الشيعة في موكب التاريخ
الشيعة في موكب التاريخ، نوشته آيتالله جعفر سبحانى (متولد تبريز 1308ش) است كه به بررسى تحليلى و مستندِ پيدايش و سير تاريخى تشيع از دوره پيامبر(ص) تا دوران خلافت عباسى مىپردازد. اين كتاب، نام كاملش «الشيعة في موكب التاريخ (دراسة موضوعية في نشئة الشيعة في ضوء الكتاب و السنة و التاريخ)» است.
الشیعة في موکب التاریخ | |
---|---|
پدیدآوران | سبحانی تبریزی، جعفر (نويسنده) |
عنوانهای دیگر | دراسة موضوعیة فی نشأة الشیعة فی ضوء الکتاب و السنة و التاریخ |
ناشر | معاونية شؤون التعليم والبحوث |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1413 ق |
چاپ | 1 |
موضوع | شیعه
شیعه - تاریخ منشا |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 239 /س2ش9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
اين كتاب از يك مقدمه كه ناشر نوشته است و سه بخش (بحث در مورد پيدايش تشيع، پندارهاى مطرحشده درباره تشيع و تشيع در دوره اموى و عباسى) تشكيل شده است.
گزارش محتوا
در مورد مباحث كتاب چند نكته گفتنى است:
- در مقدمه - كه نوشته معاونت آموزش و پژوهش نمايندگى ولى فقيه در امور حج و زيارت است - آمده است كهاى مسلمانان جهان! اى پيروان مكتب توحيد! راز همه مصيبتهاى جهان اسلام عبارت است از اختلاف و رمز پيروزى، عبارت است از وحدت كلمه و قوت ايمان. كتاب حاضر براى پاسخ دادن به شبهاتى است كه دشمنان اسلام و تفرقهافكنان مىپراكنند.[۱]
- نويسنده درباره آغاز پيدايش تشيع، يادآور شده است كه علىرغم اين پندار كه تشيع ساخته جريانات سياسى است و بعد از پيدايش اسلام و بهمرور زمان پديد آمده است، بر اساس اسناد تاريخى، اين مذهب به دست رسولالله(ص) و در زمان ايشان و در پى توصيههاى آن بزرگوار مبنى بر تمسّك به ثقلين و پيروى از حضرت اميرالمؤمنين على(ع) به وجود آمد؛ بنابراین، بايد اذعان كرد كه تشيع، مكتبى بود كه بهطور طبيعى از متن اسلام جوشيد.[۲]
- نويسنده، در مورد پيدايش تشيع، فرضيهها و پنداشتههايى رايج را مطرح كرده و بعد به نقّادى عالمانه آنها پرداخته است؛ فرضيههايى همچون:
- الف)- تشيع در روز سقيفه پديد آمد؛
- ب)- تشيع ساخته عبدالله بن سبأ است؛
- ج)- تشيع، مبدأش يا ساختارش فارسی است؛
- د)- تشيع در روز جمل پيدا شد؛
- ه)- تشيع زاده روز صفين است؛
- و)- تشيع در دوره آلبويه پديد آمد؛
- ز)- تشيع را صفويان ساختند.
- بر طبق تحليل و نظر تاريخى نويسنده معلوم مىشود كه هيچيك از فرضيههاى ذكرشده از نظر علمى و تاريخى اعتبارى ندارد و پذيرفتنى نيست.[۳]
- نويسنده در بحثى تحت عنوان «زلّة لا تستقال» (لغزشى نابخشودنى)، به مباحث دكتر عبدالله فياض پرداخته و نوشته كه ايشان، در مطلبى عجيب ادّعا كرده كه تشيع در سه مرحله نضج يافته است: يك- روحى؛ دو- سياسى؛ سه- فرقهاى. ايشان اين مدعّا را نادرست دانسته و يادآور شده كه چنين تفكيكى صحيح نيست و اينكه «تشيع روحى در دوره پيامبر بوده و تشيع سياسى در دوره بعد از ايشان پيدا شده»، مطلبى است كه دليلى ندارد و بلكه ادامه سخن خود ايشان كه نوشته: «كان روّاد التشيع الروحي يلتزمون بآراء علي الفقهية إلى جانب الالتزام بإسناده سیاسیاً»؛ «پرچمداران تشيع روحى، به آراء فقهى حضرت على(ع) التزام داشتند، افزون بر آنكه نظرهاى او را از جنبه سياسى مراعات مىكردند»، نيز تصريح به خلاف آن است و از سوى ديگر، همان دليلهايى كه ايشان در مورد تشيع روحى نوشته و دلالت دارد بر اينكه آن حضرت، رهبر روحى بود، همان دليلها بهروشنى دلالت دارد بر آنكه آن امام، رهبر سياسى هم بود و... با همين دليلها، روشن مىشود كه نظر دكتر «عبدالعزيز دورى» نيز كه گفته: «تشيع بهعنوان عقيده روحى در دوره پيامبر(ص) و بهعنوان حزب سياسى در دوره بعد از كشته شدن على(ع) حادث شد»، ضعيف است.[۴]
- مؤلف در مورد قدمت و اصالت تشيع، اين نكته را افزودهاند كه مورخان و برخى از شرقشناسان مانند ولهاوزن و دكتر احمد امين و آدام متز و حتى شخص متعصبى چون گلدزيهر و... هم تصريح و اقرار كردهاند كه عربها قبل از ايرانيان تشيع را پذيرفتند. بنابراین، ادعاى تأسيس تشيع توسط ايرانيان نيز نادرست و بىدليل است.[۵]
- نويسنده، تأكيد كرده است كه نظر ما در مورد صفويه همان نظرى است كه درباره آلبويه داريم و دوره صفويه، دوران رشد تشيع بود نه پيدايش آن.[۶]
- نويسنده با بحث مفصل در مورد عبدالله بن سبأ و بيان روايت مجعول طبرى و تأثير اشتباه او بر ابن اثير و ابن كثير و...، نوشته است كه ادعاى اينكه او تشيع را تأسيس كرده، هيچ اعتبارى ندارد؛ زيرا او اساساً شخصيتى افسانهاى و ساخته و پرداخته ذهن دشمنان شيعه است و وجود خارجى و تاريخى ندارد.[۷]
- شرقشناسى به نام «دوزى» ادعا كرده است كه منشأ تشيع، ايران است؛ به اين معنا كه ايرانيان اسلام را تغيير داده و گرايش ايرانى در آن ايجاد كردند و وراثت را در آن نفوذ دادند. نويسنده به اين گفته چنين پاسخ داده است: ادله متعددى داريم كه چنين ادعایى باطل است؛ زيرا تشيع در دوره پيامبر(ص) پديد آمد كه هيچ ايرانى جز سلمان فارسی، مسلمان نشده بود و رسول اكرم(ص) پيروان حضرت على(ع) را شيعه ناميد و ياران ممتاز اميرالمؤمنين على(ع) همانند ابوذر، مالك اشتر، مقداد، عمار، صعصعة بن صوحان و... كه شیعیان مخلص او شمرده مىشدند، همگى عرب بودند و.[۸]
- نويسنده يادآور شده است كه ادلهاى كه دلالت دارد بر اينكه پيدايش تشيع در دوره پيامبر(ص) بوده، فرضيه پيدايش آن در دوره جنگ جمل را باطل مىسازد.[۹]
- برخى از شرقشناسان پنداشتهاند كه تشيع در روز حكميت پديد آمد كه لشكر على(ع) دو دسته شدند. ولى اين پندارى بيش نيست و از فهم نادرستى كه نسبت به عبارتى از تاريخ طبرى صورت گرفته، پيدا شده و همچنين از اين نكته غفلت شده كه تمامى لشكريان اميرالمؤمنين(ع) شيعه به معناى دقيق كلمه نبودند و.[۱۰]
- نويسنده در بحث از آلبويه يادآور شده است كه در اين دوران، تشيع رواج يافته است و شیعیان ى كه سالهاى متمادى در اختناق سياسى و اجتماعى زندگى مىكردند، نسيمى از آزادى را احساس كردند و توانستند با امنيت خاطر، مراسم مذهبى خود را برگزار كنند و البته بسى سادهانديشى است كه با خلط اين مطلب با پيدايش شيعه، تشيع را زاده آلبويه بپندارند.[۱۱]
- نويسنده با يادآورى برخى از مصيبتها و شدائدى كه شیعیان تاكنون گرفتارش شدهاند، نوشته است كه زياد مردم كوفه را در جلوى قصرش جمع كرد و آنان را بر لعن بر اميرالمؤمنين(ع) و يا برائت از او تشويق كرد و كسانى را كه امتناع كردند به دم شمشير سپرد.[۱۲]
- نويسنده با بيان اين نكته كه باقى ماندن شيعه در دوران سراسر اختناق و ظلم و جور اموى و عباسى خودش معجزهاى از معجزات الهى بود، افزوده است كه براى فهم بهتر مطلب بهتر است به نامه امام حسين(ع) توجه شود كه به معاويه نوشته است: آيا تو قاتل حُجر و ياران عابد و زاهدش نيستى؟ آنان كه بدعتها را ناپسند مى شمردند و امر به معروف و نهى از منكر مىكردند؟ پس تو آنان را از روى ظلم و عدوان كُشتى بعد از آنكه به آنها ميثاق و پيمان شديد و غليظى عطا كرده بودى... آيا تو قاتل عَمرو بن حمق نيستى كه عبادت چهرهاش را دگرگون كرده بود؟.[۱۳]
- نويسنده يادآور شده است يكى ديگر از موارد ظلم و جور بر شیعیان عبارت از اين واقعه تلخ تاريخى است كه ابن جوزى در مورد حوادث سال 448ق، ضبط كرده است كه ابوجعفر طوسى گريخت و خانهاش غارت شد و همو درباره حوادث سال 449ق، نوشته است كه در ماه صفر اين سال، خانه شيخ طوسى متكلم شيعه در محله كرخ با خاک يكسان شد و هر دفترى كه در آن يافتند و صندلى تدريس او مصادره شد و... تمامش به طرف كرخ برده شد و سه پرچم سفيدى كه سابقا زائرانى كه از كرخ قصد زيارت كوفه داشتند با خود حمل مىكردند نيز به آن ضميمه و همه سوزانده شد.[۱۴]
وضعيت كتاب
فهرست موضوعات، در پایان كتاب و آدرس آيات و روايات و منابع ساير منقولات و توضيح پارهاى از واژههاى دشوار، در پاورقى ذكر شده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.