الفوز الأصغر
الفوز الأصغر اثر احمد بن محمد بن يعقوب بن مسكويه، در حكمت نظرى بوده، زبان عربى و قبل از سال 421ق نوشته شده است.
الفوز الأصغر | |
---|---|
پدیدآوران | مسکویه، احمد بن محمد (نويسنده) |
عنوانهای دیگر | کتاب الفوز الأصغر |
ناشر | دار مکتبة الحیاة |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
چاپ | 1 |
موضوع | کلام شیعه امامیه |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 209/7 /الف2ف9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
كتاب با مقدمه ناشر در اشاره به نكاتى پيرامون اثر آغاز و مطالب به صورت مباحث فلسفى، در سه مسأله در زمينه اثبات صانع يا خداشناسى، شناخت نفس و معاد و نبوت و هر مسأله در چندين فصل، ارائه شده است.
در اين اثر، به وجود كتاب ديگرى به نام «الفوز الاكبر» نيز اشاره شده است كه چيزى از آن در دست نيست.
گزارش محتوا
مسأله اول، در ده فصل زير، به اثبات صانع اختصاص يافته است.
در فصل اول، به اين نكته اشاره شده است كه اثبات صانع، از طرفى بسيار آسان و واضح است و از طرف ديگر، بسيار سخت و دشوار؛ آسانى آن، به خاطر حقانيت و روشن بودن آن است و دشوارى آن، به خاطر ضعف و عجز عقل آدمى است.
در فصل دوم، ضمن اشاره به كلام برخى از حكماى پيشين از جمله فرفوريوس، اين نكته اثبات شده است كه قدما، بر وجود صانع اتفاق داشتهاند.
در فصل سوم، حركت اجسام طبيعى، دليل بر وجود صانع دانسته شده است.
در فصل چهارم نيز، اين نكته اثبات گرديده است كه حركت هر محركى، به واسطه تحرك غير بوده و محرك تمام اشيا، خود موجودى غيرمتحرك مىباشد.
در فصل پنجم، براى واحد بودن صانع، چنين استدلال شده است كه اگر فاعلها بيش از يكى باشند، مركب بودن آنها لازم مىآيد و اين مخالف بسيط بودن صانع است.
در فصول ششم تا هشتم به ترتيب جسم نبودن صانع، ازلى بودن آن و وجود آن به طريقه سلبى اثبات شده است.
در فصل نهم، اين نكته به اثبات رسيده است كه وجود اشيا، به واسطه وجود خداوند بوده و در دهم، براى مبدع بودن خداوند نسبت به اشياء استدلال آورده شده است.
در مسأله دوم، نفس و احوال آن در ده فصل مورد بحث قرار گرفته است:
در فصل اول، جسم و عرض نبودن نفس اثبات شده است. نويسنده معتقد است كه بحث از نفس و تحقق ماهيت و نحوه وجود و بقاء آن بعد از مفارقت از بدن، امرى مستصعب و غامض بوده و نياز به بحث فراوان داشته و اثبات معاد، معلق بر اثبات نفس مىباشد.
در فصل دوم و سوم، نحوه درك نفس از موجودات مركب و بسيط و كيفيت ادراك نفس از مدركات مختلف، بيان شده است.
در فصل چهارم، فرق بين جهتى كه نفس به وسيله آن به تعقل پرداخته و جهتى كه به واسطه آن، به حس اشيا مىپردازد و اشتراكات آن بيان شده است.
نويسنده معتقد است كه نفس، جوهر زندهاى بوده كه هميشه باقى است و موت و فنا، در آن راهى ندارد كه در فصل پنجم بررسى شده است.
در فصل ششم، مذاهب حكمايى كه قايل به عدم موت نفس مىباشند و وجوهى كه براى اين امر استدلال نمودهاند، معرفى شده است.
در فصل هفتم، از ماهيت نفس و نحوه حيات آن بحث شده است. نويسنده معتقد است كه حيات نفس، دائمى و سرمدى مىباشد.
آنچه در فصل هشتم مورد بحث قرار گرفته است، حول اين مطلب است كه نفس، داراى حالتى از كمال بوده كه سعادت و حالتى از نقصان است كه شقاوت ناميده مىشود.
در فصل نهم، از نحوه به سعادت رسيدن نفس و از حضى كه نفس از سعادت مىبرد، بحث شده است.
نويسنده در دهمين فصل، به بيان كيفيت حال نفس بعد از مفارقت از بدن و حالاتى كه پس از موت بر آن عارض مىشود پرداخته است.
در آخرين مسأله از كتاب، در ده فصل، معاد و نبوت، مورد بحث قرار گرفته است:در فصل اول، مراتب وجود عالم و اتصال بعضى از آنها به بعض ديگر بيان شده است.
نويسنده در فصل دوم، به بيان اين نكته پرداخته است كه انسان، عالم صغير بوده و قواى آن به يكديگر متصل است و تمام آنچه در عالم كبير است، در او موجود مىباشد.
در فصل سوم و چهارم از كيفيت ارتفاع حواس و كيفيت وحى، بحث شده است. نويسنده معتقد است كه قواى انسان، قابل ارتقا بوده و از قوه حس به تخيل، از تخيل به قوه فكر و از فكر به ادارك حقايق امور مىرسد.
در فصل پنجم، بحث از اين است كه عقل، بالطبع مطاع بود و خداوند، مرتبه خاصى را به عقل اختصاص داده و او را در اعلى مراتب قرار داده است.
نويسنده معتقد است كه روياى صادقه، جزئى از نبوت بوده و حقايقى از اين طريق، به انسان منتقل مىشود كه اين نكته در فصل ششم بررسى شده است.
در فصل هفتم، ابتدا حقيقت كهانت و سپس، فرق ميان آن با نبوت بيان شده است.
در فصل هشتم، فرق بين نبى مرسل و غيرمرسل، بيان شده است. نويسنده معتقد است كه نبى مرسل، داراى خصال و فضايل ويژهاى بوده كه مختص به خود اوست و بهوسيله اين ويژگىها، از نبى غيرمرسل تمييز داده مىشود. در اين فصل، اين خصال و ويژگىها، بيان شده است.
در دو فصل پایانى كتاب، ابتدا اصناف وحى و تعدد آن به واسطه تعدد قواى نفس بيان و سپس، فرق بين نبى و متنبى، بررسى شده است.
از آنجا كه اكثر مباحث، به شيوه فلسفى بيان شده است، در برخى موارد، قلم نويسنده بسيار ثقيل و پيچيده به نظر مىرسد.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب، در انتهاى كتاب آمده است.
در پاورقىها، به توضيح برخى از كلمات و عبارات متن پرداخته شده است.
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.