اسرار عرفانی عمره
اسرار عرفانى عمره، اثر محمدتقى فعالى، پژوهشى است پيرامون اسرار عرفانى اعمال، مناسك و مكانهاى مربوط به عمره كه به زبان فارسی و در دوران معاصر، نوشته شده است.
اسرار عرفانی عمره | |
---|---|
پدیدآوران | فعالی، محمدتقی (نویسنده) |
ناشر | مشعر |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1388 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 978-964-540-150-2 |
موضوع | حج عمره |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 188/92 /ف7الف5* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب با مقدمه نویسنده آغاز و مطالب در سه بخش، در قالب نه فصل، تنظيم شده است.
نویسنده در ابتدا، به اسرار عرفانى و جايگاه عمره، كعبه و احرام اشاره نموده و سپس، به بيان اسرار عرفانى طواف، نماز طواف و سعى و تقصير پرداخته و در پایان، فضايل مدينه منوره، مسجد النبى(ص) و بقيع را بيان نموده است.
گزارش محتوا
در مقدمه، به اسرار باطنى عمره، اشاره شده است. اولين این اسرار، فهم است؛ به این معنى كه عمرهگزار بايد بداند كه اگر مىخواهد به ديدار حق نايل شود، بايد از شهوات دل بركند، از لذات منقطع شود و فقط به اندازه ضرورت نصيبى از دنيا برگيرد. سزاست در تمامى حركات و سكنات، خود را برای خدا خالص كند، سلوكى خالصانه در پيش گيرد، انس بيشترى با خدا گيرد و نفس خود را به مجاهدت عادت دهد.[۱]
بخش اول، اختصاص به حرم دارد و خود داراى سه فصل است كه به ترتيب به شهر مكه مكرمه، مسجد الحرام و اسرار عرفانى كعبه پرداخته است.
فصل اول، به بحث پيرامون جايگاه و اسرار عمره اختصاص داشته و در آن، ابتدا به وجه نامگذارى حج و عمره پرداخته شده و سپس، جايگاه عمره و عمرهگذار تبيين گرديده و پس از آن، به حكمتها و آثار عمره، اشاره شده است.[۲]
نویسنده، عمره را بريدن از خلق و رویکردن بهسوى حق دانسته است؛ سفر از خلق به حق و دور شدن از غير خدا. وى معتقد است انسان با رفتن به عمره، مزهاى از ملكوت مىچشد؛ او خموشى است كه به بارگاه نور، بهجت و سرور راه يافته است. عمرهگزار بهسوى خدا فرار مىكند. سلوك عمره منازل و مقاماتى دارد كه ديدار حق، اوج آن است. عمره راه رستگارى و فوز عظيم است. به اعتقاد وى، فلسفه اشك در عمره نمودار مىگردد. راز و نياز با خدا، نجوا و همنشينى با او در كنار خانهاش به اوج مىرسد. زائر چون ستارهاى درخشان در آسمان تاریکىها مىدرخشد و نامش در دفتر خدا ثبت مىشود. انسانى كه به عمره مىرود، ميهمان خداست و خدا از او ميزبانى مىكند.[۳]
در فصل دوم، به اسرار عرفانى كعبه پرداخته شده است. نویسنده برای خانه كعبه جايگاه رفيعى قائل بوده و آن را چنين معرفى كرده است: «كعبه، مقدسترين و بااحترامترين خانههاى روى زمين است. خانه كعبه، نخستين و برترين نقطه خاکدان طبيعت است. كعبه در جايگاهى بسيار مقدس قرار دارد و خداوند به آن نظر و عنايتى ويژه داشته و دارد. خداوند از هر چيز یکى را بهعنوان بهترين برمىگزيند. او از زمين، كعبه را برگزيد. هيچ منزلى روى زمين محبوبتر و عزيزتر از كعبه نيست؛ پس هتك حرمت آن جايز نبوده، بيرون راندن كسى كه به آنجا پناه برده هم جايز نمىباشد. كعبه ستون دين و بنياد بقاى شريعت محمدى است».[۴]
در فصل سوم، از اسرار عرفانى احرام، سخن به ميان آمده است. عمرهگزار، با احرام، چيزهايى را بر خود حرام مىكند. احرام، به معناى تحريم امورى بر انسان است، اما به نظر نویسنده، نگاه عرفانى به این امر، بهگونهاى ديگر است. یکى از اسماى الهى «عزيز» است؛ آنگاه كه خداوند دستور داد تا در احرام درآيد و آنچه را كه حلال بود حرام شمرد، خداوند با صفت عزت ظهور كرده است؛ ازاينرو محرم، مظهر اسم عزيز است و عزت الهى جلوهاى در احرام محرم دارد.[۵]
نویسنده، معتقد است در احرام، اشيا بر انسان حرام نشدهاند، بلكه این انسان است كه بر اشيا حرام شده است؛ زيرا انسان برای خدا خلق شده است و اشيا برای انسان. پس انسان طالب خداست و اشيا طالب او. خداوند با عزت خود، خوارى و ذلت انسان را نشان داد و به انسانها فهماند كه اوست كه انسان را بر اشيا حرام كرد تا به آنها دست نيازد، نه اينكه به اشيا دستور داد تا بر انسان حرام شوند؛ بنابراین، دستور به احرام، دستور به تحريم انسانهاست نه اشيا. هدف از تحريم انسان، تذكر این نكته است كه آدمى فقط برای خداست و درعينحالى كه مىتواند به امورى دست يابد و آن امور مسخّر و در اختيار اويند، انسان نبايد آنها را طلب كند و فقط بايد طالب او باشد. لطيفه احرام، تحريم انسان بر اشيا است؛ بدين لحاظ كه انسان بايد خود را وقف خدا كند، نه ماسوا.[۶]
دومين بخش، در سه فصل، شامل اسرار نورانى، معنوى و عرفانى مناسك عمره مىشود. فصل چهارم، به اسرار عرفانى طواف، اختصاص يافته است. نویسنده تشبه به فرشتگان را از جمله اسرار عرفانى طواف دانسته است. وى معتقد است كعبه نمادى از خدا در عالم ملك و شهادت است. انسان به هنگام طواف بايد متذكر بيت معمور در آسمانها باشد. طواف انسان به دور كعبه ملكى، همان طواف ملائكه به دور عرش الهى است و انسان بايد به هنگام طواف تا آسمانها و فرشتگان بالا رود.[۷]
طواف قلب، طهارت از شهود غير، حديث شمع و پروانه و هفت شهر عشق، از ديگر اسرار عرفانى مىباشند كه نویسنده برای طواف برشمرده است.
در فصل پنجم، اسرار عرفانى نماز طواف بيان گرديده است. واجب است بعد از تمام شدن طواف عمره، دو ركعت نماز همانند نماز صبح خوانده شود. همچنين ضرورى است این نماز، نزد مقام ابراهيم(ع) واقع شود؛ يعنى بايد آن نماز را پشت مقام بهجاى آورد. البته هرچه نماز طواف به مقام نزدیک تر باشد بهتر است. مستحب است در ركعت اول، بعد از حمد، سوره اخلاص و در ركعت دوم بعد از حمد سوره كافرون خوانده شود. حمد و ثناى الهى، صلوات بر محمد(ص) و آل او(ع)، طلب قبولى اعمال، سجدههاى طولانى، گريستن و خواندن دعاهاى مختلف، از مستحبات نماز طواف است. این امور، ظاهر نماز طواف مىباشد، اما نویسنده، معتقد است نماز طواف در برابر كعبه، روبهروى حجرالاسود، حطيم، ملتزم و در آستانه مقام ابراهيم(ع)، تأويلات و اسرار باطنى دارد كه در قالب عناوين زير، به توضيح آن پرداخته شده است: نماز نياز، نماز حضور، نماز وصال و فنا و نماز ولايت.[۸]
اسرار عرفانى و باطنى سعى و تقصير، در فصل ششم بيان گرديده است. عمرهگزار بايد پس از انجام نماز طواف، ميان صفا و مروه سعى كند؛ يعنى از كوه صفا به مروه برود و از مروه به صفا بازگردد. سعى ميان صفا و مروه هفت مرتبه (شوط) است. همچنين واجب است كه سعى از صفا شروع شده، به مروه ختم گردد. طهارت و خلوص نيت از واجبات سعى است و خداى سبحان در قرآن، صفا و مروه را از شعائر دانسته است.[۹]
سعى ميان صفا و مروه فضيلتهاى بىشمارى دارد. سعى انسان را پاك مىكند، فرشتگان به سعى كنندگان نظرى خاص داشته، آنها را شفاعت مىكنند و نویسنده معتقد است حتى سعى مىتواند باعث آثار مثبت مادى و این جهانى گردد؛ يعنى برای انسان منافع مالى در پى داشته باشد.[۱۰]
سومين بخش، مباحثى را پيرامون فضايل شهر پيامبر(ص)، مسجد النبى(ص) و بقيع در سه فصل پایانى، پيش رو قرار داده است. در فصل هفتم، به فضايل مدينه منوره، اشاره گرديده است. مدينه نامهاى هشتگانه دارد كه تمامى آنها را پيامبر(ص) عنوان فرموده است. اسامى این شهر نورانى عبارتند از: مدينه، طيبه، طابه، مسكينه، جبار، محبوره، يندد و يثرب. پيامبر(ص) در اينباره تعابير متعددى دارد. نویسنده، معتقد است این شهر آسمانى، حتى به لحاظ نامگذارى، اشاره به طهارت، رفعت و بزرگى دارد و نامهاى شهر مدينه را خداوند و رسولش انتخاب كردهاند و پيداست كه نام شهر پيامبر(ص) هم بايد پاك باشد؛ زيرا اين، شهرِ برترين خلق روى زمين است.[۱۱]
در فصل هشتم، فضايل مسجد النبى(ص) بيان شده است. مسجد نبوى در آغاز به دست پيامبر(ص) ساخته شد. این مسجد، نخست با خشت و در ابعادى نسبتاً كوچك بنا شد. چون مسلمانان زياد شدند، آنان از پيامبر(ص) خواستند كه فضاى مسجد افزوده شود؛ پيامبر(ص) نيز خواسته آنان را پذيرفت و دستور داد بر آن افزودند و مسجد را از یک خشت و نيم بنا كردند. باز هم مسلمانان زياد شدند و گفتند: اى رسولالله! كاش دستور مىداديد مسجد را بزرگ كنند. پيامبر(ص) نيز دستور داد تا ديوار آن را با دو رديف خشت بنا كردند. سپس گرما بر آنان چيره شد؛ از پيامبر(ص) خواستند تا دستور دهد سايبانى بر مسجد زنند. ايشان هم دستور داد تا ستونهايى از تنه درخت خرما برپا كردند و سپس چوبهاى پهن با شاخه برگهاى درخت خرما بر آن افكندند. تااينكه باران آمد و سقف مسجد چكه كرد. گفتند: اى رسولالله! كاش فرمان دهى سقف مسجد را گلاندود كنند. پيامبر(ص) فرمود: نه، مسجد بايد سقف و سايبانى همانند سايبان موسى(ع) داشته باشد. مسجد النبى به همين وضعيت باقى ماند تااينكه پيامبر(ص) از دنيا رفت.[۱۲]
آخرين فصل، به بيان فضايل بقيع اختصاص يافته است. در بقيع، مدفن چهار امام(ع) قرار دارد: امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع). همچنين زنان و دختران پيامبر(ص) در این آرامگاه آرميدهاند. بدنهاى پاك بسيارى از صحابه پيامبر(ص) و شهداى صدر اسلام نيز در بقيع دفن شده است.[۱۳]
وضعيت کتاب
فهرست مطالب در ابتدا و کتابنامه منابع مورد استفاده نویسنده، در انتهاى کتاب آمده است.
در پاورقىها، به ذكر منابع پرداخته شده است.[۱۴]
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.