اصفهانی، محمدحسین

محمدحسین غروى اصفهانى (۱۲۹۶-۱۳۶۱ ق)، معروف به محقق غروى، فقیه، اصولی، فیلسوف و عارف بزرگ شیعه و متخلص به مفتقر

اصفهانی، محمدحسین
نام اصفهانی، محمدحسین
نام‌های دیگر اصفهانی کمپانی، محمدحسین

کمپانی اصفهانی، محمدحسین

غروی اصفهانی، محمدحسین

محقق اصفهانی

شیخ محمدحسین غروی اصفهانی

نام پدر حاج محمدحسن (معين التجار)
متولد ۲ محرم ۱۲۹۶ هجری قمری،1257 ش یا 1878 م کاظمین
محل تولد كاظمين
رحلت 1320 ش یا 1361 ‌‎ق یا 1942 م
اساتید شيخ حسن تويسركانى، آیت‌الله سيد‌‎محمد طباطبائى فشاركى، حاج آقا رضا همدانى، آخوند خراسانى
برخی آثار صلاة الجماعة (للاصفهانی)
کد مؤلف AUTHORCODE1AUTHORCODE

او فرزند حاج محمدحسن (معين التجار) و نوۀ حاج محمداسماعيل نخجوانى در دوم محرم 1296 در كاظمين به دنيا آمد.

هجرت خاندان غروى به ایران

خاندان محقق غروى در سرزمين قفقاز و ديار نخجوان سكونت داشتند. پس از آن كه در سال 1243ق قرارداد تركمانچاى توسط قاجاريان امضاء شد، بخشى از سرزمين ایران كه قفقاز و نخجوان نيز از آن جمله بود، از ایران جدا گشت.

محمداسماعيل نخجوانى (پدر بزرگ محقق غروى) از جمله کسانی بود که هجرت را بر ماندن در آن دیار برگزيد. او بعد از هجرت، مدت كوتاهى در تبريز ساكن شد و ساليانى را در اصفهان گذراند تا آنجا كه خود و فرزندان و نوادگانش به اصفهانى شهرت يافتند.

ديرى نپاييد كه خاندان نخجوانى از اصفهان كوچ كرده و كاظمين را وطن خود ساختند. حاج محمدحسن (پدر علامۀ غروى) در كاظمين عزتى پيدا كرده و با شهرت «معين التجار» معروف شد.

تولد

محقق غروى در دوم محرم سال 1296ق در كاظمين به دنيا آمده و دوران كودكى را در همانجا سپرى كرد.

شروع به تحصيل

آیت‌الله غروى ابتدا هنر خطاطى را به خوبى فرا گرفت. در دهۀ دوم زندگى، پا به حوزۀ بزرگ نجف نهاد و چيزى نگذشت كه مراحل كمال را در دروس مقدماتى، یکى پس از ديگرى پشت سر گذاشت و به زودى در حلقۀ درس بزرگترين اساتيد حوزۀ آن روز شركت جست.

دوستان علامه

از ياران و دوستان علامۀ غروى در تاريخ صحبتى به اجمال شده و تنها نام چند شخصيت برده شده است كه از آن جمله‌اند:

آیت‌الله ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، ميرزا على اصغر ملكى تبريزى و ميرزا حبيب ملكى تبريزى.

ميرزا على اصغر و ميرزا حبيب دو برادر بودند و پسر عموهاى ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى بودند و علامۀ غروى با هر سه بزرگوار رفت و آمد داشت، اما بيش از همه با ميرزا على اصغر مأنوس بود.

علامۀ غروى با فقيه اصولى، ميرزا محمدحسین نائينى و آیت‌الله سيد‌‎احمد كربلائى تهرانى نيز مأنوس بوده و مذاكرات علمى داشته‌اند.

فعاليتهاى سياسى

آیت‌الله غروى اصفهانى در انقلاب مشروطيت در صف انقلابيون و مشروطه خواهان و در كنار استادش مرحوم آخوند خراسانى و دوست ديرين و صديقش ميرزاى نائينى از انقلاب حمايت كرد.

او در سال 1341 هجرى قمرى به اتفاق مراجع ديگر به ایران و قم تبعيد شد و پس از مراجعت به عراق، دوباره برای همراهى مراجع، به اتفاق حاج ميرزا مهدى كفايى به قم آمده و همراه آنان به نجف اشرف وارد شد.

اجازۀ اجتهاد

اجازه نامۀ مفصل و مشروحى در دست است كه از شخصيت علمى و بزرگ علامۀ غروى حكايت مى‌كند و نشانگر آن است كه او بيشتر از آنچه تصور مى‌شود در ميان دانشمندان و انديشمندان بزرگ حوزوى شناخته شده و معروف بوده است.

اين اجازه نامۀ روايتى، توسط آیت‌الله سيد‌‎حسن صدر عاملى، نويسندۀ کتاب پر مايۀ «تأسيس الشيعة لعلوم الإسلام» نوشته شده است كه برگزيده‌اى از آن اجازه نامه را مرور مى‌كنيم:

«... شخصيت بزرگى چون فقيه و علامۀ مجتهد، حجةالإسلام شيخ محمدحسین اصفهانى غروى دوست دارد كه به فوز فضيلتى كه در شركت جستن در این نظم است نايل شود، تا به سلسلۀ اهل عصمت بپيوندد. وى - كه خداى جلال و جليل در شرفش بيفزايد - نامه‌اى برایم نوشت و همان را خواستار شد و من با همۀ راههايى كه در روايت دارم و با همۀ آنچه كه در آن مدخليتى برای روايت است، به او اجازه مى‌دهم تا از هر چه روايتش جائز است، از معقول و منقول گرفته تا فروع و اصول و فقه و حديث و تفسير روايت كند...»

علامه غروى اصفهانى از بزرگان ديگرى نيز اجازۀ روايت داشته است، از آن جمله:

  1. ميرزا محمدباقراصطهباناتى شيرازى
  2. شيخ احمد شيرازى شانه‌ساز
  3. شيخ الشريعۀ اصفهانى
  4. محدث نورى، صاحب مستدرك الوسائل

گفتار بزرگان دربارۀ ايشان

شيخ آقا بزرگ تهرانى پس از آنكه بخشى از فضائل و كمالات وى را مى‌شمارد، چنين مى‌نويسد:

«كوتاه سخن اينكه او از نوابغ روزگار بود. همانان كه با عنصر نبوغ و با ملكات و صلاحيت‌هاى خدادادى ممتاز و در مواهب الهى غرقند. او پيش دانشمندان هم عصرش محترم و موقر بود و در حوزۀ نجف چشمها به سوى او دوخته مى‌شد.

زمان درازى را به تدريس فقه و اصول و علوم عقلى اشتغال داشت. مدرسۀ او مجمع اهل فضل و كمال بود. گروهى از طلاب با فضيلت از مكتب او فارغ شدند. او جاى پاى محكمى را در فقه باز كرده بود و در علم اصول دست توانايى داشت. آثارش در این دو وادى بر ديدگاههاى ژرف و آراى پخته و پاك او دلالت مى‌كند، ولى از آنجا كه نظرگاه‌هاى فلسفى او بسيار استوار و محكم مى‌نمود، بيشتر به تدريس فلسفه شهرت يافت، بلكه این بيشتر به خاطر آن بود كه كسى از اهل فلسفه در عصر او به پاى وى نمى‌رسيد...»

علامه سيد‌‎محمدحسین حسینى تهرانى دربارۀ ايشان چنين مى‌گويد:

«مرحوم آیت‌الله (غروى)، فقيه و اصولى و فيلسوف و حكيمى است كه در قرون اخيره به جامعيّت او از جهت اتقان علم و دقت نظر و سعۀ انديشه و جامعيّت بين علم و عمل و إعراض از دنيا و زهد و پاكى، كمتر ديده شده است.»

كلام علامه سيد‌‎محمدحسین طباطبائى (صاحب تفسير الميزان):

«مرحوم شيخ، مردى بود جامع ميان علم و عمل، رابط ميان تقوا و ذوق، داراى طبعى سيّال و لهجه‌اى شيرين و... بود.

در فقه و اصول و حكمت و عرفان مؤلفات زيادى دارد كه غالب آنها مثل ضروريات يوميّه و حياتى، ميان اهل علم دست به دست مى‌گردد. سيمايى داشت متواضع و زبانى خاموش و صورتى وارفته و غالباً غرق فكر و به خود مشغول بود و زندگانى ساده‌اى داشت.»

آیت‌الله شيخ محمدرضا مظفر مى‌فرمايد:

«او - قدّس الله نفسه العزيز - از آن گوهرهاى گرانبها بود كه از اقيانوس آفرينش كمتر به دست خواهد آمد. وى عنصرى عبقرى بود كه روزگاران زيادى بايد بگذرد تا مادر دهر نظير او را به دنيا بياورد. اگر دست تقدير، او را بر كرسى مرجعيّت و رياست عامه مى‌نشانيد و زمام روحانیت را به كف با كفايت او مى‌گذاشت، ديده مى‌شد كه چه تحولات عظيمى در تشكيلات روحانى اسلام به وجود مى‌آورد و چگونه مجراى تاريخ عوض مى‌شود. و حتى اگر فاجعۀ رحلت او چند سالى به عقب مى‌افتاد، این حركت عظماى علمى آشكار مى‌شد، ولى افسوس كه خواست الهى به امضاى دعوت او تعلّق گرفت و این ثلمۀ جبران ناپذير در بنيان روحانیت پديدار گشت.

شايد خوانندگان گمان برند كه نگارنده همچون «بيوگرافيست‌ها» در ترجمۀ شخصيت این قهرمان عظيم الشأن جانب مبالغه و گزاف را گرفته است، ولى آنان كه با تصنيفات و تعليقات بى‌مانندش آشنا مى‌شوند، از این سوء ظن استغفار مى‌كنند.»

اساتيد

استادان او در مرحلۀ سطح و خارج (دورۀ اجتهاد و تخصص) به ترتيبى كه در تاريخ و كتب تراجم نوشته‌اند، عبارتند از:

  1. شيخ حسن تويسركانى، متوفاى 1320 هجرى قمرى، كه علامۀ غروى کتاب‌هاى سطح چون رسائل و مكاسب و... را نزد ايشان آموخته است.
  2. آیت‌الله سيد‌‎محمد طباطبائى فشاركى (1253 - 1316 هجرى)، كه علامۀ غروى در علم اصول و فقه از محضر ايشان استفاده‌هاى زيادى برده است.
  3. حاج آقا رضا همدانى (1250 - 1322 هجرى)، كه استاد فقه علامۀ غروى بوده است.
  4. آخوند خراسانى (1255 - 1329 هجرى قمرى)، كه علامۀ غروى از شاگردان طراز اول او بوده است و مدت 13 سال در درس ايشان شركت داشته و در همان سالها بيشترين بخش از شرحش بر كفاية الأصول مرحوم آخوند خراسانى را نگاشته است.
  5. حكيم محمدباقراصطهباناتى شيرازى متوفاى 1326 هجرى قمرى، استاد حكمت و فلسفه.
  6. شيخ احمد شيرازى متوفاى 1332 هجرى قمرى، استاد فلسفه.

تأليفات

تأليفات علامۀ بزرگوار غروى را مى‌توان به چند بخش كلى تقسيم كرد كه عبارت است از:

الف) علم اصول:

  1. الإجتهاد و التقليد و العدالة
  2. الأصول على النهج الحديث
  3. الطلب و الإرادة عند الإمامية و المعتزلة و الأشاعرة
  4. رسالة في موضوع العلم
  5. رسالة في الصحيح و الأعم
  6. رسالة في إطلاق اللفظ و إرادة نوعه و صنفه و شخصه
  7. رساله‌اى در مشتق (دو نوشته)
  8. رسالة في المشترك
  9. رسالة في الحروف
  10. رساله‌اى در وضع
  11. رسالة في إطلاق الأمر هل يقتضي التعبديّة أو التوصليّة أو لا؟
  12. رساله‌اى در شرط متأخر
  13. رساله‌اى در علامت حقيقت و مجاز و حقيقت شرعيه
  14. حاشيه بر رسالۀ قطع شيخ انصارى
  15. نهاية الدراية في شرح الكفاية

ب) علم فقه:

  1. بحوث في الفقه (شامل کتاب الإجارة، صلاة الجماعة، صلاة المسافر)
  2. حاشيۀ کتاب المكاسب
  3. رساله‌اى در تحقيق حق و حكم
  4. حاشيه بر کتاب الطهارة شيخ انصارى
  5. رساله‌اى در طهارت
  6. رساله‌اى در اخذ اجرت بر واجبات
  7. رساله‌اى در چهار قاعدۀ فقهى (قاعدة التجاوز، قاعدة الفراغ، قاعدة اليد، أصالة الصحة)
  8. رساله‌اى در قاعدۀ لا ضرر
  9. رسالة في الجمعة
  10. منظومه‌اى در اعتكاف
  11. منظومة في الصوم
  12. منظومة في صلاة الجماعة
  13. الوسيلة في أهمّ أبواب الفقه
  14. ذخيرة العباد (رسالۀ عمليّۀ ايشان)

ج) فلسفه و حكمت

  1. تحفة الحكيم
  2. رسالة في إثبات المعاد الجسمانی
  3. حاشيه بر اسفار ملا صدرا
  4. مكاتبات فلسفى و عرفانى
  5. تفسير قرآن
  6. الأنوار القدسيّة
  7. ديوان مفتقر (اشعار)

فصل فراق

سرانجام عارف و حكيم بزرگ، علامۀ غروى پس از 65 سال عمر پر بركت در پنجم ذوالحجه سال 1361 هجرى قمرى به سوى ديار باقى شتافت و جهانى را داغدار خويش نمود[۱].

پانویس

  1. صحتی سردرودی، محمد، ج2، ص576-584

منابع مقاله

صحتی سردرودی، محمد، گلشن ابرار نوشته جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، قم، نشر معروف، چاپ اول، 1379ش


وابسته‌ها