المبدأ و المعاد (صدر المتألهين)
المبدأ و المعاد يا مرادف فارسى آن «آغاز و انجام»، نام چند كتابى است كه در آنها در زمينۀ خدا و معاد بحث شده، ابن سينا و خواجه نصيرالدين طوسى از حكماء و عبدالرزاق كاشانى و صائنالدين على تركه از عرفاء از جمله كسانيند كه تحت عنوان مزبور كتاب نوشتهاند و در اينجا صدر المتألهين نيز همين نام را بر كتاب حاضر نهاده است.
المبدا و المعاد (صدر المتالهین) | |
---|---|
پدیدآوران | صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (نويسنده) |
عنوانهای دیگر | المبداء و المعاد |
ناشر | انجمن حکمت و فلسفه ايران |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1354 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14
معاد - متون قدیمی تا قرن 14 هستی شناسی (فلسفه اسلامی) - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BBR 1105 1300 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
البته در عبارتهاى خود اين كتاب جملهاى كه تصريح كند به اين كه خود مؤلف اين نام را بر روى كتاب نهاده باشد نيست؛ اما مؤلف در برخى كتابهاى ديگرش از جمله در كتاب عرشيه ص274 با همين عنوان از اين كتاب ياد مىكند.
موضوع
بحث در اين كتاب چنانچه خود مؤلف در ص7 بدان تصريح مىكند، مربوط به دو موضوع مىباشد، يكى ربوبيات از بخش فلسفۀ اولى و يكى نفس و احوال آن در معاد از بخش طبیعیات.
تاريخ تأليف
مؤلف در فصل 14 از مقالۀ سوم از فن اول ص198، ضمن انتقاد از آنهايى كه دشمن حكمت هستند، به سالى كه مشغول تأليف كتاب «مبدأ و معاد» بوده اشاره مىكند و مىگويد: «إني مدّة عمري هذا و قد بلغ إلى أربعين ما رأيت أحدا من المعرضين عن تعلم الحكمة إلاّ و قد غلب عليه حب الدنيا و الرياسة...».
بنابر عبارت فوق در موقع تأليف اين كتاب، مؤلف 40 ساله بوده است و چون تاريخ تولد او سال 979ق بوده است، بايد نتيجه گرفت تاريخ اشتغال مؤلف به كتاب «مبدأ و معاد» سال 1019ق بوده و چون كتاب هنگام نوشتن عبارت فوق تقريبا به نصف رسيده بوده، پس مىتوان تاريخ اتمام كتاب را به صورت تقريبى سال 1020ق حدس زد.
ساختار
كتاب مبدأ و معاد شامل دو فن است.
فن اول در الهيات، شامل سه مقاله است.
فن دوم در معاد، شامل چهار مقاله است.
هر يك از مقالات دو فن نيز شامل فصولى است و بعضى فصول شامل عناوينى خاص.
گزارش محتوا
فن اول: در الهيات.
مقالۀ اول: در مبدأ وجود، اجمال مطالب فصول اين مقاله عبارتند از:
ا
- شاره به عدهاى از مباحث علم كلى مثل اصالت و بساطت وجود.
- تقسيم وجود به واجب و ممكن.
- اثبات واجب.
- حقيقت واجب، پوچى ممكنات.
- مجهوليت كنه واجب.
- بساطت واجب.
- نفى نوعيت و سائر مفاهيم ماهوى از واجب.
- اثبات توحيد ذاتى.
- اثبات توحيد در ربوبيت.
مقالۀ دوم: در صفات واجب، اجمال مطالب فصول اين مقاله عبارتند از:
- عينيت صفات واجب با ذاتش.
- علم واجب.
- مراتب علم واجب.
- قدرت واجب.
- ارادۀ واجب.
- حيات واجب.
- سمع و بصر واجب.
- تكلم واجب.
- حكمت، جود و غناى واجب.
- ابتهاج واجب.
مقالۀ سوم: در افعال واجب، شامل يك مقدمه در تقسيمات وجودات جوهرى، اجمال مطالب فصول اين مقاله عبارتند از:
- اجسام عنصرى.
- جهت.
- محدّد جهت.
- سبب حركت، ربط حادث بقديم.
- حركت ارادى افلاك.
- انسان كبير بودن آسمان.
- محرك آسمان.
- كثرت عقول.
- كيفيت تحريك عقول نسبت به افلاك.
- كيفيت صدور اشياء از واجب.
- تكوّن عناصر از عقل اخير.
- عنايت و تدبير.
- تدبير كائنات ارضى.
- تسلط شيطان بر انسان.
- احسنيّت نظام عالم.
- عنايت واجب در خلق قواى مدركه و محركه و ملائكه.
- عنايت واجب در ابقاء نوع بتوارد امثال.
- عنايت واجب در خلق زمين.
- بدايع واجب در افلاك و كواكب.
فن دوم: در معاد
مقالۀ اول: در تكوّن امور حاصله از عناصر، اجمال مطالب فصول آن عبارتند از:
- مزاج.
- تكوّن حيوان.
- قواى حيوانى.
- قواى ادراكى.
- مدرك صور جزئيه.
- مدرك معانى جزئيه.
- قوۀ متصرفه.
- تكون انسان و قواى نفس او.
- خواص انسان.
- مراتب قوۀ نظرى.
- عقل هيولايى.
- مراتب قوۀ عمليه و بيان سفر إلى اللّه.
- تجرد قوۀ عاقله.
- استقلال نفس از بدن در بقاء.
- اقناعياتى براى تجرد نفس.
- حدوث نفس بحدوث بدن.
- بقاى نفس بعد از مرگ.
- بطلان تناسخ.
- حصول عقل فعال در نفوس.
- احوال عنقاء.
- سعادت و شقاوت نفس.
- سبب خلوّ نفس از معقولات.
- سعادت و شقاوت حسّى در آخرت.
مقالۀ دوم: در معاد جسمانى، اجمال مطالب فصول آن عبارتند از:
- در تفصيل اقوال در معاد.
- بيان هفت اصل براى اثبات معاد جسمانى.
مقالۀ سوم: در معاد با اسلوب عرفانى، اجمال مطالب فصول آن عبارتند از:
- ملخص قول در مبدأ و معاد و قوس نزول و صعود.
- مكان جنت و نار از ديدگاه احاديث.
- حقانيت موت و بعث.
- حقانيت حساب و ميزان.
- حقانيت جنت و نار.
مقالۀ چهارم: در زمينۀ علم به مغيبات و حكمت عملى، اجمال مطالب فصول آن عبارتند از:
- رؤياى صادقه.
- أضغات الأحلام.
- علم به مغيبات در بيدارى.
- اصول معجزات و كرامات.
- فرق الهام و تعلم.
- اثبات نبوت عامه.
- سياسات و مدينۀ فاضله.
- صفات لائق به رئيس مدينۀ فاضله.
- حكمت شريعت و تكاليف.
- منافع اعمال مقربه.
- غرض شرايع، سلوك إلى اللّه است.
بر مبناى نظريۀ اتحاد عالم و معلوم اصولا ادراك حقيقى حقائق عوالم بالا براى انسان ممكن نيست، جز از طريق ارتقاء وجود نفس به مرتبۀ وجود معلوم، روى اين حساب نفس انسان تا به عالم حسّ و مظاهر آن تعلق خاطر دارد، از ادراك حقيقى عوالم بالا محروم است و فهم و ادراك او نسبت به حقايق اين عوالم؛ همانند فهم و ادراك كور مادر زاد است، نسبت به مشهودات عالم محسوسات.
پس انسان براى فهم مسائل مبدأ و معاد نياز به تولد دوم، بلكه سوم دارد چنانچه از حضرت عيسى(ع) نقل است كه فرمود: «لن يلج ملكوت السماء من لم يولد مرتين».
صدر المتألهين به اين نكته توجه كرده و در ص93 در توجيه علم بارى از طريق اتحاد عالم و معلوم مىگويد: «...هو نمط آخر من الكلام لا يصل إليه أفهام جماهير الأنام لأنه مرتقى عال و مقصد شريف غال و يحتاج دركه إلى فطرة ثانية بل ثالثة».
بر اين مبنا چون مؤلف راه ادراك اين گونه حقايق را ارتقاء نفس از عالم حس مىدانسته، مدّت زيادى را چنانچه خود مىگويد ص382 - 380 به رياضت پرداخته تا توانسته به حقايق اين گونه مسائل از راه شهود دست يابد و سپس آنچه را از طريق شهود بدست آورده در قالب برهان در آورده است.
لذا مىتوان گفت فلسفۀ صدر المتألهين از نظر شيوۀ تحصيل معارف و نوع دستيابى به حقايق فلسفهاى است اشراقى، گرچه از نظر محتوايى فلسفهاى است متمايل به عرفان، اين شيوهاى است كه در عموم كتابهايش و از جمله در مبدأ و معاد سلوك كرده، در صفحۀ 382 اشاره به شيوۀ خود مىكند و مىگويد: «...طريقتنا في المعارف و العلوم الحاصلة لنا بالممازجة بين طريقة المتألهين من الحكماء و المليين من العرفاء».
صدر المتألهين در همين جا به داشتن اين طريق مىبالد و مىگويد آن چه براى ما به فضل و رحمت خداوند ميسر شده و آنچه را به فضل وجود او ما بدست آورديم، نه مشائين توانستند، به دست آورند و نه عرفاء توانستند آن را با بحث و برهان اثبات نمايند، بلكه برهانى كردن مشهودات عرفانى امتيازى است كه از بين امت مرحومه نصيب من گشته است.
اين مطلب را گرچه در جاهاى ديگر فرموده كه در اين مورد مطلبى راجع به طول رياضيات نيست، بلكه فقط گلايه از معاصرين است. به نظر مىرسد علم مقيّد شود به «معناى اعم از فلسفه» بهتر خواهد بود، چون موجود ياد شده، تقابل بين فكر فلسفه و انديشههاى دينى است و متبادر از تقابل علم و دين امروزه علم جديد است.
انگيزۀ تأليف
مسألۀ سازگارى علم و دين از مسائلى است كه همواره مورد بحث و گفتگوى دانشمندان بوده و هست به طورى كه مىتوان گفت علم كلام مولود همين انديشه بوده است، اين انديشه نيز انگيزۀ نيرومندى براى دانشمندان بوده كه در اثبات سازگارى قلم زنند.
از جمله كسانى كه به انگيزۀ اثبات چنين ادعايى قلم زدهاند و كتابى تأليف نمودهاند، صدر المتألهين است، او در مقدمۀ كتاب حاضر چنين مىگويد:
«لما رأيت التطابق بين البراهين العقلية و الآراء النقلية و صادفت التوافق بين القوانين الحكمية و الأصولالدينية... و لا شك أنّ أفضل العلوم الإلهية هو معرفة اللّه... و أفضل العلوم الطبیعیة معرفة النفس... فرأيت أن يشتمل كتابی على فنين... فن الربوبيات... و علم النفس... فإنّهما من المقاصد التي هما أساس العلم و العرفان....».
بر اساس عبارت فوق مىتوان گفت مؤلف، هم در اصل تأليف كتاب و هم در انتخاب موضوعات مورد بحث اين كتاب، انگيزهاش بيان همين سازگارى علم و دين است و البته از عهدۀ اين مهم بخوبى برآمده است، از شاهكارهاى او در اين زمينه اثبات معاد جسمانى است كه با بيان اصول هفتگانهاى سازگارى علم و دين را در زمينۀ معاد روشن مىسازد.
اهميت
داورىهايى كه خود مؤلف نسبت به مطالب كتاب مبدأ و معادش كرده، گوياى اهميّت علمى اين كتاب است، نمونههايى از اين داورىها را ذكر مىكنيم.
الف: در ص9 مىگويد: «در اين كتاب مخّ مطالبى را كه از گذشتگان تحصيل كردهام و از آنها به ارث بردهام و نيز مطالبى كه از ناحيۀ خداوند و ملكوتش به من الهام شده آوردهام».
ب: در ص93 در مورد اتحاد عالم و معلوم مىگويد:
«آنچه در اين باره بگوشَت خواهد رسيد، در استنباط آنها من منفرد هستم و افهام جمهور بدانها نمىرسد، زيرا آنها فرازى عالى و مقصدى شريف و بلند پايهاند كه دركش احتياج به فطرت دوم بلكه فطرت سوم دارد».
ج: در ص240 در مورد لذّت و ألم سمعى و بصرى مىگويد:
«اگر تحقيق در اين زمينه را خواسته باشى به آنچه به من القاء شده و از عالم ملكوت و معدن رحموت به من رسيده گوش بسپار».
د: در ص380 در بحث تناسخ مىگويد:
«راه دفع مفسدۀ تناسخ همان است كه قبلا ذكر كردم؛ يعنى مطالبى كه من در بيانش منفرد هستم و آنها را خداوند سهم من از حكمت متعاليه قرار داده است... اينها درّهايى هستند كه درخشش آنها نسبت به كلمات اهل نظر همانند درخشش ياقوت است در بين سائر احجار».
نسخه شناسى
كتاب مبدأ و معاد به دو گونه چاپ شده است، چاپ اول چاپ سنگى است كه تاريخ اتمام كتابت آن ذىالقعده سال 1314 است، در حاشيۀ كتاب تا صفحۀ 152 تعليقات ملااسماعيل و حكيم سبزوارى و ميرزا ابوالحسن جلوه و ملا اسداللّه يزدى مصحح نسخه، ضميمه به متن كتاب شده است.
كتب ضميمه
همچنين هشت كتاب زير بعضى در ادامۀ متن كتاب و بعضى در حاشيه به اصل كتاب ضميمه گرديده است و آنها عبارتند از:
- الرسالة القدسية في أسرار النقطة الحسية.
- تأليف سيد على همدانى متوفاى سال 786ق.
- رسالة في الحشر.
- تأليف صدر المتألهين.
- رسالة في المظاهر الإلهية في أسرار العلوم الكمالية.
- تأليف صدر المتألهين.
- رسالهاى براى ملا شمسالدين محمد گيلانى
- تأليف صدر المتألهين.
- رسالهاى در جواب سؤالهاى خواجه نصير از شمسالدين خسروشاهى.
- تأليف صدر المتألهين.
- رسالهاى در تهذيب اخلاق.
- تأليف ابن مسكويه.
- كتاب ترتيب السعادات.
- تأليف ابن مسكويه.
- كتاب التحصين في صفات العارفين.
- تأليف ابن فهد حلى.
چاپ دوم، چاپ حروف چينى است، اين چاپ توسط انجمن فلسفۀ ايران با مقدمۀ آقاى سيد حسين نصر به زبان فارسى و انگليسى و نيز مقدمۀ تفصيلى استاد سيد جلالالدين آشتيانى در سال 1354ش انجام شده است.
استاد آشتيانى در مقدمهاش با اشاره به ديدگاههاى صاحب نظران در مسألۀ معاد، قسمتى از رسالۀ «سبيل الرشاد في إثبات المعاد»، تأليف حكيم آقا على مدرس زنوزى را نقل كرده و سپس به نقد و ايراد آن پرداخته است.
همچنين اين چاپ يك فهرست براى مطالب و يك فهرست براى اعلام كتاب دارا است.