سفارتنامه خوارزم
سفارت نامه خوارزم، نوشته رضا قلىخان هدايت نویسنده، شاعر و مورّخ به نام عهد قاجار است که توسط جمشيد كيانفر تحقیق و تصحیح شده است. سفر سياسى رضا قلىخان هدايت در پاسخ فرستاده محمّد امينخان والى خيوه كه خود را خوارزمشاه مىخواند، انجام گرفت.
سفارت نامه خوارزم | |
---|---|
پدیدآوران | هدایت، رضا قلی بن محمد هادی (نویسنده) كيانفر جمشيد(مصحح) |
ناشر | [بی نا] |
مکان نشر | تهران - ایران |
چاپ | 1 |
شابک | 964-8700-28-1 |
موضوع | خوارزم - سیر و سیاحت
هدایت، رضا قلی بن محمد هادی، 1215 - 1288ق. - خاطرات هدایت، رضا قلی بن محمد هادی، 1215 - 1288ق. - سفر نامهها |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | DSR 2017 /و33 ﻫ4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
گزارش محتوا
خوارزمشاه در سال 1268ق آقا نياز محرم را با چند نفر و با بعضى هدايا به دربار قاجار فرستاد و ناصرالدين شاه به صلاحديد امیرکبیر، رضا قلىخان هدايت را مأمور ساخت تا با خان خيوه در مورد اسيران ايرانى و اوضاع سياسى خوارزم مذاكره كند، علاوه بر آن هدايت به طور سرّى نيز مأموريت داشت تا قدرت نظامى و نحوه كشوردارى خان خيوه را هم بررسى كند. اين مسافرت روز پنجم جمادى الثانى سال 1268 ه. ق. آغاز شد، بين اين سفارت و ديگر مسافرتهاى سياسى عصر قاجار از چند جهت تفاوتهايى وجود دارد:
اولا؛ اين تنها كاروان سياسى عصر قاجار است كه به كشورى غير اروپايى فرستاده شد، ديگر كاروانهاى سياسى عصر قاجار همگى رو به غرب داشتند.
ثانيا؛ تعداد اعضاى سفارت به مراتب از هيأتهاى ديگر كمتر است، اعضاى اصلى اين هيأت سياسى ظاهرا دو نفر است - رضا قلى و پسرش - و رئيس هيأت در اين مسافرت شخصا گزارش سفر را نوشته و تنظيم كرده است.
ثالثا؛ تنها سفر سياسى است كه از هر جهت با موفقيت انجام شده و همان طور كه خواهد آمد، بالاخره دربار قاجار توانست با استفاده از اطلاعاتى كه هدايت به اين دربار داد، خان خيوه را از ميان بردارد.
اين مسافرت از طريق شمال ايران انجام گرفته است، آقا نياز محرم همه جا همراه و راهنماى رضا قلىخان است و هدايت با كمك او توانست به سلامت روز اوّل شعبان 1268 به شهر خوارزم برسد؛ هنگامى كه وى به خوارزم رسيد، امين خان در خيوه نبود؛ بنابراین، هدايت مدتى در شهر ماند تا خان به شهر آمد و توانست با وى ديدار و مذاكره كند. در اين مدت وى تعداد زيادى اسيران ايرانى را ديد و با برخى از آنها گفتگو كرد و به آنان وعده آزادى داد.
ملاقات رضا قلىخان با محمّد امين، خان خيوه طورى ترتيب يافت كه حاصل گفتگو و مذاكرات به نفع دربار قاجار انجاميد، زيرا در مجلس مذاكره كه بزرگان و روحانیان خيوه هم جمع بودند، رضا قلىخان با مهارت و زيركى توانست، دولت قاجار را چه از لحاظ سياسى و چه از لحاظ نظامى بزرگتر از آنچه واقعا بود، جلوه دهد و بدينسان نوعى ترس از دولت قاجار در دل خان خيوه انداخت؛ يعنى در واقع از جنبه روحى خان خيوه را تضعيف كرد.
رضا قلىخان مسير راه را از گرگان تا خيوه به دقت شرح و توضيح داده، به ويژه مشكلات رفت و آمد در صحراى خوارزم را به خوبى شرح كرده است. گزارش دقيق رضا قلىخان از وضع راهها و موقعيّت جغرافيايى خوارزم باعث شد تا سپاه قاجار بتواند با شناخت كافى و تدارکكامل اين راه را طى كند و خود را به خيوه برساند و با سپاه محمّد امينخان به مقابله و مقاتله پردازد، در نتيجه اين جنگ كه شرح آن در پايان كتاب آمده است، خان خيوه كشته شد و سرش را به دربار ناصرالدين شاه آوردند.
اين واقعه سبب شد كه بسيارى از اسراى ايرانى كه به صورت برده درآمده بودند، به خانه و كاشانه خويش بازگشتند.
از اين سفرنامه دانسته مىشود كه يكى از عوامل مهم تاخت و تاز تركمانان به ايران و قتل و نهب اهالى اين سرزمين به سبب بروز اختلافات شديد مذهبى بين ايرانيان و خوارزميان بوده است، زيرا خان خيوه در مجلس مذاكره خطاب به رضا قلىخان مىگويد:
«علماى ما گفتهاند كه سبّ شيخين كفر است و سزاى كافر معلوم است و اهالى ايران بدعت كنند و سبب و لعن اكابر صحابه نمايند، لهذا به فتواى مفتيان بخارا و خوارزم روافض و كافر خواهند (صفحه بود و اخذ اموال و نهب و اسر كفّار لازم.»
رضا قلىخان پس از مقدمه چينى در پاسخ وى اظهار داشت:
«امّا حكايت سب و رفض در قديم الايّام بوده و خاصه در ازمنه سلسله صفويّه بروز و شدّت نموده تا نادر شاه موقوف داشته و اين مخالف را از ميان اسلام برداشته پس از او سلاطين الواريه از اين عوالم بىخبر بودند و جهلاى علما به اين امر غلوّ نمودند. حضرت خاقان صاحبقران نوّر الله مرقده با اين كه با طبقه علما و فضلا توجه كامل داشتند، بعض قواعد رفض را منع فرمودند و خاقان مغفور محمّد شاه طاب ثراه قدغن بليغ فرمودند و در عهد اين پادشاه جم جاه اسلام پناه احدى ياراى اين گونه سخنان واهى ندارد. اگر احيانا كسى زبان به تشنيع خلف گشايد گردنش از بار سر سبک سارى يابد.»
رضا قلىخان به استناد به اين كه چندين طايفه مختلف از شيعه در ايران زندگى مىكنند كه برخى حتى به الوهيّت علىّ بن ابىطالب(ع) قائلند و با توجه به اين كه عده زيادى از شافعيان در ايران مىزيند و دربار ايران را با آنان كارى نيست؛ با اين قبيل استدلالها، دل خان خوارزم را نرم و او را نسبت به ايران و ناصرالدين شاه خوشبين ساخت؛ به طورى كه در پايان مجلس محمّد امينخان علنا اظهار داشت كه آمدن رضا قلىخان و اطلاعاتى را كه او در اختيار خان خيوه قرار داده، باعث رفع مشتبهات شد و از هدايت خواست تا آنچه مايه شبهه اهل ايران، درباره مردم خوارزم است، مرتفع سازد.
رضا قلىخان اندكى پس از عزل امیرکبیر از صدارت به ايران بازگشت و دولت ايران دو سال بعد با استفاده از گزارش رضا قلىخان به خوارزم لشكر كشيد و محمّد امينخان در اين لشكركشى كشته شد. هر چند كشته شدن خان خيوه به منزله پايان مسأله تركمانان تلقى مىشد، متأسفانه سياستهاى غلط قاجارها نتوانست خوارزم را نگه دارد و بعدها همان طور كه معاصران ناصرالدين شاه نوشتهاند، اين پادشاه خائن در برابر گرفتن مبلغى ناچيز خوارزم، بخارا، مرو و سمرقند را به روسيّه واگذار كرد.
رضا قلىخان در اين اثر، علاوه بر شرح مأموريت سياسى خويش به برخى آداب و رسوم رايج در خوارزم آن روزگار پرداخته و گهگاه از زندگى اجتماعى مردم آن سخن به ميان آورده است. شرح حال برخى از دانشمندان، شاعران و نويسندگان آن سرزمين را ذكر كرده است، شمهاى نيز در شرح جغرافياى مسير مسافرت سخن گفته است.
نثر كتاب مسجّع است و در مواردى خالى از تكلّف نيست، مؤلّف همه جا اشعارى از خويش مناسب حال و مقال پرداخته و بدين وسيله كتاب را براى خواننده شيرين و دلپذير ساخته است.
اين كتاب، ويژگىهاى قابل توجهى دارد: جزئيات مفصلى درباره شهرها و روستاهايى كه در مسير تهران - استرآباد در سواحل خزر، و از آنجا تا خيوه واقع شدهاند، در آن ارائه شده است. به علاوه، نویسنده درباره دو اميرنشين ديگر آسياى ميانه؛ يعنى اميرنشين بخارا و خاننشين خجند نيز، كه فرصت ديدار از آنها را نداشت، توضيح مختصرى ارائه كرده است. در اين كتاب، شرايط و اوضاع دربار ايران در آن تاريخ روشن مىشود. در سال 1266ق. 1751/م، ناصرالدين شاه فقط بيست و يك سال داشت؛ و دولت، در دست توانايى دولتمردى بسيار با كفايت و اصلاحطلب به نام ميرزا تقىخان فراهانى (امیرکبیر) قرار داشت. لقب رسمى او، اتابك اعظم و صدراعظم بود. هنگامى كه هدايت در نوامبر سال 1851 از مأموريت خود به خيوه بازگشت، امیرکبیر به دليل ضعف و حسادت كودكانه شاه كشته شده بود. هدايت شرحى بر سابقه و تاريخ حاكمان خوارزم ارائه مىدهد، اماكن تاريخى اين خاننشين را معرفى مىكند، و سبک زندگى، آداب و سنن اعتقادات ازبكها و تركمنها را توضيح مىدهد. به علاوه، هدايت نویسنده و شاعرى توانا بود و براى نشان دادن توان خود در اين دو حوزه، كتاب را به نثر و نظم نگاشته است. با وجود اين، سبک نگارش هدايت ساده، و براى خواننده عادى كاملا قابل فهم است.
خواننده از فرامين امیرکبیر به هدايت مىتواند دريابد كه سفارتنامه در اصل براى مطلع ساختن شاه و صدراعظم نوشته شد. با اين كه هدايت گاه خود را فردى جسور و مطلع معرفى مىكند، در صحبتهايش جهت دورى از توهين به مقامات عالى كه گزارش را مىخوانند، فروتنى پيشه مىكند. سفارتنامه نثر سادهاى دارد و با مكتب نویسنده و قائم مقام فراهانى-وزير اعظم اواسط دهه 1245ق. 1830/م. همخوانى دارد؛ و البته متن وزينى است. در اين اثر، بعضى از اشعار نویسنده و نيز برخى شخصيتهاى خوارزم؛ مانند محمود خوارزمى و شيخ نجمالدين كبرى كه هدايت در سفر خود مزار آنها را زيارت كرده، آورده شده است. هدايت حتى در مورد خان خوارزم كه دشمنى بالقوه بود، يك واژه اهانتآميز به كار نبرد و معمولا از او به عنوان «خان محترم خوارزم» يا «خوارزمشاه ارجمند» ياد مىكرد.
هدايت در اين كتاب، نام مناطق بين راه و نام شهرها و روستاهاى خوارزم، جمعيت، و ميزان مالياتى را كه هر فرد بايد به خان مىپرداخت، ذكر كرده است. قبل از پيشروى روسها به منطقه خزر، خاننشين خوارزم و خيوه در مقام پايتخت آن، از شرق خزر و مرزهاى شمال شرقى ايران تا درياى آرال وسعت داشت. با وجود اين، مرزهاى بين ايران و خوارزم نامشخص بود و مردمى كه در حاشيه مرزها مىزيستند و در رأس آنها تركمنها، محدوديتهاى مرزى و يا منطقهاى را رعايت نمیكردند. درباره اين موضوع بعدا بحث مىشود.
هدايت پس از عبور از شهر ساحلى استرآباد، از ميان اقامتگاههاى تركمنها در ساحل خزر گذشت. او در عبور از رود اترك كه بيشتر مرز طبيعى است تا مرز رسمى، وارد قلمرو دشت خاک سياه شد و اين محيط را با شگفتى چنين توصيف كرد:
نه ديو، نه فرشته، نه وحشى و نه پرى، مخفى نماناد كه اين صحراى بىكنار را نه آبادى، نه شجر و نه حجر و نه علامتى است و نه فراسخ آن معين است.
هدايت، اطلاعات مربوط به نام اماكن را از شتربان خود مىپرسيد و آنها را يادداشت مىكرد؛ نامهايى مثل كوهكى، كسك منار(نزدیک خرابههاى مشهد مصريان)، آدون آتا (كه به ياد مرد مقدسى نامگذرى شده است)، قرا اتكلك(با جريان آب شور كه به عنوان مبدأى رود خوارزم شناخته شده است)، بك ارسلان (در تپههاى خوارزم)، قويمت آتا (با چشمههاى آب)، كوكلان قويى، قاپلان قى (در دامنههاى صعب العبور)، چرشلى، و كانكاچاشكن. در اين منطقه، هدايت و همراهانش تركمنهايى را ديدند كه از بيابان مىگذشتند و اينها اولين انسانهايى بودند كه پس از دوازده روز با آن برخورد كرده بودند.
سفارتنامه صرفا شرح سفرى به خارج از ايران نيست. بيش از سى صفحه از اين كتاب به شهرها، بخشها و روستاهاى ميان تهران و سرزمين خوارزم، قدمت، تاريخ و ساكنان آنها اختصاص دارد. براى مثال، هدايت مىنويسد كه شهر آق قلعه، در حاشيه رود گرگان، مسكن قوم قاجار بوده است و مىافزايد كه قاجار ترك نژاد بودند كه از تركستان مهاجرت كرده و در نواحى درياى خزر سكنا گزيده بودند. با وجود اين، هنگامى كه هدايت از آن شهر بازديد كرد، متروكهاى بيش نبود و او فقط خرابههاى دروازهها، بناها و بازارها را ديد(ص 38). طايفه دربار از مأواى سنتى خود در منطقه تركمننشين، به كاخها و ساختمانهاى دولتى در سرتاسر كشور نقل مكان كردند.
مشاهده باغهاى خيوه در حاشيه جيحون، هدايت را تحت تأثير قرار داد. او در توصيف يكى از باغهاى متعلق به خان، برترى باغ مزبور را به لحاظ اندازه، تنوع و آرايش گياهان و كيفيت آب به باغهاى ايران مىپذيرد.
هدايت از نبود دكتر در شهر خيوه انتقاد مىكند. او يك بار اين نكته را با خان مطرح كرد و گفت كه در تهران در هر محلهاى چندين پزشک به كار طبابت مشغولاند؛ اما در خيوه فقط يك طبيب براى بيماران وجود دارد كه آن هم افسر ايرانى و اسير جنگى بود كه در انتظار بازگشت به كشور خود به سر مىبرد.
هدايت در مسير عزيمت خود به خيوه، در سارى - مركز اقامت والى كل مازندران - توقف، و در آنجا با فرمانده ناوتيپ روسيه ملاقات كرد؛ و او پرسشهايى در خصوص اهداف مأموريت هدايت مطرح ساخت. هدايت مىنويسد كه در آن زمان، ميان نيروى دريايى روسيه و تركمنها در حاشيه شهر ساحلى «بندر گز»، درگيرىهايى صورت مىگرفت. هدايت به دلايل سياسى و يا غير آن، درباره منشأ و هدف حضور نيروهاى روسيه در قلمرو ايران چيزى نمىگويد و يا حتى از نقطه تمركز تحركات روسيه در آبهاى ايران - كه در آن زمان جزيره آشوراده بود - سخنى به ميان نمىآورد.
موضوعى كه به كرات در سفارتنامه به آن اشاره شده، مسئله تركمنها است. هدايت به نيرو و فعاليت برخى اقوام تركمن در قلمرو ايران و خوارزم اشاره مىكند. اين ياغيان مرزنشين، مردم را مىربودند و پس از اسارت، آنها را به عنوان برده در بازارهاى خيوه و بخارا به فروش مىرساندند.
هدايت در جمعآورى اطلاعات درباره دولت، حكومت و ارتش خيوه، بسيار موفق بود و به آمادهسازى ايران براى يك رويارويى نظامى طى سه سال بعد كمك بسيارى كرد. تأخير در اين امر، از عواقب ديگر نبود، امیرکبیر و بىكفايتى جانشينش بود. اختلاف عمده ميان ايران و خوارزم، تسلط بر منطقه شمال خراسان بود. طبق اظهارات هدايت - كه فصل ديگرى را براى توضيح فرجام محمد امينخان به كتابش افزود - تركمنها و اهالى خيوه، تا سه سال پس از عزيمت هدايت، به ياغىگرى خود در شمال خراسان ادامه دادند.
منابع مقاله
- متن و مقدمه كتاب.
- مجله فرهنگ پاييز 1381، شماره 43، عنوان مقاله: سفارت نامه خوارزم آخرين هيئت ايرانى در آسياى ميانه قرن نوزدهم، نوشته: على گرانمايه و معصومه جمشيدى.