درسنامه درایة الحدیث

درسنامه دراية الحديث از آثار سيد رضا مؤدّب (متولد 1341ش) است كه در آن، اصطلاحات فراوان حديث و طبقه‌بندى‌هاى گوناگون آن را به صورت علمى و مستند شرح داده است. نويسنده اين اثر را به صورت متن آموزشى براى دانشجويان دوره كارشناسى رشته علوم قرآن و حديث تنظيم كرده و از ذكر مباحث اختلافى و جنجالى پرهيز كرده است.

درسنامه درایة الحدیث
درسنامه درایة الحدیث
پدیدآورانمؤدب، رضا (نويسنده)
ناشرمرکز بين المللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)
مکان نشرقم - ایران
سال نشر1391 ش یا 1433 ق
چاپ3
موضوعحدیث - علم الدرایه حدیث - نقد و تفسیر
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏‎‏BP‎‏ ‎‏109‎‏ ‎‏/‎‏م‎‏8‎‏د‎‏4

هدف از ارائه اين دروس، آگاهى و آشنايى با اصطلاحات حديثى از منظر عالمان شيعه بوده است.[۱]

ساختار

كتاب حاضر از مقدمه‌هاى ناشر و نويسنده و متن كتاب تشكيل شده است. متن كتاب مشتمل بر 15 مبحث به ترتيب ذيل: 1- كليات (ضرورت حديث‌پژوهى، تعريف علم الدراية، موضوع و...)، 2- تعريف حديث و مترادف‌هاى آن، 3- تقسيم حديث از نظر تعداد راويان، 4 و 5- تقسيم خبر واحد از نظر حالات راويان (1 و 2)، 6-9 تقسيم خبر واحد از نظر اوصاف «اصطلاحات مشترك» (1،2، 3 و4)، 10-12- تقسيم خبر واحد از نظر اوصاف «اصطلاحات مختصّ» (1، 2 و 3)، 13- اصطلاحات برون‌حديثى، 14- اصطلاحات مربوط به تحمّل حديث و مهمترين اصطلاحات رايج بين محدّثان و 15- شرايط قبول روايت.

نويسنده به مباحث رايج و متداول علم حديث پرداخته و به شيوه آموزشى كتاب را تأليف نموده است؛ بدين‌ترتيب كه پس از هر بحث، نتيجه آن بيان و همچنين براى هر مبحثى، پرسش‌ها و موضوعات پژوهشى و منابعى جداگانه تعيين شده است.

زبان و ادبيات اين اثر، فارسى امروزين و روان و شيوا است؛ هر چند نويسنده آگاهانه متنهاى متعددى به زبان عربى از عبارات دانشمندان اسلامى در زمينه تعاريف علمى اصطلاحات حديثى در سراسر كتاب آورده است. نويسنده از تعداد قابل توجهى (66 كتاب) از منابع مهمّ و آثار علمى انديشمندان اسلامى -قديم و معاصر- به زبان عربى و فارسى براى توليد اثر حاضر بهره برده است.

گزارش محتوا

درباره محتواى اين اثر به چند نكته اشاره مى‌شود:

  1. نويسنده با بيان اينكه علم الدراية از شاخه‌هاى علم الحديث است؛ افزوده است: علم الدراية يا دراية الحديث كه موضوع اين پژوهش است، دانشى است كه در آن از سند و متن حديث و حالات آنها بحث و گفتگو مى‌شود. موضوع علم الدراية، سند و متن حديث مى‌باشد زيرا در اين علم بحث از عوارض و حالات سند و متن است نه راوى و مروى كه آنها بر عهده علم رجال و فقه الحديث است. در علم الدراية، از راويان از اين جهت كه سامان‌دهنده زنجيره حديث و طريق تحمّل آن، و از متن به عنوان كلامى كه قوام حديث بر آن است و داراى حالات و عوارضى است، گفتگو مى‌شود[۲]
  2. نويسنده، تدليس در روايت را به‌اين‌صورت تعريف كرده است: اگر راوى به هنگام روايت، به‌گونه‌اى روايت كند كه ظاهر حديث معتبر شود، ولى واقعيت را در مورد سند و اسناد، مخفى كند، آن را «مُدَلَّس» و راوى را "مُدَلِّس" گويند. تدليس از ريشه ظلمت مى‌باشد؛ يعنى راوى، با نقل روايت تزيين شده، ديگران را در ظلمت وارد مى‌كند. تدليس غالباً يا در اسناد يا در شيوخ حديث مى‌باشد[۳]
  3. نويسنده در مورد اصحاب اجماع چنين نوشته است: اصطلاح «اصحاب اجماع» مربوط به آن گروه از راويان حديث است كه روايات آنها تلقى به قبول شده و نزد كشّى، شيخ طوسى و نجاشى و... از علماى متأخران، اجماع حاصل شده كه روايات آنها قابل قبول است. اصحاب اجماع هجده نفرند كه در سه طبقه به شرح ذيل مى‌باشند: الف- اصحاب امام باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع): زرارة بن اعين، محمد بن مسلم، معروف بن خَرّبوذ، بريد، ابوبصير اسدى، فضيل بن يسار. ب- اصحاب امام صادق(ع): جميل بن دُرّاج، عبدالله بن مسكان، عبدالله بن بُكَير، حَمّاد بن عيسى، ابان بن عثمان، حَمّاد بن عثمان. ج- اصحاب امام كاظم(ع) و امام رضا(ع): يونس بن عبدالرحمن، صفوان بن يحيى، محمد بن ابى‌عمير، عبدالله بن مغيره، حسن بن محبوب، احمد بن محمد بن ابى‌نصر بزنطى[۴]
  4. نويسنده، تأكيد كرده است كه اگر راوى، آگاه به تمام الفاظ حديث نيست ولى از محتواى حديث مطلع است و مى‌تواند معنا و مفاد حديث را با الفاظ خود برساند، مى‌تواند حديث را نقل به معنا كند و براى او نقل به معنا مجاز مى‌باشد، امّا كسى كه بر مدلول الفاظ معصوم(ع) آگاهى ندارد و نمى‌تواند محتوا را برساند، براى او جايز نيست تا روايت به معنا كند و مى‌بايد بر همان الفاظ كه از معصوم(ع) شنيده اكتفا كند[۵]

وضعيت كتاب

براى كتاب حاضر، تنها فهرست تفصيلى مطالب و فهرست منابع فراهم شده است. اين كتاب مستند است و نويسنده ارجاعاتش را به صورت پاورقى آورده است. بيشتر پاورقى‌ها استنادى است و نويسنده منابع مورد نظرش را با ذكر نام كتاب و جلد و صفحه مشخص كرده و البته گاهى پاورقى توضيحى نيز آورده است.

پانویس

  1. مقدمه كتاب، ص17
  2. همان، ص21- 23
  3. متن كتاب، ص164- 165
  4. همان، ص195- 196
  5. همان، ص226


منابع مقاله

مقدمه و متن كتاب.