الأزهر في ألف عام

الازهر في الف عام، نوشته دكتر محمد عبدالمنعم خفاجى است، به زبان عربى، درباره‌ى دانشگاه الازهر مصر و سرگذشت فرهنگى و دينى و سياسى در طى 1000 سال گذشته است.

الأزهر في ألف عام
الأزهر في ألف عام
پدیدآورانخفاجی، محمد عبدالمنعم (نویسنده)
ناشرعالم الکتب
مکان نشربیروت - لبنان
سال نشر1408 ‌‎ق
چاپ2
موضوعالازهر - تاریخ

قاهره - زندگی فرهنگی

مجتهدان و علما - مصر
زبانعربی
تعداد جلد3
کد کنگره
‏LG‎‏ ‎‏511‎‏ ‎‏/‎‏ق‎‏23‎‏ ‎‏ح‎‏7
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

دانشگاه الازهر یک مؤسسه‌ى بزرگ دينى اسلامى است كه وظيفه‌اش پاسدارى از شريعت اسلام و زبان عربى و نشر آن و تعليم دانشجويانى است كه پس از فراغت از تحصيل، عهده‌دار تدريس علوم دين و زبان عربى و متصدى امور شرعى شوند. در ضمن دانشجويان مسلمان از هر نقطه از كشورهاى اسلامى با تفاوت‌هاى نژادى و مليتى در آن پذيرفته مى‌شوند.

ساختار

با آراء مفكرين در الازهر آغاز مى‌گردد و در ادامه دو مقدمه از مؤلف و سپس در 12 باب، طى سه جلد به رشته تحرير در آمده است. جلد اول؛ شامل سه باب است كه باب اول آن شامل هشت فصل، باب دوم شامل چهار فصل، باب سوم شامل دو فصل مى‌باشد.

جلد دوم با اشعارى درباره اباظه آغاز مى‌گردد و شامل سه باب، كه از باب چهارم شروع و تا باب ششم ادامه مى‌يابد.

از باب هفتم تا دوازدهم در جلد سوم قرار دارد كه بعد از اين ابواب، در بخشى از كتاب اسلام معاصرين مؤلف ذكر شده و در پایان عكسهايى از دانشگاه الازهر به تصوير در آمده است.

گزارش محتوا

یکى از مهم‌ترين و قديمى‌ترين دانشگاه‌ها، جامع‌الازهر مصر است، معرفى دانشگاهى كه بيش از 1000 سال از تأسيس آن مى‌گذرد و در اين مدت طولانى، شاهد فراز و نشيب‌هاى گسترده‌اى بوده است.

در فصل اول، كشور مصر قبل از ايجاد الازهر را بررسى نموده است. فتح مصر را در عهد عمر بن خطاب در سال 18ه.ق به دست عمرو بن عاص مى‌داند كه مسجد جامعى معروف به جامع عمرو بن عاص در سال 21ه.ق در آن تاسيس گشت. فصل دوم از دولت فاطمى، قيام آنان در مصر مى‌گويد.

لغت «جامع» همواره ما را به ياد مسجد بزرگ، مسجد آدينه و يا مسجدى كه در آن نماز جمعه مى‌خوانند و مراسم اعتكاف به جا مى‌آورند، مى‌اندازد.

واژه «الازهر» نيز از ريشه «ز ه‍- ر» به معناى تابش، درخشش و پرتوافكنى اخذ شده است. درباره‌ى اين كه چرا اين دانشگاه به «ازهر» - تابان، درخشان، روشن - اشتهار يافته، نظرات گوناگونى وجود دارد. برخى معتقدند شايد به مناسبت كلمه‌ى زهراء لقب حضرت فاطمه(ع) دختر پيغمبر اسلام(ص) به ازهر نام‌گذارى شده باشد، برخى نيز معتقدند نام‌گذارى آن به سبب محاط بودن به كاخ‌هاى باشكوه خلافت (القصورالزاهرة) يا درخشندگى آن در ميان ديگر جامع‌هاى مصر بوده است.

تأسيس جامع الازهر به دوران حكومت فاطميان بازمى‌گردد. فاطميان از بزرگترين سلسله‌هاى حكومتى آفريقاى شمالى بودند كه دارالخلافه‌اى در برابر دارالخلافه‌ى بغداد تأسيس كردند. خلفاى فاطمى منسوب به حضرت فاطمه(س) دختر پيامبر اسلام(ص) هستند و از شیعیان اسماعيلى به شمار مى‌روند. اين دانشگاه چون تاجى بر سر افتخارات فاطميان مى‌درخشد.

بنيان‌گذار جامع الازهر، جوهر كاتب صِقِلى (وفات 381 قمرى) المعزّلدين الله، چهارمين خليفه‌ى فاطمى است كه در پى فتح مصر، چون شهر قاهره (القاهرةالمعزيّه) را به فرمان او ساخت، مسجد الازهر را نيز در جنوب شرقى و سوى قبله‌ى قصر خليفه در ميانه محله‌ى ترك و ديلم بنا نهاد.

بناى الازهر در 24 جمادى‌الاول سال 359ق، مطابق 4 آوريل 970 م، آغاز شد و در 7 رمضان، 361 ق، برابر با 22 ژوئن 972 م، پایان يافت و در همان رمضان، نخستين نماز جمعه (توسط ابوتميم المعزلدين‌الله) در آن اقامه شد.

بدين ترتيب پايدارترين يادگار سلسله‌ى فاطمى و یکى از قديمى‌ترين دانشگاه‌هاى جهان تأسيس گرديد. همان طور كه قاهره نخستين پايتخت تشيّع بود، الازهر نيز نخستين مسجد جامع بود كه شعار تشيّع را در آن آشكار نمودند و خطبه به نام على(ع) و امامان اسماعيلى خواندند. برخى نيز از آن به عنوان جامع مشهور مصر و نخستين مسجدى كه در قاهره تأسيس شد، ياد مى‌كنند.

باب اول و دوم پيرامون تاريخ الازهر مى‌باشد. چنانچه نگاهى گذرا به تاريخچه‌ى دانشگاه الازهر انداخته شود، اين واقعيت مهم را آشكار مى‌سازد كه در طول تاريخِ بيش از هزار ساله‌ى الازهر، افت و خيزهاى بسيار گسترده‌اى در اين مجموعه‌ى علمى - فرهنگى رخ داده است. گاهى مروّج مذهب شيعه بوده، گاهى اهل سنت؛ گاهى در اوج عزّت و عظمت و گاهى در قعر انحطاط و ركود، و همين عوامل باعث شده كه اهل تحقيق اين دانشگاه را جزو مهم‌ترين دانشگاه‌هاى جهان قلمداد نمايند.

در الازهر ابتدا فقط امور مذهبى شیعیان انجام مى‌شد؛ ولى به زودى اين مسجد مركز تعليمات عالى تشيّع گرديد.

نخستين مدرّسان الازهر در سال 365ق، آغازين كلاس‌هاى درس خود را در اين دانشگاه تشكيل دادند. ابوالفرج يعقوب بن يوسف بن كِلِّش (318 - 380ق) نخستين وزير فاطمى و صاحب «الرسالة الوزيرية فى‌الفقه الشيعه»، على بن نعمان (328 - 374ق) قاضى القضات مصر فرزند قاضى ابوحنيفه و صاحب كتاب «الاختصار» از جمله اين مدرّسان بودند.

مهم‌ترين فعالیت‌های جامع الازهر را در دوره‌ى فاطميان، بايستى به اين موارد اشاره كنيم: ايراد خطبه به نام خليفگان فاطمى، افزودن عبارت «حى على خيرالعمل» در اذان، برپا داشتن سوگوارى عاشوراى حسینى، برپايى مجالس الحكمه در حضور خليفه و وزيران و دانشمندان برای تشكيل مجالس درس، چراغانى و قرآن‌خوانى چهار شب اول و نيمه‌ى رجب، اول و نيمه‌ى شعبان كه گاه خليفه و خاندانش نيز در آن شركت داشتند و به ويژه آموزش‌هاى اسماعيلى در كنار علوم و فنون رايج آن عصر.

همچنين اگر بخواهيم از دانشمندان بزرگ عصر فاطمى و مدرّسان و قاضيان و دانش‌آموختگان برجسته‌ى الازهر در اين دوره نامى ببريم، مى‌توان به حسن بن زولاق 386ق، احمدبن ابى‌العوام قاضى مصر در زمان الحاكم، امير مختار محمد بن عبيدالله مُستجّى (وفات 420ق) از مورّخان بزرگ مصر، حسن بن حسن بصرى (معاصر حدود 430ق) مهندس و فيزیکدان نامى اسلام و ابوعبدالله محمد قضاعى (وفات 454ق) اشاره نمود.

چنانچه در كتاب بيان مى‌شود، عرصه برای ورود علوم جديد فراخ‌تر و شرايط برای آغاز تعليمات سنّى گسترده‌تر گرديد، و اين تحول مهمى در آموزش‌هاى دوران فاطمى محسوب مى‌شود.

اما اين امر چندان نپاييد. از یک سو الحاكم به دستگيرى مدرّسان سنّى مذهب و قتل و حبس آنان فرمان داد و از آن پس آموزش‌ها به همان شيوه‌ى مذهبى اسماعيليان ادامه يافت و از سوى ديگر با استقرار حكومت ايوبيان (567ق) و حاكم شدن و رسميت يافتن مدارس ايوبى بر اوضاع و احوال جديد، اين دارالعلم اسباب و موجبات برترى خود را از دست داد.

از عوامل ديگرى كه باعث ركود دانشگاه الازهر گرديد، انقراض سلسله‌ى شيعى مذهب آل بويه در ایران و عراق و چيرگى سلجوقيانِ پشتيبان خلافت عباسى بود كه در سستىِ بنيان دولت فاطميان و روند علمى - آموزشى الازهر تأثيرات شگرفى داشت.

اين افت و خيزها در عصر ايوبيان و عثمانى با شدت و حدّت بيشترى ادامه يافت. به عنوان مثال در دوران عثمانى گاهى الازهر در اوج قدرت و گاه در نهايت سستى و ركود بوده است.

در باب سوم به بعد، از شيوخ الازهر، شخصيات ازهريه، اعلامى كه در عصر جديد از الازهر بيرون آمده‌اند و شرح حال بعضى از فرهيختگان الازهر و بهره‌هاى علماى كه اين مجموعه به وجود آورده است، ياد شده است.

شوراى عالى الازهر كه در اصطلاح «مجلس الازهر الاعلى» خوانده مى‌شود، بالاترين مرجع رسيدگى به تمامى امور دانشگاه است. اين شورا به رياست «شيخ الازهر» از معاونت دانشگاه، رؤساى دانشكده‌ها، چهار عضو از اعضاى آكادمى تحقيقات اسلامى، نماينده‌اى از وزارتخانه‌هاى اوقاف، آموزش و پرورش، دادگسترى و دارایى، رئيس فرهنگ و هيأت‌هاى مذهبى كشورهاى مسلمان، رؤساى مؤسسات الازهر و سه كارشناس ويژه‌ى امور آموزش و روابط عمومى دانشگاه تشكيل شده است.

رياست دانشگاه الازهر، از نيمه‌ى قرن يازدهم قمرى مطابق سده‌ى هفدهم ميلادى نخستين بار توسط حكمرانان عثمانى به یکى از دانشمندان مشهور علوم دينى سپرده شد، كه وى لقب «شيخ الازهر» را به خود گرفت.

نخستين متصدى اين مقام، شيخ محمدبن عبدالله خرسئى مالكى بود كه در سال 1100ق شيخ الازهر گرديد، وى یک سال در اين مقام ماند و در سال 1101ق 1690/م درگذشت.

همچنين شيخ ابراهيم بن محمد برمادى (وفات 1106ق1695/م) و شيخ محمد نشرتى (وفات 1120ق1708/م) از فقيهان بنام و نخستين مشايخ الازهر در عصر عثمانى بوده‌اند.

از ميان مشايخ الازهر دو تن به روشنى درخشيدند. یکى شيخ محمد مصطفى مراغى كه اصلاحات واقعى و دامنه‌دار الازهر را به او نسبت مى‌دهند و ديگرى شيخ محمود شلتوت كه از رؤساى اخير الازهر به شمار مى‌آيد.

شيخ محمود شلتوت بود كه از همين دانشگاه فارغ‌التحصيل شد و تأليفات بسيارى در زمينه‌هاى مختلف علمى از خود برجاى نهاد، برآن شد كه روحيه‌ى روشنگرى و اجتهاد را در اين دانشگاه برانگيزد.

از جمله اقدامات ارزنده‌ى او تأسيس كرسى فقه شيعه‌ى جعفرى بود، كه پس از تأسيس دو كرسى فقه حنفى و شافعى در دانشكده‌ى الهيات و معارف اسلامى دانشگاه تهران در سال 1335ش، به عنوان عملى متقابل صورت گرفت.

در اعصار بعدى نيز دانشمندانى كه در زمينه‌هاى ادب، تاريخ، جغرافياى تاريخى، علوم دينى و مذهبى، حديث و ديگر شاخه‌هاى علوم انسانى و احيانا دانش‌هاى عقلى درخشيده‌اند، بيشتر از سرزمين مصر و در شمار استادان و دانش آموختگان الازهر بوده‌اند.

اين روند در دوره‌ى عثمانى و اعصار پس از آن نيز همچنان ادامه داشته است. اين اساتيد و دانشمندان گاهى نقش‌هاى متعددى را در دانشگاه الازهر ايفا مى‌نمودند. یکى از اين نقش‌هاى ويژه، نقش برجسته‌ى روحانى آنان بود.

دانشگاه الازهر در طى قرون و اعصار متمادى دچار تغييرات و تحولات عظيمى گشته كه در ابعاد گوناگون، فراز و نشيب‌هاى گسترده‌اى را به ارمغان آورده است.

وضعیت کتاب

در پایان هر جلد، فهرستى از مطالب آن جلد عنوان شده است و خالى از ساير فهارس مى‌باشد. در انتهاى جلد سوم، تصاويرى از دانشگاه الازهر بعضى از شخصى‌هاى علمى اين دانشگاه به چشم مى‌خورد.

منابع مقاله

  1. متن و مقدمه كتاب.
  2. پايگاه مجلات تخصصى نور: مجله دانشگاه اسلامى پايگاه مجلات تخصصى نور: مجله دانشگاه اسلامى. نویسنده: سروقامت، حسین.