ابن نباته، محمد بن محمد

ابوبكر جمال‌الدين محمد بن محمد فارقى حذاقى (جذامى) مصرى، معروف به ابن نباته، (686 - 7 صفر 768ق / 1287 - 13 اكتبر 1366م)، اديب، شاعر و نويسنده مشهور عصر مماليك مى‌باشد.

ابن نباته، محمد بن محمد
نام ابن نباته، محمد بن محمد
نام‌های دیگر اب‍ن‌ ن‍ب‍ات‍ه‌، اب‍وب‍ک‍ر ج‍م‍ال‌ال‍دی‍ن‌ م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍ح‍م‍د

اب‍ن‌ ن‍ب‍ات‍ه‌ ال‍ف‍ارق‍ی‌

نام پدر
متولد
محل تولد
رحلت 768 ق
اساتید
برخی آثار
کد مؤلف AUTHORCODE3328AUTHORCODE

لقب و کنیه ابن نباته

بنا بر تصريح غالب منابع كهن، لقب جمال‌الدين داشت، اما برخى او را شهاب‌الدين خوانده‌اند. كنيه مشهور او ابوبكر است و جز آن به ابوالفضائل و ابوالفتح و ابوعبدالله نيز مكنّى بوده است.

نسبت فارقى اشاره به مَيّافارقين، زادگاه نياى بزرگ او، عبدالرحيم بن نباته دارد.

مهم‌ترين نوشته‌اى كه بر پايه آن مى‌توان خطوط كلى شخصيت را ترسيم كرد، متن اجازه‌نامه‌اى است كه وى در آغاز شعبان 729 به درخواست صفدى برايش نوشته است. به تصريح خود در اين اجازه‌نامه و به نقل اكثر مورخان معاصر او، وى در 686ق، در زقاق القناديل، از محله‌هاى اعيان‌نشين فسطاط مصر، ديده به جهان گشود و در همان جا پرورش يافت.

اساتید

پدرش كه خود محدث و شاعر و عهده‌دار برخى مشاغل ديوانى بود، به تربيت وى همت گماشت و او همراه پدر به حلقه مشايخى چون ابن خطيب المزة، عبدالرحيم بن دميرى و ابن دقيق العيد راه يافت. از مشاهيرى چون ابوالهيجاء غازى حلاوى، ابونصر عبدالعزيز بن ابى‌الفرج حصرى، احمد بن اسحاق همدانى ابرقوهى و جد خود شرف‌الدين محمد حديث شنيد.

او گذشته از حديث، كتب مشهور ادبى را نيز فراگرفت و در اين زمينه از استادانى چون علاء‌الدين على بن محمد بن عبدالظاهر، عبداللّه بن عبدالظاهر، محمد بن ابراهيم بن نحاس نحوى، امير شمس‌الدين محمد بن اسماعيل تيتى آمدى، علم‌الدين بن سلطان الضرير، بهاء‌الدين محمد معروف به ابن مفسر، نصير‌الدين مناوى، سراج‌الدين عمر وراق مصرى، معز‌الدين محمود بن حماد حموى روايت كرد.

در مصر و ديگر شهرها از استادان بسيارى اجازه روايت گرفت، اما از تاريخ اين اجازه‌ها و يا نخستين آنها چيزى در دست نيست؛ تنها در اين ميان، از اجازه‌هاى عز‌الدين ابوالعز عبدالعزيز بن عبدالمنعم حرانى، فخر بن بخارى، زينب دختر مكى، ابن مجاور و ابن زين ياد شده است، اما در برخى از اين اجازه‌ها نيز جاى تأمل است؛ مثلاً ابوالعز ظاهراً در همان سالى كه وى متولد شده، درگذشته است.

ابن نباته، از همان نوجوانى به ادب مايل‌تر بود و در اين راه چندان كوشيد تا از همگنان پيشى گرفت. اين گرايش، نخستين بار در ديدار با ابن دقيق العيد و پيش از 700ق، در او پيدا شد. عاملى، از پاره‌اى اشعار كه ميان ابن نباته و ابن دقيق العيد مبادله شده، ياد كرده است.

از همان آغاز در مصر به مدح بزرگان پرداخت. خاندان فضل‌الله عمرى را كه در ديوان‌هاى سلاطين مصر و شام منصب‌هاى مهم داشتند، مدح گفت.

اقامت در دمشق

در حدود سال 715ق، به شام سفر كرد و در دمشق رحل اقامت افكند. از اين تاريخ، فصل مهمى از زندگى او آغاز مى‌شود كه نزدیک نيم قرن به درازا مى‌انجامد. وى شايد در جست‌وجوى زندگى فراخ‌تر به شام مهاجرت كرده باشد، زيرا بارها در اشعارش از تنگدستى ناليده است. بااين‌همه، بعيد نيست كه عوامل سياسى نيز در اين كار دخيل بوده باشد؛ چه، مى‌دانيم كه او با سلطان الناصر محمد، سر سازش نداشت و در سراسر اين مدت، به شهادت ديوانش، حتى يك مديحه براى او نسرود. افزون بر اين، بسا كه با ابوالفداء كه در همان سال به قاهره آمده بود، به طريقى آشنايى يافته و مقدمات اين سفر فراهم شده باشد. به‌هرتقدير، وى در آنجا به پدرش كه پيش از اين به دمشق رفته و عهده‌دار دارالحديث نوريه شده بود، پيوست و پدر، هر آنچه را كسب مى‌كرد، هزينه فرزندان جمال‌الدين مى‌كرد، اما جمال‌الدين نيز خود بى‌كار ننشست و در پى كسب مال، به مدح بزرگان دمشق پرداخت.

وى هر ساله در سفر به حماه، نزد الملك المؤيد ابوالفداء امير ايوبى، بارمى‌يافت و مدايحى نيكو در ستايش او مى‌ساخت؛ ازاين‌رو، ابوالفداء، جز آنچه به هنگام باريابى بدو مى‌بخشيد، سالانه 600 درهم نيز براى او مقرر داشت. از آن پس، حدود 3 يا 4 سال در حماه اقامت گزيد و در شمار شاعران بارگاه ابوالفداء درآمد.

بررسى ژرف‌تر در اشعار و آثار، چنين مى‌نماياند كه علاوه بر «قصايد مؤيديه» كه به بيش از 42 قطعه و قصيده مى‌رسد. تأليفات او همگى به خواست ابوالفداء به رشته نگارش درآمده است. از جمله مشاهيرى كه ابن نباته در دوره اقامت در حماه با آنان رابطه‌اى داشته، مى‌توان شهاب‌الدين محمود بن سليمان (د 725ق) كاتب ديوان انشاء دمشق و ابن صصرى احمد بن محمد را نام برد.

بيشتر اشعار او را مدح تشكيل مى‌دهد. وى به حكم تقليد، مدايح خود را غالباً با تغزل آغاز مى‌كند - گاه نيز برخلاف معمول، آن را در پايان قصيده مى‌آورد - سپس به ستايش صفات ممدوح مى‌پردازد و بيشتر، بزرگوارى، شجاعت و دانش وى را مى‌ستايد. از سويى او دلبسته مجون است و در ديوان خود قطعه‌هاى فراوانى مشحون از انديشه گناه‌آلود دارد و شايد به همين دليل بوده است كه گاه‌گاه به مدح رسول اكرم(ص) دست مى‌زده تا خويش را از احساس گناه وارهاند.

اشعار وى در مدح پيامبر(ص)، از 6 قصيده فراتر نمى‌رود كه برخى از آنها را در معارضه با قصايد شعراى معروفى چون كعب بن زهير و حسان بن ثابت سروده است، اما در آنها نوآورى و معانى تازه كمتر يافت مى‌شود.

وى علاوه بر قصايد انبوهى كه در مدح ابوالفداء و ملك افضل سرود و در 2 ديوان جداگانه گرد آورد، مدايح بسيارى نيز به ديگر بزرگان روزگارش، از جمله تاج‌الدين سبک ى، جمال‌الدين بن الشهاب محمود، تاج‌الدين بن الزين خضر تقديم داشته است.

بخش ديگر شعر ابن نباته، مراثى است. سوزناك‌ترين مراثى او، اشعارى است كه در مرگ نابهنگام فرزندان خويش سروده است. به گفته صفدى، فرزندان او را در خردسالى مرگ فرامى‌رسيد و بدين گونه 16 فرزند را از دست داد. بى‌شك اين رويدادها بر شخصيت و شعر او تأثيرى اجتناب‌ناپذير گذارده؛ آن‌چنان‌كه حتى در قطعه‌اى كه احتمالاً يادگار واپسين‌روزهاى عمر اوست، از مرگ پدر و فرزندان خود سخن گفته است.

افزون بر آن، قطعه‌هاى 2 و چند بيتى كه بيش از يك سوم ديوان او را تشكيل مى‌دهد، بيشتر مضامين تغزلى دارد.

خمريات نيز در ديوان ابن نباته جايى دارد. وى همچنين مانند بسيارى از شعراى معاصر خود، به چيستان‌سرايى عنايت تمام داشت. شمار اين گونه اشعار در ديوان او به 22 قطعه و قصيده مى‌رسد. فكاهه و مجون نيز از ويژگى‌هاى بارز شعر ابن نباته است.

در زمان ابن نباته، موشح و زجل نيز در مصر و شام اندك رواجى يافته بود. شاعر نيز در اين زمينه به طبع‌آزمايى پرداخت.

ابن نباته، از قرآن، بهره وافر برده است و در جاى جاى ديوان وى تضمين نام سوره‌ها و نيز تضمين‌هايى از سيره نبوى به چشم مى‌خورد. همچنين به برخى از اصطلاحات حديث، تصوف و فلسفه اشارت رفته است.

شاعر كه خود اهل حديث و از پيروان فقه شافعى است، قطعه‌ها و قصايدى در منقبت امام على(ع) و امام حسين(ع) سروده و در قصيده‌اى كه براى ممدوحى شيعى پرداخته، از امام حسين و اهل‌بيت(ع) به بزرگى و احترام ياد كرده است.

اگرچه استعداد ابن نباته در شعر بيشتر جلوه كرده است، بااين‌حال نثر او را نيز به فصاحت و آراستگى ستوده‌اند.

وى در انواع نثر دست داشته است. انشاى او گاه چنان‌كه در سرح العيون و مجمع الفوائد ملاحظه مى‌شود، ساده و بى‌پيرايه است و گاه آهنگين و مسجع و درعين‌حال، ساده و روان.

آثار

در دوران اقامت در مصر و پيش از مهاجرت به شام، به هيچ اثرى از او برنمى‌خوريم. در شام از بركت حمايت و تشويق ابوالفداء، وى به تأليف نخستين آثار خود پرداخت. خود در اجازه‌نامه‌اش به صفدى، از 10 اثر كه غالباً پيش از 729ق، به اتمام رسيده بود، ياد كرده است.

پاره‌اى از آثار وى عبارت است از:

1. حظيرة الانس الى حضرة القدس؛

2. خبزالشعير؛

3. ديوان خطب منبريه كه در آن، خطبه‌هايى به شمار جمعه‌هاى سال پرداخته است؛

4. ديوان كبير؛

5. سرح العيون في شرح رسالة ابن زيدون؛

6. فرائدالسلوك في مصائد الملوك؛

7. مختار ديوان ابن قلاقس؛

8. مطلع الفوائد و مجمع الفرائد؛

9. المفاخرة بين السيف و القلم؛

10. منتخب الهدية من المدائح المؤيدية؛

11. الاجوبة المعتبرة عن الفتيا المبتكرة؛

12. تعليق الديوان؛

13. تلطيف المزاج من شعر ابن حجاج؛

14. خطبة في تعظيم شهر رجب؛

15. زهر المنثور؛

16. سجع المطوق؛

17. سلوك دول الملوك؛

18. سوق الرقيق كه متضمن غزل‌هاى اوست؛

19. الفاضل من انشاء الفاضل؛

20. القطر النباتى؛

21. مختار ديوان ابن الرومى؛

22. مراسلات ابن نباته[۱].

پانویس

  1. ر.ک: ناجی، محمدرضا، ج5، ص22-29

منابع مقاله

ناجی، محمدرضا، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، 1378


وابسته‌ها