اندیشههای کلامی شیخ مفید
انديشههاى كلامى شيخ مفيد حاصل تحقيقى است كه مارتين مكدرموت درباره يكى از محدثان و فقها و متكلمان بزرگ شيعه اماميه، يعنى ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان الحارثى بغدادى (متوفى 413) ملقب به ابن المعلّم و مشهور به شيخ مفيد به عمل آورده است. اين اثر رساله دكتراى مؤلف بوده است كه در سال 1978 ضمن سلسله كتابهاى دانش ايرانى در بيروت به چاپ رسيده است.
اندیشههای کلامی شیخ مفید | |
---|---|
پدیدآوران | مکدرموت، مارتین (نويسنده) آرام، احمد (مترجم) |
ناشر | دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1372 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | شیعه - عقاید
شیعه و معتزله مفید، محمد بن محمد، 336 - 413ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 211/5 /م7الف8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار و گزارش محتوا
تحقيقى كه در اين اثر صورت گرفته است، جنبهاى تطبيقى دارد. مؤلف پس از يك مقدمه كه در آن به معرفى شيخ مفيد و آثار و مقام او در تاريخ علم كلام پرداخته، مطالعات تطبيقى خود را بر سه بخش تقسيم كرده است. در بخش اول آراء شيخ مفيد تشريح و با آراء معتزله مقايسه شده است. در بخش دوم آراء شيخ با آراء و نظريات استادش ابن بابويه قمى و در بخش سوم با آراء شاگرد او، سيدمرتضى، مقايسه شده است.
بخش اول، كه در واقع قسمت اعظم كتاب را تشكيل مىدهد، مشتمل بر يازده فصل است. آراء شيخ مفيد درباره مسائل مختلف علم كلام در ضمن فصول اين بخش تشريح شده و در عين حال با آراء معتزله مقايسه شده است.متكلمى كه از مذهب معتزله آرائش مورد نظر مؤلف بوده است، قاضى عبدالجبّار صاحب كتاب المغنى است كه كمى قبل از شيخ مفيد مىزيسته است(متوفى 367). در فصل اول، نظام كلامى شيخ مفيد و عبدالجبّار به طور كلى تشريح شده است. در فصول ديگر اين بخش مسائل اخلاقى و نقش عقل در خداشناسى، مصلحت انسان و لطف الهى، نبوت و امامت و صفات خدا و مسأله عدل و فلسفه طبيعى و اسماء و وعد و وعيد و بالأخره مسائل فقهى و شرعى مورد بحث قرار گرفته است.
مكدرموت شيخ مفيد را وارث دو مذهب كلامى مىداند، يكى مذهب اماميه كه توسط خاندان شيعه نوبختى پرورش يافته و ديگر مذهب كلامى معتزله.
كلام معتزله به دو مكتب بصره و بغداد تقسيم مىشده است، و شيخ مفيد متأثر از كلام بغداديان بوده است، در حالى كه عبدالجبّار پيرو مذهب بصره بوده است. تماس شيخ مفيد با معتزله بغداد از طريق آثار ابوالقاسم بلخى بوده است. كلام شيخ، هم از لحاظ نقشى كه او براى عقل قائل شده و هم از لحاظ پاسخى كه به مسائل خاص كلامى مىدهد، به مذهب معتزله بغداد بسيار نزدیک است. علىرغم شباهتهايى كه ميان آراء شيخ و معتزله وجود دارد، اختلاف نظرهايى نيز ميان آنان هست. به طور كلى، مهمترين وجه تمايز ميان كلام شيخ و معتزله در اعتقاد مفيد به امامت و امام زمان است؛ ولى حتى براى دفاع از مسأله امامت و مسأله غيبت امام نيز شيخ مفيد علاوه بر دلائل نقلى از نظريه معتزله (اصل معتزلى درباره اصلح) استفاده مىكند. به طور كلى در بسيارى از موارد آراء شيخ مفيد موافق آراء معتزله به خصوص مكتب بغداديان است، گر چه هر جا كه نظر شيعه با نظر معتزله مخالف است، شيخ به عنوان يك شيعه اماميه از مذهب خود دفاع مىكند؛ مثلاًدرباره صفات الهى نظر شيخ مفيد؛ همانند نظر عبدالجّبار و برخلاف نظر اشاعره است. در مسأله عدل نيز شيخ مفيد با مكتب بغداد موافق و در بسيار از موارد با نظر عبدالجبّار مخالف است. درباره فلسفه طبيعى نيز آراء مفيد موافق آراء ابوالقاسم بلخى (يكى از معتزليان بغداد) است.
در بخش دوم، مؤلف سعى كرده است، آراء خود را با آراء استادش ابن بابويه قمى مقايسه كند. در اين بخش همه آراء ابن بابويه خلاصه نشده است. مؤلف كوشيده است مواردى را كه شيخ مفيد و ابن بابويه با هم اختلاف داشتهاند، انتخاب و آنها را تحليل كند. آراء ابن بابويه در اين بخش با استفاده از رساله اعتقادات او(كه در ضمن مجموعه رسائل او تحت عنوان باب الحادى عشر چاپ شده) شرح داده شده است. در فصل اول اين بخش، به طور كلى نظر ابن بابويه درباره كلام بيان شده است. ابن بابويه در درجه اول يك محدّث بود و نظر او اين بود كه انسان در مسائل دينى و خداشناسى نبايد به جدل بپردازد، بلكه بايد به نقل احاديث و روايات اكتفا كند.
نظر مفيد در اين باب با نظر استادش فرق دارد. وى نقش عقل را در مسائل كلامى نه تنها فراموش نمىكند، بلكه بر آن تأكيد هم مىكند و حتى در مواردى كه هم از طريق وحى و هم از طريق عقل مىتوان مطلبى را اثبات كرد، وى دلائل عقلى را مقدم مىدارد و از دلائل نقلى براى تحكيم مدعاى خود استفاده مىكند. در مسائل خاص كلامى، به طور كلى نظر ابن بابويه و شاگردش در بسيارى از موارد يكى است، گر چه در پارهاى از مسائل نيز ميان ايشان اختلافاتى وجود دارد.
حاصل مقايسهاى كه مؤلف در اين بخش كرده، اين است كه «ابن بابويه محدثى است كه بسيارى از آرائش با آراء معتزله موافق است. اما شيخ مفيد متكلّمى است كه در عين حال محدّث نيز هست و آراء او اگر چه اساسا شبيه به آراء ابن بابويه است، در جهت مذهب معتزله پيش مىرود»(متن انگليسى، ص361).
سومين و آخرين بخش كتاب به مقايسه آراء شيخ مفيد و شاگردش سيدمرتضى اختصاص دارد. در اين بخش كه كوتاهترين بخشهاى كتاب است، مؤلف آراء سيدمرتضى را درباره مسائلى كه در بخش اول به تفصيل شرح داده است، اجمالا بيان مىكند و پس از مقايسه آنها با آراء استادش شيخ مفيد نتيجه مىگيرد كه شيخ و سيدهر دو در مسائل توحيد و عدل از معتزله پيروى مىكنند، گر چه شيخ متمايل به بغداديان و سيدمتمايل به بصريان بوده است. در مورد مسأله امامت و مرتكب گناهان كبيره نيز هر دو با معتزله مخالفند. بزرگترين اختلاف نظر اين دو در مورد جايگاه عقل در خداشناسى است. مفيد مىگويد كه ما بايد فقط زمانى از عقل و استدلال عقلى استفاده كنيم كه در مقام دفاع باشيم، ولى سيدمرتضى معتقد است كه در مباحث كلامى لازم است كه ما استدلال و تعقل را در خدمت خود درآوريم.
كتاب مكدرموت با يك نتيجهگيرى كلى خاتمه مىيابد.
انگيزه تألیف
مكدرموت درباره انگيزه خود در قرار دادن شيخ مفيد به عنوان موضوع تز دكترى خود مىگويد: من در جستجوى شناخت بيشتر و عميقتر موسس ترويج و توسعه كلام شيعى بودم و براى همين همه راهها مرا به سوى شيخ مفيد هدايت مىكرد. البته شيخ مفيد اولين مؤلف در علم كلام شيعى نبوده، اما اولين فردى است كه برخى از آثارش در دسترس ماست.
روش مؤلف
روش مؤلف به طور كلى اين است كه در انتهاى هر بحث(در خاتمه اكثر فصول و در انتهاى هر يك از بخشهاى سهگانه) خلاصه و نتيجه بحث را ارائه مىدهد و اين خود مطالعه كتاب را براى خواننده سهل مىسازد. زبان مؤلف بسيار روشن و زود فهم است. ترجمه بخشهايى از آثار شيخ مفيد و همچنين ساير متكلمان كه آرائشان در كتاب مورد بحث قرار گرفته است، براى انگليسى زبانان (و ترجمه فارسى آنها براى فارسى زبانان) بسيار سودمند است.
مطالعه تطبيقى او نيز براى درك عميقتر عقايد شيخ مفيد و جايگاه او در تاريخ كلام اسلامى، به خصوص كلام شيعى، بسيار ارزشمند است، و مىتواند براى كسانى كه بخواهند به اين نوع مطالعات بپردازند، الگوى خوبى باشد، گر چه شايد لازم باشد كه استنباطات و نتيجهگيرىهاى مؤلف توسط محققان كلام شيعى به دقت مورد بررسى قرار گيرد.
ويژگىها و اشكالات ترجمه فارسى
ترجمه فارسى اين كتاب نسبتا خوب و مفهوم است. يكى از دلائل موفّيتّ مترجم محترم در اين كتاب اين بوده است كه بخش بزرگى از اين اثر در اصل ترجمه عبارات عربى به انگليسى است و ظاهرا ايشان نيز با استفاده از اصل عبارات آنها را به فارسى برگرداندهاند.
عامل ديگر در بهتر شدن ترجمه، بازبينى آن توسط آقاى شيخ عبدالله نورانى است، كه بىشك يكى از محققان كلام شيعى است. با وجود توفيقى كه نصيب مترجم شده است، ترجمه كلا خالى از اشكال نيست. در اين جا ما به چند مورد از اين اشكالات اشاره مىكنيم و براى هر يك از آنها نمونه يا نمونههايى ذكر مىكنيم.
يكى از اشكالات ترجمه معادلات غلطى است كه گاهى سهوا براى كلمات و اصطلاحات فرنگى اختيار شده است؛ مثلا، لفظ terms (در صحفه 1 ترجمه) كه به معنای «اصطلاحات» است به «پيوستگى» ترجمه شده است. اصطلاح realism نيز (در صفحه 205، سطر 10) به «عقليگرانه» ترجمه شده كه پيداست مترجم محترم آن را با ratioalism اشتباه كرده است، هر چند براى اين اصطلاح هم «عقليگرانه» معادل دلچسبى نيست. لفظ transcendence (ص 97) كه به معنى تنزيه و تعالى (خداوند) است، مسامحتا به «عظمت» برگردانده شده، و(در همين صفحه) لفظ primitive كه به معناى ابتدايى است، به «بهترين» ترجمه شده، و همچنين eternity of the Quran (ص 121) كه منظور از آن قديم بودن قرآن است(در مقابل حادث و مخلوق بودن) به «ابديت قرآن» و imami theology (ص 4، سطر 13) كه منظور از آن كلام شيعه اماميه است، مسامحتا به «كلام اسلامى»، و traditionalist activity (ص 9، سطر 15) كه منظور از آن فعاليت اهل حديث است به فعاليت متعارف و سنتى، ترجمه شده است. يك نمونه ديگر از اين سهوها ترجمه اصطلاح generosity به بخشندگى و كرم است كه گر چه غلط نيست، وليكن از آنجا كه اين اصطلاح در ترجمه «فضل» به كار رفته و متكلمان همواره فضل و عدل را تحت اين اصطلاحات مورد بحث قرار دادهاند، بهتر بود عين اصطلاح به كار برده مىشد.
ترجمههاى قالبى كلماتى كه به ism- ختم مىشود، در اين كتاب مانند ساير آثار مترجم با استفاده از پسوند فارسى «-گرى» ترجمه شده است. اگر مترجمى ism- هاى فرنگى را به طور قالبى با استفاده از «-گرى» يا -گرايى ترجمه كند (مثلاًرئاليسم را به واقعى گرايى و راسيوناليسم را به عقلگرايى يا عقلىگرى) شايد وجهى داشته باشد؛ ولى وقتى مذهبى متعلق به فرهنگ اسلامى، با استفاده از ism- به فرنگى ترجمه شده، دليلى ندارد كه مترجم به جاى استفاده از اصطلاح رايج در فرهنگ اسلامى، باز هم به «گرى» و «گرايى» متوسل شود؛ مانند «اعتزالىگرى» و «ذرّىگرى» براى مذهب معتزله و جزء لايتجزا يا مذهب اصالت ذره كه نمونهاى است از اين نوع ترجمههاى قالبى.
علاوه بر اصطلاحات و الفاظ گاهى در ترجمه جملات و عبارات نيز سهوهايى ديده مىشود كه فهم مطلب را دشوار مىكند؛ مثلاًدر اولين صفحه كتاب مىخوانيم «مذهب اماميه و مذهب معتزله در آغاز بسيار دور از حد احتمال با يكديگر مخالف بودند.» اين عبارت نامفهوم ترجمه عبارت انگليسى ذيل است: Two so unlikely and initially disparate partners. گاهى نيز اگر چه عبارت فارسى را مىتوان به نحوى با كلمات انگليسى تطبيق داد، معهذا جمله فارسى نامفهوم است و هيچ فارسى زبان اهل اصطلاحى چنين جملهاى را به كار نمىبرد؛ مثلاًاز اين جمله چه مىتوان فهميد: «با آنكه لفظ موجود به همين صورت براى خدا كه در قرآن نيامده، خدا به صورت كائن و ثابت آمده كه به همان معنى موجود است»؟(ص 193) آن چه مؤلف مىخواسته است، لكن در قرآن آمده است كه او «كائن» و «ثابت» است، معناى كائن و ثابت و موجود نيز يكى است».
با اين همه، ترجمه كتاب روى هم رفته ترجمهاى است موفّق، و اشكالاتى كه به آنها اشاره شد، درحدى نيست كه از ارج و اعتبار آن بكاهد. اين اشكالات خود نشان مىدهد كه حتى ترجمه يك مترجم زبردست و كار آزموده نيز بىنياز از ويرايش نيست. ناشر محترم در صورتى كه اين ترجمه را در چاپ دوم ويرايش كند و اشكالات آن را رفع كند، مسلما بر فوائد آن خواهد افزود. علاوه بر اين، اگر فهرستى از واژههاى كلامى و معادلهاى آنها به آخر كتاب ضميمه شود، به مترجمان اين قبيل آثار بسيار كمك خواهد كرد و بالأخره آنچه ناشر محترم حتما بايد در چاپ يا چاپهاى بعدى به آن عنايت ورزد تصحيح اغلاط چاپى است. در آخر كتاب هشت صفحه غلطنامه (هر صفحه در دو ستون) چاپ شده است، و تازه راقم اين سطور به غلطهاى چاپى ديگرى برخورد كرد كه در غلطنامه تصحيح نشده بود.
نسخه شناسى
اين اثر در سال 1979م، با عنوان الهيات شيخ مفيد ضمن سلسله كتابهاى دانش ايرانى در بيروت به چاپ رسيدو در سال 1984م، توسط آقاى احمد آرام به فارسى ترجمه شد.
نسخه حاضر در برنامه با ترجمه فارسى احمد آرام در قطع وزيرى با جلد شوميز در 573 صفحه توسط انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است.