نجف 17 تن از علما و از جمله حسن فرزند شيخالشريعه دستگير و براى تبعيد روانه بصره شدند.
اساتيد
- ملا حيدرعلى اصفهانى؛
- آيتالله نصرالله مدرس؛
- شيخ محمدصادق تنكابنى؛
- ملا احمد سبزوارى؛
- شيخ عبدالجواد خراسانى؛
- آيتالله ملا محمدباقر اصفهانى؛
- شيخ حسينعلى تويسركانى ملايرى؛
- آيتالله شيخ محمدتقى هروى؛
- آيتالله شيخ محمدرحيم بروجردى؛
- آيتالله شيخ محمدحسين كاظمينى؛
- آيتالله ميرزا حبيبالله رشتى.
شاگردان
صدها نفر از طلاب علوم دينى در جلسات درس ايشان شركت میكردند كه بسيارى از آنان بعدها در زمره مراجع تقليد درآمدند، نامىترين آنان عبارتند از آيات عظام:
- شيخ عبدالكريم حائرى؛
- سيد محمدحسين بروجردى؛
- سيد ضياءالدين عراقى؛
- سيد شهابالدين مرعشى نجفى؛
- سيد عبدالهادى حسينى شيرازى؛
- سيد محسن طباطبايى حكيم؛
- سيد محمد كوهكمرهاى (حجت)؛
- سيد محمدتقى خوانسارى؛
- محمدعلى شاهآبادى.
تأليفات
از آنجا كه شريعت در علوم گوناگون اسلامى مهارت داشت، در بسيارى از رشتهها نوشتههايى پربها از خود به يادگار گذاشت كه هريك در علوم مختلف حاكى از فزونى دانش اوست. از آن همه، پارهاى رساله در موضوعات فقهى و اصولى است. در علم تفسير، فلسفه، كلام و ادبيات عرب نيز داراى آثارى نيكوست.
برخى از آثار وى عبارتند از:
- نخبة الأزهار في أحكام الخيار؛
- القول الصراح في البخاري و صحيحه الجامع؛
- إبانة المختار في إرث الزوجة من ثمن العقار بعد الأخذ بالخيار.
وفات
سرانجام روح پرفتوح آيتالله شريعت اصفهانى پس از عمرى تلاش در راه اسلام و قرآن در شب يكشنبه هشتم ربيعالثانى سال 1339ق، قفس تن را شكست و آن نفس مطمئنه به پروردگارش پيوست و پيكر مطهرش در جوار قبر اميرمؤمنان(ع) به خاک سپرده شد.
منابع مقاله
- أعيان الشيعة، سيد محسن امين عاملى، ج8، ص391-392.
- الذريعة، آقابزرگ تهرانى، ج4، ص158.
- علماى معاصرين، ص124.
- ايران و جهان اسلام، ص200.
- اسنادى درباره هجوم انگليس و روس به ايران، فصل ششم.
- نگاهى به تاريخ، صادقى تهرانى، ص16.
- لمحات اجتماعية من تاريخ العراق الحديث، ج5، ص309.
- تذكره علماى اماميه پاکستان، ص313.
- گلشن ابرار، محمدعلى محمدى، ج1، ص471.