السنة قبل التدوين

السنة قبل التدوين، اثر محمد عجاج خطيب، بررسى حجيت يا عدم حجيت روايات پيامبر(ص) و نگاه به تاريخ تدوين آن و وضعيت حديث، قبل از تدوين مى‌باشد كه به زبان عربى نوشته شده است.

السنة قبل التدوین
السنة قبل التدوين
پدیدآورانخطیب، محمد عجاج (نويسنده)
ناشردار الفکر
مکان نشربیروت - لبنان
سال نشر1430 ق یا 2009 م
چاپ1
زبانعربی
تعداد جلد1

ساختار

كتاب با مقدمه مؤلف آغاز و مطالب در يك تمهيد، پنج باب و يك خاتمه، تنظيم شده است.

نويسنده در ابتدا، به بررسى چگونگى برخورد مسلمين با احاديث پيامبر و سنت نبوى پرداخته و سپس اين موضوع را در دوران صحابه و تابعين، بررسى كرده است.

گزارش محتوا

در مقدمه، به موضوع ابواب و فصول مختلف كتاب، اشاره شده است.

در تمهيد، ابتدا سنت تعريف شده و سپس، به موضوع سنت و جايگاه آن در قبال قرآن، پرداخته شده است. سنت در لغت، به معناى سيره، چه پسنديده و نيكو و چه ناپسند و قبيح، دانسته شده است، اما پيرامون معناى اصطلاحى آن، اختلاف وجود دارد و لذا نويسنده به تعريف معناى اصطلاحى آن نزد علماى حديث، اصول و فقه پرداخته و سپس آن‌ها را با يكديگر مقايسه و بررسى كرده است.[۱]

باب اول، در مورد سنت در عهد نبوى بوده و به زندگانى پيامبر(ص) از نگاه معلم و مربى بودن ايشان، نگريسته شده و به تبيين موقف و جايگاه ايشان در رابطه با علم و تعلّم پرداخته شده است. نويسنده در اين فصل، درباره چگونگى آموزش پيامبر(ص) به صحابه و كيفيت دريافت كردن آنان سنت را از پيامبر(ص) و نحوه انتشار سنت در زمان آن حضرت، سخن گفته است.[۲]

در باب دوم، در دو فصل زير، به بحث از سنت در دوران صحابه و تابعين اختصاص يافته است:

فصل اول، چهار مبحث را در خود جاى داده است:

در مبحث نخست، تأسى صحابه و تابعين به پيامبر(ص) و نحوه تمسك آن‌ها به سنت آن حضرت، بررسى شده است. نويسنده بر اين باور است كه مسلمانان صدر اسلام، در تبعيت از قول خداوند كه فرمود: «لقد كان لكم في رسول‌الله أسوة حسنة» .[۳]، به پيروى از پيامبر(ص) پرداخته و به سنت او، تمسك كردند.[۴]

در مبحث دوم، از احتياط صحابه و تابعين و ورع آن‌ها در روايت حديث پيامبر(ص) سخن گفته شده است. در اين زمينه، به بررسى اقوال ابن عبدالبر و خطيب بغدادى پرداخته شده است.[۵]

نويسنده، معتقد است همچنان كه صحابه و تابعين، در نقل حديث احتياط مى‌كردند، در قبول آن نيز داراى احتياط و مواظبت بودند. اين مطلب در مبحث سوم، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.[۶]

در چهارمين مبحث، به اين مطلب پرداخته شده كه روايت حديث در آن دوران، چگونه بوده است؟؛ يعنى آيا صحابه و تابعين احاديث پيامبر(ص) را لفظ به لفظ و كلمه به كلمه روايت مى‌كردند يا به روايت معناى آن، اكتفا مى‌نمودند.[۷]

فصل دوم، نيز داراى سه مبحث، به شرح زير است:

در مبحث اول، به بررسى فعاليت‌هاى علمى در عصرى كه صحابه و تابعين مى‌زيسته‌اند، اختصاص يافته است. نويسنده بر اين باور است كه صحابه در مراعات احوال محدثين، اهتمام ويژه داشته و همچنين احوال روات را بررسى مى‌نمودند. نشر حديث را نيز فقط براى اهلش جايز مى‌دانستند.[۸]

در مبحث دوم، به بررسى چگونگى انتشار و گسترش حديث و روايت در عصر صحابه و تابعين آن‌ها پرداخته شده است. از جمله مطالب مطرح‌شده در اين مبحث، معرفى اهم مراكز علمى نشر حديث در شهرهاى مختلف اسلامى مى‌باشد كه عبارتند از: مدينه منوره، مكه مكرمه، كوفه، بصره، شام، مصر، مغرب و اندلس، يمن و خراسان.[۹]

در مبحث سوم، مسئله سفر براى فراگيرى حديث، مورد بحث قرار گرفته است. نويسنده، معتقد است كه اين‌گونه سفرها از زمان خود پيامبر(ص) متداول بوده و همواره بوده‌اند كسانى كه به‌منظور طلب حديث و روايت، فرسنگ‌ها راه پيموده و رنج سفر را بر خود هموار مى‌كردند.[۱۰]

باب سوم، چهار فصل زير را در خود جاى داده است:

در فصل اول، به بررسى وضع حديث و اسباب آن پرداخته شده است. از جمله عواملى كه نويسنده، معتقد است باعث جعل حديث شده است، عبارتند از: احزاب سياسى (شیعیان و خوارج)؛ دشمنان اسلام و زنادقه؛ تفرقه و تعصبات قبيلگى؛ قصه‌گويان و وعاظ؛ رغبت در مورد امر يا خبرى و جهل از دين؛ اختلافات مذهبى و كلامى؛ تقرب به حكام و.[۱۱]

در فصل دوم، از تلاش صحابه و تابعين آن‌ها و همچنين تابعين تابعين در راستاى حفظ روايات پيامبر(ص) و چگونگى وضع حديث، سخن به ميان آمده است.[۱۲]

فصل سوم، به بررسى و نقد آراى برخى از مستشرقين و كسانى كه از آن‌ها تبعيت كرده و به انكار حجيت روايات پيامبر(ص) مبادرت كرده‌اند، پرداخته شده است.[۱۳]

در فصل چهارم، معروف‌ترين آثار و تأليفاتى كه در موضوع رجال و مسائل مربوط به آن، به رشته تحرير درآمده پرداخته شده و نويسنده، اين آثار را، ثمره جهد و تلاش علما در حفظ حديث دانسته است.[۱۴]

باب چهارم كه درباره تاريخ تدوين حديث است، مشتمل بر سه فصل زير است:

فصل اول، در مورد چگونگى تدوين حديث، اخبار مربوط به كتابت سنت و منع از نگارش حديث و مناقشاتى كه در اين زمينه صورت گرفته، مى‌باشد.[۱۵]

در فصل دوم، كتب و آثارى كه در عصر پيامبر(ص) و صدر اسلام، تدوين شده‌اند، معرفى گرديده است.[۱۶]

در سومين فصل، به بررسى آراى مختلف پيرامون تدوين حديث و حجيت آن، پرداخته شده و در اين زمينه، نظر شيخ محمد رشيدرضا (1282 - 1354ق)؛ علماى شيعه همچون سيد‌‎حسن صدر(1272 - 1354ق) و مستشرقين، مورد بحث قرار گرفته است.[۱۷]

آخرين باب، در دو فصل زير، به معرفى برخى از اعلام صحابه و تابعين كه به روايت حديث پرداخته‌اند، اختصاص يافته است:

در فصل اول، به معرفى و بررسى عدالت افراد زير، پرداخته شده است: ابوهريره، عبدالله بن عمر، انس بن مالك، عايشه، عبدالله بن عباس، جابر بن عبدالله انصارى و ابوسعيد خدرى.[۱۸]

در فصل دوم نيز، به معرفى تابعينى كه از روات حديث بشمار مى‌روند، پرداخته شده است. اين افراد عبارتند از: سعيد بن مسيب، عروة بن زبير، محمد بن مسلم بن شهاب زهرى، نافع مولى ابن عمر، عبيدالله بن عبدالله، سالم بن عبدالله بن عمر، ابراهيم نخعى، عامر شعبى، علقمه نخعى و محمد بن سيرين.[۱۹]

در خاتمه به جمع‌بندى مطالب و نتيجه‌گيرى پرداخته شده است.[۲۰]

وضعيت كتاب

فهارس كتاب، در انتهاى آن جاى گرفته است. اين فهرست‌ها به ترتيب عبارتند از: فهرست مصادر و منابع مورد استفاده نويسنده؛ موضوعات؛ آيات؛ روايات؛ احاديث موضوعه؛ نام شهرها، اماكن، مشاهد و غزوات؛ كتب معرفى‌شده، اعلام و فهرست فهارس.

در پاورقى‌ها علاوه بر ذكر منابع، به توضيح برخى از كلمات و عبارات متن پرداخته شده است.

پانويس

  1. متن كتاب، ص18
  2. تمهيد، ص11
  3. احزاب: 21
  4. متن كتاب، ص56
  5. همان، ص63 - 75
  6. همان، ص76
  7. همان، ص85
  8. همان، ص97
  9. همان، ص110
  10. همان، ص119
  11. همان، ص124
  12. همان، ص145
  13. همان، ص165
  14. همان، ص173
  15. همان، ص194
  16. همان، ص225
  17. همان، ص238
  18. همان، ص252
  19. همان، ص312
  20. همان، ص338

منابع مقاله

مقدمه و متن كتاب.