تاریخ پانصد ساله خوزستان

تاريخ پانصد ساله خوزستان در سال 1312ش توسط احمد كسروى، به زبان فارسى نگارش يافته است. نويسنده با استفاده از برخی منابع تاريخى و شنيده‌هاي افراد مطلع، وضعيت عشاير عرب خوزستان را از سال 845 تا 914ش گردآورِى كرده است.

تاریخ پانصد ساله خوزستان
تاریخ پانصد ساله خوزستان
پدیدآورانکسروی، احمد (نويسنده)
ناشردنیاى كتاب‏
مکان نشرتهران - ایران
سال نشر1384 ش
چاپ1
شابک964-5870-88-7
موضوعخوزستان - تاریخ
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏DSR‎‏ ‎‏2017‎‏ ‎‏/‎‏و‎‏55‎‏ ‎‏ک‎‏5
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

از سه بخش تشكيل شده است: 1-مشعشعيان 2-كعبيان 3- پيشامدهاى آخر خوزستان.

بخش نخست خود متشكل از دو بخش كلى است:1- هفتاد سال استقلال 2- واليان عربستان.

بخش دوم نيز از دو بخش تشكيل شده است: 1- كعبيان 2- مشايخ محمره.

در پايان كتاب سه يادداشت تاريخى كه در گوشه و كنار توسط افرادى به نگارش در آمده و مورد استفاده قرار نگرفته است، به كتاب افزوده شده است كه عناوين آنها عبارت است از: 1- جنگ ايران و انگليس در محمره 2- تاريخچه‌اى از يفرمخان 3- سخنى چند درباره خليج.

گزارش محتوا

نويسنده در سفرى كه در سال 1302 به خوزستان داشته تصميم مى‌گيرد كه درباره عشايرعرب به تحقيق بپردازد. در تحقيقاتش به نام " سيد محمد مشعشع" برمى‌خورد كه به دعوى مهدوى‌گرى دست به شورش مى‌زند و براى پيشرفت دعوى خود رشته بدعت‌هايى را پديد مى‌آورد كه پس از وى تا قرن‌ها تاريخ خوزستان را تحت تأثير قرار مى‌دهد.

سرگذشت سيد محمد مشعشع و ادعاى مهدویت او را قاضى نورالله در مجالس المؤمنين آورده است. در سال 840ش به ميان عشاير خوزستان رفت و با خواندن اوراد و انجام كارهايى شگفت‌آور گروهى را به خود جذب نمود. پس از آن او همواره در جنگ و گريز بود و از مردم كشتار و تاراج مى‌نمود تا اينكه پس از سال‌ها توانست بنياد حكومت خود را پايه‌ريزى كند. كتابى با نام "كلام المهدى" دارد كه حاوى گفته‌هاى اوست و بخشى از آن در كتاب آمده است. ابتدا ادعا كرد كه جانشين امام زمان است و به تدريج مدعى شد كه خداست. فرزندانش نيز چه در زمان حيات و چه پس از مرگش راه او را ادامه دادند. بخش "هفتاد سال استقلال" در واقع شرح گمراهى‌هاى دوره اول اين خاندان منحرف است كه از سال 845 تا 914ش به طول انجاميد.

دوره دوم حكومت مشعشيان توسط سيد فلاح آغاز مى‌گردد. نويسنده عنوان اين بخش را "واليان عربستان" ناميده كه منظور همان خوزستان است. اين دوره بيش از 260 سال تا زمان نادر شاه و كريم خان به درازا مى‌كشد و با فتنه‌ها و شورش‌هاى فراوان همراه بوده با حكومت شيخ خزعل به پايان مى‌رسد.

در بخش كعبيان ابتدا تاريخچه شكل‌گيرى آنها در ايران بيان شده است. بن‌وكعب از قبايل عرب هستند كه در آغاز پادشاهى شاه عباس بزرگ به ايران وارد مى‌شوند. درباره اين طايفه در منابع با عنوان "تاريخ كعب" ياد شده است. لشكركشى‌هاى مكرر كريم خان زند و نيز فتحعلى‌شاه قاجار به جهت سركوبى حاكمان كعبى از بخش‌هاى خواندنى اين كتاب است.

ناسخ التواريخ به تأثير پذيرى بزرگان كعبى؛ مانند "شيخ ثامر" از بيگانگان تأكيد كرده است. در بخشى از كتاب مى‌خوانيم: "ليارد بى‌پرده مى‌نويسد كه ثامر با انگلیسیان دوستى داشت و با سركردگان كمپانى هند در كشتى‌هاى جنگى شط‌العرب و با نمايندگان ايشان در بندر بصره نامه نويسى‌ها مى‌كرد و آنان وعده به ثامر داده بودند كه اگر نيازى بيفتد از هيچ گونه يارى و دستگيرى به او دريغ نخواهند كرد. ثامر فريفته اين وعده‌ها گرديده با دولت ايران سرگرانى مى‌نمود".

اولين بار در كتاب تاريخچه كعب نام "محمره" آمده است كه دژى بوده و گروهى از كعبيان در آن سكونت داشته‌اند. بعدها از محمره با عنوان روستایى آباد ياد شده است. بخش مشايخ محمره به سرگذشت مشايخ عرب از زمان ناصرالدين شاه اختصاص دارد. شيخ خزعل در اين دوره از چهره‌هاى برجسته‌اى است كه در جنگ جهانى دوم به آن كه ايران بركنارى خود را به همه دولت‌ها اعلام كرده بود، خودسرانه به انگلستان پيوست و در اين همكارى تا آنجا پيش رفت كه در سال 1334ش كنسول آلمان و نماينده تجارى آن دولت را در محمره دستگير كرده به كاركنان انگليس تحويل داد كه در نتيجه نشان KCSI دولت انگلستان را براى او به ارمغان آورد.

سرانجام شيخ خزعل كه خود را امير خوزستان مى‌دانست و كشتى جنگى و توپخانه تهيه نموده بود و از راه گرفتن ماليات و ظلم و ستم فراوان بر مردم ثروت گزافى اندوخته بود، مورد حمله گسترده سپاهيان دولت قرار گرفت و با شكست او طومار كعبيان نيز بسته شد.

جنگ ايران و انگليس كه اشاره‌اى به آن شد؛ از جمله پيشامدهايى بود كه با رسوايى پايان يافت و ايرانيان در بوشهر، فارس و خوزستان، پس از اندك مقاومتى شكست يافته و عقب نشستند. تاريخچه اول به فارسى از شخصى به نام "ياور فراهانى" كه همراه فوج خوزستان بوده و در جنگ شركت داشته با متنى پر از اشكال به نگارش در آمده است.

"يفرمخان ارمنى" از شخصيت‌هاى تأثيرگزار در تاريخ مشروطه است كه نام او در كتب تاريخى فراوان آمده است. تاريخچه دوم را شخصى ارمنى درباره زندگى او نگاشته است؛ اما به اتمام نرسانده است.

تاريخچه سوم، به قلم ميرزا محمدخان بهادر درباره جنگ‌هاى نادر شاه است كه نويسنده به جهت علاقه‌اى كه به نادر شاه داشته آورده است. بسيارى از مطالب اين تاريخچه از روزنامه گمبرون اخذ شده است كه ارزش علمى ندارد.

وضعیت کتاب

از ارزش تحقيقى بالايى برخوردار نيست، زيرا بخشى از آن را شنيده‌هاى ديگران تشكيل مى‌دهد و بخشى ديگرى را هم از منابع مكتوب غيرمعتبر؛ مانند ناسخ‌التواريخ روايت مى‌كند. نثر آن نيز داراى اشكالات ادبى متعددى است. در ابتداى اثر، مقدمه‌اى از مؤلف و پاورقى‌هاى مختصرى در برخى از صفحات كتاب آمده است. هيچ فهرستى در كتاب ارائه نشده است.

منابع مقاله

متن و مقدمه كتاب.