شرح شطحیات
شرح شطحيات، به زبان فارسى، اثر روزبهان بقلى، در موضوع عرفان نظرى و عرفان عملى است.
شرح شطحیات | |
---|---|
پدیدآوران | کربن، هانری (مقدمه نویس و مصحح)
سپهبدی، عیسی (مترجم) روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | شامل گفتارهای شورانگیز و رمزی صوفیان |
ناشر | طهوری |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1374 ش |
چاپ | 3 |
موضوع | شطحیات عرفان - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 285/6 /ر9ش4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اثر حاضر، در واقع، دنباله و مكمل«عبهر العاشقين» است. روزبهان، با مطالعه ديوانهاى مختلف صوفيه، درمىيابد كه بيشترين شطحيات، از آن سلطان العارفين با يزيد بسطامى و از همه مشكلتر از آنِ منصور حلاج است كه منجر به قتل وى مىشود؛ به همين جهت، براى رهايى اين علم از طعن حاسدان، اقدام به نگارش كتابى در غرايب علم شطح نموده و نام آن را «منطق الاسرار ببيان الانوار» مىگذارد و چون به شيراز برمىگردد، به خواهش مريدان خود تفسيرى به فارسى بر آن مىنگارد و آن را «شرح شطحيات» مىخواند.
اين كتاب، عمدهترين سند در باب شناسايى احوال و حقايق حلاج به شمار مىرود.
ساختار
كتاب، شامل يك مقدمه و 454 فصل و يك خاتمه است.
گزارش محتوا
روزبهان، بعد از شرح و تفسير معناى شطح، ابتدا، به شطح نبى گرامى اسلام(ص) و صحابه وى اشاره كرده، سپس شطحيات هر يك از عرفا را مورد بررسى قرار مىدهد. قابل توجه اينكه بيشترين فصول اين كتاب به بيان و توضيح شطحيات با يزيد بسطامى و منصور حلاج اختصاص دارد؛ بر اين اساس، نخست، شطحيات ساير عرفا بررسى شده، سپس بهطور مستقل شطحيات آن دو عارف، مورد مطالعه و تحقيق قرار مىگيرد.
پارهاى از شطحيات برخى از بزرگان:
1. ابراهيم ادهم مىگويد: «اگر لحظهاى دل به دست آوردم، از فتح روم دوستتر دارم».
2. ابوعلى سندى مىگويد: «من در حالتى بودم و در آن منزل از بهر خود بودم. ديگر، در حالتى شدم كه او را ازو بدو بودم».
3. جنيد مىگويد: «توانگرى، كسوت ربوبيت است و درويشى، كسوت عبوديت».
4. ابوعمرو مكى مىگويد: «زوايد يقين از بلندى كواشف حضور است؛ آنگاه كه پردهى غيب بردارند از دل، آنگه دل غيب ببيند».
5. ابوالحسين نورى، چون صداى مؤذن را شنيد، گفت: «سمّ الموت»، چون صداى سگ را شنيد، گفت: «لبيك و سعديك». از او پرسيدند كه اين چيست؟ گفت: «مؤذن را غيرت بردم، زيرا كه غافل است تا بدان اجرت ستاند؛ اگر نه اجرت حطام دنيوى بودى، اين بانگ نماز نگفتى» و آواز سگ؟ گفت: «ذكر حق است... ايشان، ذكر بىريا گويند و بىعوض، براى اين لبيك گفتم».
6. ابوسعيد خراز مىگويد: «عارفان را هست خزاينى چند كه علومهاى غريب و انباهاى عجيب، در آن به وديعت نهادهاند؛ آن كلمات را به لسان ابدى و عبارات ازلى بازمىگويند.»
روزبهان، شطحيات عرفاى ديگرى از قبيل ابوحفص نيشابورى، ابومحمد رويم، يوسف رازى، ابوحمزه خراسانى، سمنون محب، سهل تسترى، ابوبكر كتانى، ابوالحسين مزين، ابوالعباس عطاء، ابوعبدالله صبيحى، على بن سهل صوفى، ابوالحسين بنانى، ابوعمرو دمشقى، ابوالخير تيناتى، شبلى و... را بيان كرده و به توضيح و شرح عبارات آنها مىپردازد.
اكنون به برخى از شطحيات با يزيد بسطامى اشاره كرده و تأويلات روزبهان را در اين باره مىآوريم:
با يزيد، از مؤذن، «الله اكبر» شنيد، گفت: «من بزرگوارترم». به نظر روزبهان چون با يزيد در الوهيت مستغرق بود و در ربوبيت با يزيد نبود، بلكه همه حق بود، چنين گفت.
با يزيد در شطح ديگرى مىگويد: «الهى تو آيينه گشتى مرا و من آيينه گشتم تو را». به نظر روزبهان چون حق آيينه شد، عاشق را محل مشاهده رضاست و چون عارف آيينه شد، محل تجلى بقاست.
با يزيد مىگويد: «حق به من گفت كه همه بندهاند جز تو»؛ يعنى تو دوستى در منزل عشقى و ايشان در طلب. تو مرادى، ايشان مريد.
شايان ذكر است كه از فصل 200 تا 356 و همچنين از فصل 481 تا 486 كتاب دربارهى شطحيات حسين بن منصور حلاج است كه قمست اعظم كتاب را به خود اختصاص داده است و از بين شطحيات حلاج، «انا الحق» از همه معروفتر است. اينك به برخى از شطحيات وى اشاره مىكنيم:
1. «جمله حجاب ببريدم تا جز حجاب عظمت نماند، آنگه گفت كه روح را بدل كن! گفتم: نمىكنم. مرا رد كرد به خلق و مرا بديشان فرستاد».
2. «شاهد شدم مولاى خود را عياناً».
3. «منم يا تويى؟ حاشا از اثبات دويى! هويت تو در لائيت ماست».
روزبهان، از فصل 278 تا 356 به شرح كتاب «طواسين» حلاج پرداخته، سپس از فصل 357 تا 461، به تبيين واژگان عرفانى مىپردازد و خاتمه كتاب را به توضيح الفاظ مشكله اختصاص مىدهد.