شیعیان افغانستان

شيعيان افغانستان اثر محمد عزيز بختيارى با راهنمايى محمود تقى‌زاده داورى، كتابى است پيرامون ويژگى‌هاى تاريخى، جمعيّتى، اقتصادى، سياسى و اجتماعى شيعيان افغانستان كه به زبان فارسى و در سال 1385ش نوشته شده است.

شیعیان افغانستان
شیعیان افغانستان
پدیدآورانبختیاری، محمد عزیز (نويسنده) تقی‌زاده داوری، محمود (--)
ناشرشيعه شناسی
مکان نشرقم - ایران
سال نشر1385 ش
چاپ1
شابک964-95558-9-7
موضوعاسلام - افغانستان - تاریخ

اسلام - افغانستان - وضع سیاسی و اجتماعی

شیعه - افغانستان - تاریخ

شیعه - افغانستان - وضع سیاسی و اجتماعی
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BP‎‏ ‎‏239‎‏ ‎‏/‎‏ب‎‏3‎‏ش‎‏9

نويسنده معتقد است نگارش و انتشار كتب سياسى و تاريخى، پاسخى طبيعى به نيازهاى مبرم جامعه تشيع افغانستان و امرى لازم و ضرورى بوده ولى در اين زمينه، آثار علمى و آكادميك، بسيار اندك است و لذا هدف نويسنده در اثر حاضر، پاسخى در حد توان به اين نياز مى‌باشد[۱]

ساختار

كتاب با مقدمه آقاى داورى آغاز و مطالب در نه فصل، تنظيم شده است.

در اين تحقيق، از اكثر كتاب‌ها، مجلات و نشرياتى كه درباره افغانستان و شيعيان ساكن اين سرزمين نگاشته شده و اكنون در دسترس قرار دارند، استفاده شده است. نويسنده در اين پژوهش، به اسناد و مدارك موجود، كه اطلاعات بسيارى از آن‌ها كهنه يا تكرارى است، اكتفا نكرده، بلكه خود به مناطق مختلف افغانستان سفر كرده و وضعيت شيعيان اين سرزمين را از نزدیک ديده و بررسى كرده است[۲]

از آنجا كه مطالعه همه مناطق شيعه‌نشين افغانستان، با توجه به وسعت مناطق شيعى، كارى دشوار و پرهزينه است، چند حوزه عمده فرهنگى اهل تشيع، كانون مطالعه قرار گرفته است. اين مناطق عبارتند از از شهرهاى هرات، كابل، مزار شريف و ولسوالى (فرماندارى) جاغورى، از مناطق هزاره‌جات[۳]نويسنده در اين مناطق، يادداشت‌هايى از زندگى روزمره مردم، آداب و رسوم و نحوه معيشت آنان برداشته و از مراكز فرهنگى، آموزشى، مذهبى و بهداشتى ديدن كرده است. همچنين در مصاحبه با برخى از شخصيت‌هاى مذهبى، فرهنگى، سياسى و اجتماعى، ديدگاه‌هاى آنان را درباره اوضاع و احوال شيعيان اين كشور، جويا شده است. افزودن بر اين، نويسنده بخش عمده اين تحقيق را در افغانستان انجام داده و به‌طور روزمره با زندگى مردم تحت مطالعه خود، سروكار داشته است[۴]

گزارش محتوا

تقى‌زاده داورى در ابتداى اثر در مقدمه‌اى روند و دلائل نگارش اثر را متذكر شده است[۵]

نويسنده پيش از آن‌كه وارد مباحث اصلى كتاب شود، در فصل اول، مباحث مقدماتى را مطرح نموده و نخست كشور افغانستان را به اختصار به خوانندگان معرفى كرده و نگاهى اجمالى به شيعه و تشيع انداخته است تا مقدمات بهتر درك مطالب كتاب، براى خوانندگان غير افغانى و غير شيعى، فراهم آيد؛ چراكه وى معتقد است كه پيش از هر چيز، خوانندگان غير افغانى به اطلاعاتى درباره زيستگاه مردم اين كشور و خوانندگان غير شيعى -از جمله اهل سنت افغانستان- به شناختى هرچند مجمل و مختصر، درباره باورهاى اساسى شيعه نياز دارند[۶]

در فصل دوم، تاريخچه پيدايش، رشد و گسترش تشيع در افغانستان به اختصار بررسى شده است. به نظر نويسنده، بزرگ‌ترين مشكلى كه محقق در زمينه تاريخ تشيع افغانستان پيش‌روى دارد، اين است كه دراين‌باره مطالعه و تحقيق چندانى انجام نشده و منابع مستقلى كه به اين موضوع اختصاص داشته باشد بسيار اندك است. ازاين‌روى، پژوهش در تاريخ تشيع افغانستان با آنكه لزوم و ضرورت مبرمى دارد، كارى دشوار و وقت‌گير است[۷]

در فصل سوم، جمعيت افغانسان مورد مطالعه قرار گرفته است. نويسنده پس از ذكر دلايلى، چنين نتيجه‌گيرى مى‌كند كه مطالعه جمعيت شيعيان افغانستان، از جهات گوناگونى سودمند است. نخست آنكه خودشناسى آنان را افزايش مى‌دهد. دوم آنكه آنان را به ديگران، اعمم از ديگر هم‌وطنان آن‌ها و مردم كشورهاى ديگر، معرفى مى‌كند. سوم آنكه توانمندى‌ها و شايستگى‌هاى آنان را براى سازندگى و توسعه كشور مشخص مى‌كند. چهارمين و به نظر نويسنده، مهم‌ترين جهت، آنكه زمينه هرگونه تصميم‌گيرى درباره آنان را براى مراجع تصميم‌گيرى، فراهم مى‌سازد[۸]

اقتصاد و معيشت شيعيان افغانستان، در فصل چهارم بررسى گرديده است. نويسنده بر اين باور است كه اقتصاد افغانستان مانند ديگر بخش‌ها، ويران و دست‌نخورده باقى مانده است. همه بخش‌هاى اقتصادى در دو و نيم دهه اخير، تخريب شده و دولت هيچ‌گونه پشتيبانى و حمايتى از آن‌ها نكرده است. نويسنده بر اين باور است كه گرچه انتظار مى‌رفت كه پس از اجلاس بن، تغييرات اقتصادى چشم‌گيرى در عرصه‌هاى مختلف به وجود آيد، ولى در اين مدت روند رشد اقتصادى و بازسازى بسيار اندك بوده است[۹]

به عقيده نويسنده، مطالعه وضعيت يك گروه اجتماعى، بدون مطالعه سهم آن از قدرت، توضيح چگونگى اداره و ميزان نقش خود و ديگران در اداره، ناقص خواهد بود و لذا در فصل پنجم، سياست افغانستان بررسى گرديده است[۱۰]

به نظر وى، فرهنگ و اقتصاد رابطه نزدیک و تنگاتنگى با سياست دارد. گروه‌هاى اجتماعى تجربه كار سياسى دارند، به دليل برخوردارى از قدرت، فرهنگ شكوفاتر و اقتصاد توسعه‌يافته‌ترى نيز خواهند داشت. گروه‌هايى كه بيشتر از سياست و قدرت دور بوده‌اند نيز به همين ميزان از فرهنگ و اقتصاد محروم خواهند بود[۱۱]

در بحث ششم، از تعليم و تربيت بحث به ميان آمده است. نويسنده معتقد است كه تربيت‌پذيرى، يكى از مهم‌ترين ويژگى‌هاى انسان و عامل اساسى رشد و ترقى اوست. به نظر وى، انسان برخلاف حيوانات، توانمندى‌هاى بسيار پيچيده و گوناگونى دارد كه به وسيله وراثت، از نسلى به نسل ديگر منتقل نمى‌شوند، بلكه با تعليم و تربيت انتقال مى‌يابند و بخش عمده تجربيات نسل‌هاى گذشته، با آموزش به نسل‌هاى بعدى، انتقال يافته و بدين ترتيب، بر ذخاير و اندوخته‌هاى دانش بشرى، افزوده مى‌شود. بنابراین، ترقى و پيشرفت انسان با تعليم و تعلّم، امكان‌پذير مى‌گردد[۱۲]

در فصل هفتم، از نظام اجتماعى افغانستان سخن گفته شده است. به باور نويسنده، مطالعه‌چگونى سازماندهى روابط اجتماعى و سبک زندگى يك جامعه، گروه يا سنخ اجتماعى، اهميت زيادى در فهم و درك نطام اجتماعى آن دارد. وى معتقد است كه اگر بخواهيم از اصطلاحات دقيق‌تر جامعه‌شناسان استفاده كنيم، نمى‌توان شيعيان افغانستان را يك گروه اجتماعى به معناى دقيق كلمه ناميد؛ زيرا آنان به‌طور پراكنده در سراسر كشور زندگى مى‌كنند و همه با يكديگر روابط اجتماعى ندارند. با وجود اين، به دليل پيروى آنان از يك مذهب، احساس مشترك مذهبى دارند و هنگامى مسائل مذهبى در سطح عموم مطرح باشد، همگان به طور هماهنگ واكنش نشان مى‌دهند. از سوى ديگر مدهب و احد و آموزه‌هاى مذهبى مشترك، فرهنگ نسبتاً همگون و مشابهى ميان آنان به‌وجود آورده است. بنابراین شايد بتوان گفت كه آنها يك سنخ اجتماعى‌اند نه يك گروه اجتماعى؛ زيرا در مجموع تفاوت‌هاى چشم‌گير اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى دارند[۱۳]

فصل هشتم، به بررسى فرهنگ شيعيان افغانستان اختصاص يافته است. نويسنده بر اين باور است كه فرهنگ، مهم‌ترين شاخصه انسان و جامعه انسانى است. انسان در جامعه زندگى مى‌كند و همه ارزش‌ها و هنجارها را به همراه سبک زندگى، از خانواده و جامعه‌اى كه در آن زندگى مى‌كند، مى‌آموزد[۱۴]

در آخرين فصل كتاب نيز مذهب در افغانستان مورد پژوهش قرار گرفته است. به نظر نويسنده، همه جوامع شناخته شده بشرى، در تمام ادوار و اقطار عالم، از گونه‌اى دين برخوردار بوده و هستند. دين دربردارنده بنيادى‌ترين ارزش‌ها و هنجارهاست و ازاين‌روى، اعمال و كنش‌هاى آدميان همواره تحت تأثير دين و تعاليم دينى قرار داشته‌اند[۱۵]

وضعيت كتاب

فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع فارسى، عربى و انگليسى مورد استفاده نويسنده، به همراه نمايه‌ها و فهرست اشخاص و اعلام، اماكن و كتب مذكور در متن، در انتهاى كتاب آمده است.

پاورقى‌ها بيشتر به ذكر منابع اختصاص يافته است.


پانويس

  1. مقدمه، ص18
  2. مدخل، ص18
  3. همان
  4. همان
  5. مقدمه، ص13-14
  6. همان، ص19
  7. متن كتاب، ص39
  8. همان، 87
  9. همان، ص125
  10. همان، ص167
  11. همان
  12. همان، ص221
  13. همان، ص253
  14. همان، ص287
  15. همان، ص351

منابع مقاله

مقدمه و متن كتاب