تربیت فرزند از نظر اسلام
تربیت فرزند از نظر اسلام اثر فارسى حسين مظاهرى، در بيان نكات اخلاقى و آموزندهاى مىباشد كه در تربيت فرزند، از نظر دين مبين اسلام، تأثير مستقيم دارد.
تربیت فرزند از نظر اسلام | |
---|---|
پدیدآوران | مظاهری، حسین (نويسنده) |
ناشر | موسسه انتشارات امير کبير، شرکت چاپ و نشر بين الملل |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1386 ش |
چاپ | 8 |
موضوع | اسلام و آموزش و پرورش
تربیت خانوادگی (اسلام) کودکان - سرپرستی - جنبههای مذهبی - اسلام |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 253/4 /م6ت4 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
كتاب با مقدمه ناشر آغاز و مطالب در بيست و پنج درس، تنظيم شده است.
اثر حاضر كه پيادهشده از نوارهاى بحثى نويسنده مىباشد، كتابى است داراى مطالبى گيرا و مؤثر كه پس از خواندن، قرار شده مطالب همانطورىكه از سخنرانىهاى ايشان پياده شده است، باقى بماند و عبارات خود ايشان، با همان گرمى، گيرايى و سلاست خاصى كه دارد، باشد؛ لذا با تغييرات بسيار اندك و حذف برخى از مطالب تكرارى، عرضه شده است.[۱]
اثر حاضر، كتابى است مؤثر و داراى مطالبى سازنده و پراهميت.[۲]
گزارش محتوا
در مقدمه ناشر، مطالبى پيرامون اهميت كتاب، بيان شده است.
در درس اول، اهميت تربيت فرزندان و نقش پدر و مادر در تأثيرپذيرى فرزند، بيان شده است. نويسنده، معتقد است از نظر قرآن و روايات و همچنين تاريخ و تجربه، اثبات شده است كه پدر و مادر، دخالت مؤثر در سرنوشت اولاد دارند.[۳]
در درس دوم، تربيت اولاد، وظيفه سنگين والدين دانسته شده است. بحث نويسنده در اين درس، بحث اقتضايى است، نه بحث علت تامه؛ بدين بيان كه تلاش پدر و مادر در تربيت فرزند، زمينهساز سعادت فرزند است، نه علت تامه آن.[۴]
در درس سوم، قانون وراثت، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. به باور نويسنده از نظر علم ثابت شده كه صفات ظاهرى پدر و مادر مانند شكل و شباهت و صفات باطنى آنها، نظير شجاعت، ترس، سخاوت، بخل، حسادت، رأفت و... به اولاد منتقل شده و معمولا كودك از نظر شكل و شباهت و صفات باطنى، شبيه پدر يا مادر و يا هر دو مىشود.[۵]
در درس چهارم و پنجم، در سه بخش، بحث پيرامون انعقاد نطفه مىباشد. نويسنده به علت اهميت اين موضوع، اين فصول را از مهمترين فصلهاى كتاب، دانسته است. اين سه بخش، عبارتند از: 1. توجه به خداوند در هنگام انعقاد نطفه از نظر روايات.[۶]؛ 2. تأثير غذاى حلال يا حرام در سعادت يا شقاوت فرزند.[۷]؛ 3. انتقال نطفه از پدر به مادر.[۸]
درس ششم، در مورد مراقبتهاى هنگام باردارى است. نويسنده، معتقد است دوران حمل براى طفل، سرنوشتساز بوده و مادر بايد توجه داشته باشد كه تمام روحيات وى، روى بچهاى كه در شكم دارد، اثر مىگذارد.[۹]
در درس هفتم، تأثير شير مادر بيان شده است. نويسنده به اين نكته تأكيد دارد كه شير مادر، غذايى فوقالعاده، كامل و سالم است و معمولا بچههايى كه از شير مادر تغذيه كنند، از نظر استعداد و نشاط، نسبت به بچههايى كه شير مادر نخورده باشند، برترى دارند.[۱۰]
لزوم محبت در خانه، در درس هشتم تا يازدهم بيان شده است. نويسنده، معتقد است اگر در خانه بين زن و شوهر محبت باشد، روى فرزندان تأثير گذاشته و باعث بامحبت شدن آنها مىشود. به نظر وى، يكى از مصيبتهاى بزرگ، همين است كه عاطفه از دنياى امروز، رخت بربسته و همه جنايتها و خيانتها براى اين خاطر است كه در دنياى امروز، محبت وجود ندارد.[۱۱]
درس دوازدهم و سيزدهم، پيرامون فطرت خداجويى است. نويسنده ضمن ذكر آياتى كه به فطرت آدمى اشاره دارد، به اين نكته تأكيد مىكند كه فرزند انسان، از همان روزى كه به دنيا مىآيد، بايد دستورات اسلامى در مورد او عملى شود.[۱۲]
درس چهاردم، در مورد عزت و شخصيت كودك است. نويسنده كه اين بحث را بسيار ارزنده مىداند، قائل است كه پدر و مادرها، بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه اسلام، به شخصيت انسانها اهميت فراوانى داده و عزت هر انسانى را، در كنار عزت خدا و رسولالله(ص) قرار داده است و لذا بايد عزت و شخصيت فرزندان را حفظ كرده و به آنها توهين نكرد.[۱۳]
در درس پانزدهم و شانزدهم، به اهميت تعليم و تعلم اولاد در اسلام، اشاره شده و نويسنده در پى اثبات اين امر است كه در روايات تربيتى و در رواياتى كه مربوط به تربيت اولاد است، مسئله تعليم و تعلم بچهها، از حقوق شمرده شده و در غالب روايات مىخوانيم كه حق اولاد بر پدر و مادر اين است كه آنها را عالم كنند.[۱۴]
در درس هفدهم، دور كردن فرزندان از رذايل اخلاقى و رسوخ فضايل در آنان، از وظايف پدر و مادر دانسته شده است؛ در عين اينكه خود پدر و مادر نيز بايد مهذب بوده و از رذايل، دور باشند.[۱۵]
درس هجدهم، ضمن اشاره به عظمت و شخصيت حضرت على(ع)، اقدامات و تلاشهاى ايشان، علت بقاى اسلام، دانسته شده است.[۱۶]
در درس نوزدهم، مجددا به تهذيب نفس، عنايت شده و در درس بيستم و بيست و يكم، وظيفه پدر و مادر در تأديب فرزندان، تبيين شده است.[۱۷]
در درس بيست و دوم، سعادت هر انسانى، مرهون كار دانسته شده است. نويسنده بر اين باور است كه از وظايف سنگين پدر و مادر، آن است كه فرزندان خود را زرنگ، فعال و بااستقامت بزرگ كنند و به آنها بياموزند كه تنبلى، بد است و وادادگى و دنبال كار نرفتن، موجب بدبختى انسان مىشود.[۱۸]
در درس بيست و سوم، آداب رفاقت بيان شده است. نويسنده در ابتداى اين درس، ضمن اشاره به اين كه انسان موجودى مدنى بوده و همنشين او، تأثير مستقيمى در سعادت و شقاوت او دارد، به پدر و مادرها تذكر داده كه بايد مواظب باشند تا فرزندانشان با چه افرادى رفتوآمد و رفاقت دارند.[۱۹]
وى معتقد است اگر فرزندى به درس علاقه نداشته باشد، يك دوست خوب، او را درسخوان مىكند و چنانچه كسى رفيق تنبل پيدا كرد، همان روزهاى نخست، تنبلى روى او اثر گذاشته و او هم تنبل مىشود.[۲۰]
در درس بيست و چهارم، تربيت به دو قسم تربيت قولى و عملى تقسيم شده و شرايط تربيت، بيان شده است. برخى از اين شرايط، عبارتند از: شرح صدر و تسلط بر اعصاب؛ تلطف و مهربانى داشتن؛ بىتفاوت نبودن، در عين عدم سختگيرى و.[۲۱]
در آخرين درس، مجددا قانون وراثت مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.[۲۲]
وضعيت كتاب
فهرست منابع، در ابتداى كتاب آمده و در پاورقىها، علاوه بر ذكر منابع، مدارک سخنرانىها نيز ذكر شده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.