استرآبادی، محمدمهدی
ميرزا محمد مهدي خان اِسْتَرابادي (د ح1173ق) فرزند محمد نصير، منشى و وقايعنگار نادر شاه افشار. استرابادي، به گفته برخىاز نویسندگان معاصرش، در شعر «كوكب» تخلص مىكرده است.
نام | استرآبادی، محمدمهدی بن محمدنصیر |
---|---|
نامهای دیگر | استرآبادی، مهدی بن محمد نصیر
استرآبادی، میرزا مهدی خان کوکب استرآبادی محمد مهدی خان منشی استرآبادی، میرزا مهدی خان مهدی استرآبادی مهدی خان استرآبادی میرزا مهدی خان استرآبادی میرزا مهدی خان نادری |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 1180 ق |
اساتید | |
برخی آثار | جهانگشای نادری |
کد مؤلف | AUTHORCODE5111AUTHORCODE |
استرابادي به روزگار شاه سلطان حسین صفوی منصب باغبانباشىگري داشت و پس از به قدرت رسيدن اشرف افغان در شعبان 1137ق برای او شعرى گفت كه بر سكه زدند. وی پس از ورود نادر به اصفهان در 1142ق1729/ماز سوی خود و اهالى استراباد تهنيتنامهاي برای او نگاشت، ولى از متن بر نمىآيد كهآيا ميرزا مهدي در این زمان خود همراه نادر بوده است، يا نه؟ در نوروز (ماه رمضان) همان سال كه نادر به فرمانروايى خراسان رسيد، ميرزا مهدي حكومت او را تهنيت گفت و ظاهراً از همين زمان به بعد ملازم او بوده، و سمت وقايع نگاری و منشيگري وی را بر عهده داشته است.
استرابادي خود تصريح كرده كه در ذيقعدة 1146 در سفر نادر شاه به اصفهان در ملازمت وی بوده است و نيز در محاصره گنجه در 1147ق شركت داشت و از او به عنوان منشى ياد شده است. از این پس، بر تقرب و منزلت استرابادي نزد نادر افزوده شد. هنگامى كه نادر در شوال 1148 در دشت مغان تاج شاهى بر سر نهاد، استرابادي «منشى ديوان اعلى» بود. نادر شاه دو سه ماه پس از به تخت نشستن، چون مستوفى الممالك برای فارس، عراق، خراسان و آذربايجان برگزيد، ميرزا مهدي را نيز به مقام منشى الممالكى منصوب كرد.
استرابادي در لشكركشى نادر شاه به هندوستان در 1152ق1739/م همراه وی بود و در مذاكرات خصوصى او و محمد شاه گوركانى حضور داشت و محمد شاه الماس درخشانى به وی هديه داد كهبعدها نادر آنرا از او ستاند. به روايت عبدالكريم كشميري، در 1154ق ميرزا مهدي از سوی نادر شاه مأمور ترجمه كتب مقدس يهوديان و مسيحيان به فارسی شد؛ شگفت آنكه استرابادي خود اشارهاي به این موضوع نكرده است. در 1156ق كه نادر شاه در نجف علما را گرد آورد تا مذهب شيعه جعفري را به عنوان مذهب پنجم اسلامى تثبيت كند، ميرزا مهدي حاضر بود و وثيقه نامه آنرا خود نوشت.
گویا استرابادي در اواخر عمر از كارهاي دولتى دوري جست و به تكميل تأليفات خود پرداخت. استرابادي کتابخانه بزرگى شامل کتابهاي خطى فارسی، عربى و تركى و مجموعه مفصلى از خطوط استادان بزرگ خوشنویس در اختيار داشت، چنانكه در روزگار ما هر جا خط ميرعماد پيدا شدهاست، مهر ميرزا مهدي خان نيز بر پشت آن به چشم مىخورد. استرابادي این کتابخانه را وقف فرزندان خود كرد و در متن «وقفنامه» كه جزء منشآت وی به چاپ رسيده، نام بسياري از کتابهاي مشهور آمده است.
آثار
1-منشآت، مجموعهاي است از نامهها و احكامى كه استرابادي خود نوشته، و يا برخى از آنها را تحرير كردهاست.
2-مبانى اللغة، مقدمهاي است بر کتاب سنگلاخ درباره صرف و نحو زبان تركى جغتايى.
3-سنگلاخ، فرهنگى است از لغات تركى جغتايى به فارسی مشتمل بر واژههاي دشوار اشعار امير عليشير نوايى
4-ديوان. به رغم آنكه برخى استرابادي را ملك الشعراي نادر شاه دانستهاند، اما اشعار اندكى از او باقى است. دو منظومه به او نسبت داده است. نيز نسخهاي با عنوان ديوان ميرزا مهدي منشى وجود دارد كه در آن قصايدي در ستايش پيامبر(ص) و امامان(ع) و نيز مولود نادر شاهو ورود او به مشهد آمده است.
5-وقايعنامه.
6-زوال آفتاب نبوت.
7- حكايت يوم الغدير (غديريه).
وى در سال 1180ق درگذشت.