ابن عبدربه، احمد بن محمد
اِبْن عَبْدِ ربَّه، شهابالدين ابوعمر احمد بن محمد (10 رمضان 246- 18 جمادى الاول 328ق)، شاعر و اديب بزرگ اندلسى است. وى از دودمان بنى عباس بود، اما چون نياى چهارمش، سالم، در ولاى امير هشام بن عبدالرحمان، دومين امير سلسله امویان اندلس درآمده بود، وى را «مروانى» و «اموى» مىخواندند.
نام | ابن عبدربه، احمد بن محمد |
---|---|
نامهای دیگر | ابن عبدربه، ابوعمر احمد بن محمد
اندلسی، احمد بن محمد بن عبدربه |
نام پدر | |
متولد | |
محل تولد | |
رحلت | 328 ق |
اساتید | |
برخی آثار | |
کد مؤلف | AUTHORCODE2184AUTHORCODE |
وى در قرطبه زاده شد و دوران كودكى را همانجا در تنگدستى گذراند. برادر بزرگترش ابوبكر يحيى از فقيهان و محدثان قرطبه و از بزرگان اصحاب بقى بن مَخلَد بود و بعيد نيست كه احمد قرآن و حديث و مقدمات ادب را نخست نزد این برادر دانشمند آموخته باشد. در دوران نوجوانى نيز قرطبه هنوز مدارس عمدهاى نداشت و جلسات درس و بحث بيشتر در مساجد و منازل استادان تشكيل مىشد. استادان و مدرسان همه از مردم مشرق يا سفركردگان به آن ديار بودند. متون درسى نيز بيشتر کتابهايى بود كه اينان از مشرق آورده بودند. سفر به بلاد مشرق به ویژه مصر و بغداد برای تحصيل علم و جمعآورى حديث، در ميان دانشپژوهان جوان سخت رايج بود و انتساب به فرهنگ مشرق امتياز بزرگى به حساب مىآمد.
ابن عبدربه، به رغم همه كششى كه مشرق زمين برای دانشطلبان اندلسى داشت، از اندلس پاى بيرون ننهاد. اما از محضر استادان بزرگى چون بقى بن مخلد، محمد بن عبدالسلام خُشَنى و محمد بن وضّاح كه از انتقالدهندگان فرهنگ و ادب مشرق به اندلس بودند، بسيار سود جست و به يارى هوش و حافظه نيرومند خویش توانست به زودى در محافل علمى قرطبه در صف فقيهان و محدثان نشيند، اما او به شعر و شاعرى گرايش بيشترى داشت و پيوسته به مطالعه كتب ادب و حفظ شعر مىپرداخت. بىشك، رواج فوق العاده شعر و موسيقى در اندلس به ویژه در قرطبه، در این ميل بىتأثير نبوده است.
بيشتر شعر ابن عبدربه از نوع غزل است. همين چيرهدستى در غزلسرايى بود كه متنبّى را در حجاز بر آن داشت تا وى را «مليح الاندلس» بخواند. غزل ابن عبدربه ساده و آهنگين و دور از تكلف است. بى پيرايهترين غزليات او همانهايى است كه «ممحّصات» را در برابر آنها سروده است.
وى ظاهراً در كنار زندگى پرتشريفات و پرهياهوى دربارى، به خانه و خانواده و به خصوص به مطالعه و تأليف مستمر نيز عشق مىورزيد. طرح کتاب دائرة المعارف گونه العقد الفريد كه بخش اعظم زندگى او را فراگرفت، دليل بر این مدعاست. وى از سفر نيز پرهيز داشت و تنها سفرش به بيرون قرطبه آن بود كه پس از استقرار ابراهيم بن حجاج در اشبيليه، به اتفاق چند تن ديگر از شاعران دربار به درالاماره او رفت و قصايد متعددى در مدح او گفت و صله و جايزه درخور گرفت.
با اينهمه، زندگانى مرفه و دلپذير ابن عبدربه از برخى حوادث تلخ و ناگوار هم تهى نبود. وى در 68 سالگى (314ق) به سوگ فرزند بزرگش يحيى نشست. فرزند ديگرى را هم در شيرخوارگى از دست داد. چند سال پيش از مرگش (ظاهراً حدود 6 سال) مفلوج و زمينگير شد. ابن عبدربه این بيمارى دردناك را پیک مرگ تلقى كرد و چنان به خود آمد كه گویى آتش پرشراره دوزخ را رویاروى مىنگريست. لاجرم به توبه روى آورد و دست از همه تعلقات بشست و دل در آمرزش پروردگار بست.
به هر حال ابن عبدربه، در دوران پيرى و زمينگيرى، به يمن اعتبار و شهرتى كه در شهر داشت، خانهاش محل آمد و شد طبقات مختلف مردم بود. مىتوان وى را در ذى حكيمى وارسته و اديبى سالخورده در نظر آورد كه با توشهاى كلان از خرد و دانش و هنر، پيراسته از شائبههاى جاهطلبى و دنياپرستى، در همان بستر بيمارى بر مسند افادت تكيه زده، اجازه روايت کتابش را برای اهل علم و دوستداران شعر و ادب صادر مىكند. بر اثر این حسن عاقبت و نیک فرجامى، ابن عبدربه نزد مردم چنان محبوبيتى يافت كه در روز مرگش، شهر بزرگ قرطبه سراسر سوگوار گرديد و جمعيت انبوهى در تشييع جنازه «شاعر شهر» شركت كرد و به این ترتيب، نام نیک و حسن شهرت او در گزارش نویسندگان كهن ثبت شد و علما و ادباى سدههاى بعد، او را به صيانت و ديانت و وثاقت ستودند.
آثار
کتاب بسيار مشهور ابن عبدربه، «العقد الفريد»، به تقليد از «عيون الاخبار» ابن قتيبه نگارش يافته و مندرجات و ترتيب و عناوین ابواب آن، آشكارا تحت تأثير کتاب ابن قتيبه است.
منابع
دايرة المعارف بزرگ اسلامى زير نظر كاظم موسوى بجنوردى چاپ اول 1370 تهران ج4، ص187 محمد على لسانى فشاركى.