كتاب المغازي
كتاب المغازي، بخشهایی از کتاب «المصنف» ابن ابیشیبه، اثر ابوبکر عبدالله بن محمد بن ابیشیبه، پیرامون سیره و جنگهای پیامبر(ص) میباشد که توسط عبدالعزیز بن ابراهیم عمری، گزینش و تحقیق شده است.
كتاب المغازي | |
---|---|
پدیدآوران | ابن ابیشیبه، عبدالله بن محمد (نویسنده) عمري، عبدالعزيز بن ابراهيم (محقق) |
ناشر | دار إشبيليا |
مکان نشر | عربستان - رياض |
چاپ | 2 |
شابک | 9960-38-853-0 |
موضوع | اسلام - تاريخ - از آغاز تا 41ق.
غزوات محمد(ص)، پيامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق. - سرگذشتنامه |
زبان | عربي |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 25/6 /الف25 م6 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
البته هنوز مشخص نیست که آیا «كتاب المغازي» از ابتدا بخشی از «المصنف» بوده، یا آنکه بعدها به آن افزوده شده است[۱].
ساختار
کتاب با مقدمهای مفصل از محقق در ارائه زندگینامه کاملی از ابن ابیشیبه آغاز و مطالب، بدون فصلبندی خاصی، تدوین شده است.
با وجود آنکه «كتاب المغازي»، هماکنون بخشی از «المصنف» ابن ابیشیبه است، اما کاملاً اطمینان نداریم که این فصول همیشه به همین صورت - یعنی بخشی از مصنف وی - بوده باشد. اگر نگوییم كتاب المغازي ابن ابیشیبه همان کتاب تاریخش میباشد، لااقل باید اعتراف کرد که شباهتهای زیادی به آن دارد[۲].
روش برخورد نویسنده با تاریخ بهنحوی است که گویی آن را امری جدا از سایر بخشهای کتاب در نظر گرفته و بدان پرداخته است[۳].
گزارش محتوا
مطالب کتاب، با موضوع عام الفیل ـ که پیش از تولد پیامبر(ص) رخ داده ـ آغاز شده و این خود نمایانگر آن است که نویسنده، توجه شایانی به زندگی پیامبر(ص) در مکه داشته است[۴].
نخستین بخشهای کتاب، دربرگیرنده روایاتی است در مورد نشانههای نبوت محمد(ص)، آغاز دعوت، ایذا و آزار مکّیان، معراج و همچنین اسلام آوردن کسانی که بعدها جزء برجستهترین یاران پیامبر(ص) شدند. به دنبال آنها، روایاتی در مورد هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه و نامههای پیامبر(ص) به سزار، خسرو و سایر حکام و سلاطین - برای دعوت آنان به اسلام - عنوان گردیده است. در خلال این مطالب، روایاتی نیز پیرامون اسلام آوردن یاران شاخص پیامبر و همچنین روایاتی در مورد حبشه نقل شده است. سپس نویسنده به روایاتی در مورد هجرت تعدادی از مسلمانان از مکه به حبشه و گزارش مبسوط یکی از پناهندگان [درباره اسلام و پیامبر(ص)] به حضور پادشاه حبشه پرداخته است[۵].
اگر منابع صرفاً تاریخی، مانند سیره ابن اسحاق و تاریخ طبری بهعنوان کتب معیار در تنظیم و زمانبندی وقایع تاریخی، لحاظ شود، باید بگوییم که زمانبندی و توالی رخدادها، آنچنانکه نویسنده ارائه نموده، چندان صحیح نمیباشد؛ مگر اینکه بگوییم وی مدعی وجود توالی زمانی در روایات کتاب خود نمیباشد[۶].
اگرچه کتب حدیثی اغلب در ارائه مطالب خود ملاحظات زمانی را اعمال میکنند، اما این موضوع دلیل ناصواب خواندن توالی گزارههای نویسنده نمیباشد. علت اصلی آن است که ترتیب گزارههای تاریخی و مطالبی که وی درباره زندگی و فعالیتهای پیامبر(ص) در مدینه ارائه داده است، صراحتاً در چهارچوب یک برنامه زمانبندیشده (قراردادی) میباشد[۷].
این کتاب، از بسیاری جهات، با صحیح بخاری متفاوت است؛ بااینحال، افق دید یک محدث را از لحاظ گزینش، ترتیب و ارائه گزارههای تاریخی، برای ما پدیدار مینماید، ولذا با کمک آن میتوان به تجزیه و تحلیل متون حدیثی پرداخت[۸].
«كتاب المغازي» بخاری، جنگهای پیامبر را در مدینه با ترتیب زمانبندیشدهای ارائه میدهد. کتاب حاضر نیز - که به نظر میرسد قدیمیتر از اثر بخاری باشد - عموماً [در ارائه روایات]، از ترتیب و زمانبندی بهره برده است؛ هرچند بعضاً با اشتباهات فاحشی نیز همراه بوده است [۹].
مطالبی که نویسنده درباره زندگی پیامبر(ص) در مدینه آورده، شبیه موضوعاتی است که بخاری ذکر نموده؛ گویی بهنوعی در ادامه آنها آمده است. بااینوجود، از لحاظ محتوا و هدف، تفاوت محسوسی بین این دو به چشم میخورد. در این مورد نیز نویسنده از نظر دامنه موضوعاتی که بدانها پرداخته، نسبت به بخاری، طیف وسیعتری را در بر میگیرد[۱۰].
کتاب حاضر ـ برخلاف بخاری ـ با وفات پیامبر(ص) پایان نمیپذیرد. نویسنده در ادامه، روایاتی در مورد خلفای پیامبر(ص) مطرح میکند. صرف نظر از علاقه شخصی وی به طرح چنین موضوعاتی، ارائه این روایات، از این جنبه قابل تأمل است که خود میتواند گواه این مدعا باشد که دامنه کتب مغازی، نباید ضرورتاً به زندگی و فعالیتهای پیامبر(ص) محدود گردد[۱۱].
نویسنده برای تدوین کتاب خود، از تاریخ و رخدادهای گذشته، بهره چندانی نبرده است و اگرچه بهعنوان مثال، روایات وی در مورد جنگ بدر، انسجام و توالی چندانی ندارند، بااینحال، وی در ارائه تصویری مطلوب و مناسب از جنگ بدر، موفق بوده است؛ هرچند که این تصویر در مقایسه با معلومات وی در مورد بدر، تصویری کمرنگ و مخدوش است. اما با وجود همین بضاعت اندک نیز وی توانسته مسائل فقهی و عقیدتی مورد علاقهاش را در کتاب خود گنجانده و آنها را با یکدیگر مرتبط سازد.
وی جنگ بدر را مستمسکی برای جمعآوری روایات پراکنده در مورد آن قرار نداده است. به نظر او، واقعه بدر، یک حقیقت محض تاریخی است و باید مشتمل بر روایاتی باشد که مستقیماً و بلاواسطه به جنگ بدر و یا اهمیت آن مربوط است.
در روایات نویسنده، تناقضاتی به چشم میخورند که ناشی از تمایلات و توجهات وی به عباس و عباسیان میباشد. عباس بن عبدالمطلب، در جنگ بدر، بههمراه سپاه مشرکین بود. هواداران حکومت عباسی، با اشاره به خویشاوندی وی با پیامبر(ص) و با استدلال به اخلاص و تعهد او نسبت به دین نوخاسته اسلام، این احتمال را که وی مشرک بوده یا لااقل به مشرکین تمایل داشته است، بهکلی مطرود و مردود قلمداد میکنند؛ لذا درست در زمانی که تلاشهایی برای بازخوانی و بازنویسی تاریخ صدر اسلام در جریان بود، آنان سعی میکردند تا برای خوشامد و پیروی از میل حکومت، موقعیت عباس را [در تاریخ] بهبود بخشند[۱۲].
اما نویسنده، بیپرده و بدون هیچ ابایی، شرح میدهد که عباس در جنگ بدر، در سپاه مشرکین و در برابر مسلمانان جنگید و توسط آنان به اسارت گرفته شد. بااینحال، با توجه و مداقّه بیشتر روی نحوه بیان و نتیجهگیریهای وی، میتوان بهجرأت به این حقیقت اعتراف نمود که روایات وی نیز رنگوبوی حمایت از عباس و پشتیبانی از عباسیان را میدهد[۱۳].
روایات نویسنده در مورد واقعه حدیبیه، بر اساس اقوال خالد بن مخلد، عبدالرحمن بن عبدالعزیز انصاری، ابن شهاب (الزهری) و عروة بن زبیر میباشد[۱۴].
درباره روش وی در سازماندهی گزارههای تاریخی، نکتههای بسیاری وجود دارد. با کمی دقت در درونمایه کتاب، میبینیم که حتی یک نمونه ساده - مانند روایاتی که مربوط به عثمان است - نیز میتواند ضوابط و شاخصهایی را که وی در گزینش گزارههای تاریخی در نظر داشته است، در اختیار ما قرار دهد. روایاتی که وی در مورد عثمان نقل کرده است، به سه دسته کلی تقسیم میگردد:
- مشروعیت و استحقاق عثمان برای امر خلافت: در زمان خلافت عمر، مردم تقریباً قانع شده و انتظار داشتند که خلیفه بعدی، عثمان باشد و پیامبر(ص) نیز گفته بود: در فتنهای که قریب الوقوع است، عثمان و همراهان وی بر طریق هدایت خواهند بود.
- امتناع عثمان از کنارهگیری از خلافت.
- هشدار عثمان و سایرین در مورد تفرقه و هرج و مرج، در واقعه قتل وی.
در گزارههایی که هماکنون درباره عثمان و فتنه، در اختیار داریم، روایاتی از قبیل آنچه که نویسنده - بالاخص در دو مورد آخر - نقل کرده، نمییابیم. ظاهراً وی بیشتر تمایل داشته تا بهجای نقل روایات متعدد در مورد عثمان، بخش اعظم آنها را حذف نماید؛ برای مثال، او حتی کوچکترین اشارهای به نارضایتی مردم، از شیوه حکومتی عثمان، نکرده است و هیچگونه تلاشی برای تبیین و توجیه دلایل قتل وی، صورت نداده است[۱۵].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب و مصادر و مراجع مورد استفاده محقق، در انتهای کتاب آمده است.