ابن بادیس، عبدالحمید
ابن باديس، عبدالحميد بن محمد المصطفى بن مكّى بن باديس صنهاجى، مصلح و متفكر الجزايرى در قسنطينه از مراكز فرهنگى مهم الجزاير در ربيعالثانى 1307ق (دسامبر 1889) زاده شد.
نام | ابن بادیس، عبدالحمید |
---|---|
نامهای دیگر | بن بادیس، عبدالحمید
قطسنتینی، عبدالحمید بن محمد |
نام پدر | محمد المصطفی |
متولد | 1887 م |
محل تولد | قسنطينه - الجزایر |
رحلت | 1359 ق یا 1940 م |
اساتید | شيخ محمد نخلى قيروانى، علامه محمدطاهر بن عاشور، شيخ محمد خضر حسين و شيخ صالح النيفر |
برخی آثار | تاج العروس الحاوی لتهذیب النفوس |
کد مؤلف | AUTHORCODE4757AUTHORCODE |
خاندان وى كه از تبار معز بن باديس بنيانگذار نخستين دولت صنهاجى بود، از بزرگترين خاندانهاى كهن و متنفذ شرق الجزاير بشمار مىرفت و با حكومت فرانسه همكارى داشت. مكى بن باديس، پدربزرگ عبدالحميد در 1281ق / 1864م، از دست ناپلئون سوم به دريافت نشان نايل شد و پدرش محمد المصطفى، عضو مجلس عالى الجزاير بود.
تحصیلات
ابن باديس مقدمات ادب و علوم اسلامى را در زادگاه خود فراگرفت و در 13 سالگى قرآن را از بر كرد. در آغاز جوانى همسر برگزيد و در 1326ق، برای تحصيل در جامع زيتونه به تونس رفت و نزد عالمانى چون شيخ محمد نخلى قيروانى، علامه محمدطاهر بن عاشور، شيخ محمد خضر حسين و شيخ صالح النيفر به شاگردى پرداخت.
در 1330ق، حج گزارد و در بازگشت از لبنان و سوريه به مصر رفت و از پيشوايان دينى آنجا اجازه حديث و روايت گرفت. سپس به قسنطينه بازگشت و در مسجد الاخضر به تربيت شاگردان و مبارزه با خرافهپرستى همت گماشت و از اين پس تا پایان عمر (حتى به هنگامى كه تلاشهايش جنبه سياسى تند و تعيينكننده پيدا كرد)، به اين امور پرداخت:
فعالیتها
انتشار مجلههاى المنتقد، السنة، الصراط، الشريعة، الشهاب (كه بارها با مصادره و لغو امتياز روبهرو شد)، نگارش مقالههاى بسيار در زمينه مسائل گوناگون دينى، اجتماعى و سياسى، گسترش آموزش عمومى از رهگذر تأسيس مدرسههاى پسرانه و دخترانه، ايجاد كانونهايى برای نشر آثار فرهنگى، بنياد نهادن چاپخانهاى در قسنطينه، تشكيل انجمنى از جوانان برای فراگيرى موسيقى و هنرهاى ديگر، فرستادن طلبه به مراكز مهم علمى مانند الازهر، زيتونه و قرویين، پايهگذارى جمعيت بازرگانان مسلمان، تأسيس پرورشگاه اسلامى و ديگر مؤسسههاى خيريه برای رسيدگى به بىسرپرستان.
تأسيس جمعيت علماى الجزاير
بىگمان در ميان كارهاى ابن باديس، از همه مهمتر تأسيس جمعيت علماى الجزاير در 1350ق است. اين جمعيت، اگرچه در آغاز كار هدف اخلاقى داشت و شايد الگوى آنان جماعت المنار رشيد رضا در مصر بود، اما بهتدريج در پرتو انديشهها و كارهاى ابن باديس گامهاى بلندترى برداشت و سرانجام به مهمترين سازمان سياسى برای مقاومت در برابر استعمار فرانسه تبديل شد و دامنه كارش به جايى رسيد كه پس از تشكيل كنگره اسلامى در 1355ق، برای مطالبه استقلال به پاريس رفت و در برابر مسائل حساسى همچون ممنوعيت آموزش زبان عربى و الحاق الجزاير به خاک فرانسه به مخالفت برخاست.
ابن باديس در علوم و معارف سنتى از قبيل فقه، حديث، كلام، تفسير و نيز ادبيات كهن و نو عرب و همچنين روزنامهنگارى چنان توانا بود كه بزرگترين عالم شمال افريقا بشمار آمده است. وى اگرچه مالكىمذهب بود، اما بر مذاهب ديگر نيز احاطه داشت. ابن باديس از ذوق شعر بىبهره نبود.
بااينهمه آنچه او را بهصورت يكى از چهرههاى برجسته اصلاحطلبى در تاريخ معاصر و چهبسا پدر روحى انقلاب الجزاير (1954 - 1962م) درآورد، مبارزه اساساً فرهنگى او با استعمار فرانسه و خرافهپرستى و عقبماندگى جامعه الجزاير آن روزگار و بهویژه ابراز نوانديشىهاى دينى، سياسى و اجتماعى وى بود كه در بسيارى از شاگردان و معاصرانش تأثيرى عميق بهجا گذاشت.
آثار
از ابن باديس آثار بسيارى بر جاى نمانده است؛ زيرا - همچنانكه خود گفته بود - تربيت مردان، او را از تأليف کتاب بازداشت. وانگهى بخشى از نوشتههاى او بر اثر فشارهاى حكومت فرانسه از ميان رفت و آثار بهجاىمانده و چاپشده او بدين قرار است:
1. تفسير ابن باديس في مجالس التذكير من كلام الحكيم الخبير (تفسير آيههاى پراكنده معدودى را در بر دارد و تنها حاصل كار 25 ساله وى پيرامون تفسير قرآن است)؛
2. من الهدى النبوی (تنها قسمت بازمانده از شرح كامل وى بر موطأ مالك است»؛
3. من رجال السلف و نساؤه؛
4. عقيدة التوحيد من القرآن و السنة؛
5. مجموعهاى از مقالهها و سخنرانىهاى او (در کتاب «ابن باديس، حياته و آثاره» گردآورى شده است؛
6. أحسن القصص؛
7. رسالة في الأصول.
وفات
ابن باديس سرانجام در قسنطينه در 1359ق (1940م) درگذشت و برخى گفتهاند كه به دست عوامل حكومت فرانسه مسموم شد. در الجزاير خاطره او در سالگردهاى وى گرامى داشته مىشود[۱].
پانویس