جامع مفیدی
جامع مفيدى تأليف محمد مفيد بن نجمالدين محمود بافقى معروف به محمد مفيد مستوفى، با تصحيح ايرج افشار، از تأليفات قرن يازدهم هجرى (1080 تا1090) درباره تاريخ و جغرافياى يزد مىباشد.
جامع مفیدی | |
---|---|
پدیدآوران | مستوفی بافقی، محمد مفید بن محمود (نويسنده) افشار، ایرج (به کوشش) |
ناشر | اساطير |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1385 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-331-455-3 |
موضوع | نثر فارسی - قرن 11ق. یزد - تاریخ - سرگذشتنامه |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | DSR 2129 /ز53 م5 |
زبان كتاب فارسى و انشاى آن نسبتاً روان و آسان است؛ نه چندان لغات نامأنوس دارد و نه جملات طولانى، پيچيده و مغلق.
ظاهراً انگيزه تأليف، فرمان شاه سليمان صفوى بر نگارش آن بوده است.
ساختار
مؤلف اثر خويش را در سه جلد نگاشته، ولى مصحح ابتدا جلد سوم (به خاطر اهميّت آن و در دسترس نبودن دو جلد ديگر) و سپس جلد اول را نوشته است و از چاپ جلد دوم منصرف شده، زيرا قائل است كه در آن تازگى نيست و مطالبش برگرفته از «روضة الصفاء» و امثال آن است ولى جزيى از جلد دوم به صورت بسيار مختصر درپايان جلد اول آورده شده است.
جلد اول از عهد اسكندر تا دوران امير تيمور گوركان و جلد دوم از زمان تيمور تا عهد شاه سليمان صفوى وقايع را به ترتيب سالهاى وقوع و به صورت سالشمار بيان كردهاند. جلد سوم اختصاص به شرح احوال رجال (اعم از ديوانيان، مستوفيان، كلانتران، شاعران، هنرمندان، قاضيان، فقيهان و ديگر اصناف) و وصف نواحى يزد از لحاظ تاريخى و جغرافيايى و ابنيّه و آثار داخل شهر دارد.
دو مقدمه از ايرج افشار و مؤلف، آغازگر جلد اول مىباشند.مطالب نيز در هفت مقاله گرد آورى شدهاند.
جلد سوم در بر دارنده ديباچه و مقدمهاى از مصحح، پنج مقاله و يك خاتمه در دو مجلّد است كه دومى از صفحه 519 شروع مىشود.
مؤلف به تبعيّت از پيشينيان خويش آنچه در كتب ديگر ديده باور و بازگو كرده است و چون مستوفى (محاسِب عوايد مالياتى) بوده، در انشا نيز سبک مستوفيان را رعايت كرده است، يعنى در مورد پادشاهان، امرا و بزرگان، عبارات مطنطن و تعارف آميز به كار برده است. مثلاً «سرير سلطنت مصير»، «حكم جهان مطاع عز صدور يافت»، «ركاب ميمنت انجام» و امثال اينها.
در موارى نيز لغات، اصطلاحات و حتى لهجه خاص مردم يزد به كار رفته است، مانند طنبى (آن قسمت از ساختمان كه پس از ايوان ساخته مىشود) و بادگير (بنايى است مرتفع كه تموّج هوا را به داخل بنا در آورد) و....
احتوا و اشتمال بر اصطلاحات ديوانى و مناصب شرعى و عرفى، تشريح اصناف و طبقات مردم، وضع اوقاف، طرز عزل و نصب حكام، وزرا، ناظران و متصديان حكومت، چگونگى مراتب و مدارج امور لشكرى و ادارى و به طور كلى بيان اوضاع جامعه عهد صفوى، از نقاط قوت اين اثر گرانبها به شمار مىآيند.
ترجمه احوال بسيارى از بزرگان و دانشمندان به خصوص آن طبقه از رجال يزد كه از ايران هجرت كرده و در هندوستان زندگى مىكردهاند، منحصر به همين كتاب است.
از مطالب جالب اين اثر اطلاعاتى است كه درباره زردشتيان بدست مىآيد و به خوبى مىتوان به طرز زندگانى و حيثيت مدنى وحقوق اجتماعى آنها در آن زمان پى برد. در كل مىتوان ادعا كرد كه "جامع مفيدى" هم جامع است و هم مفيد.
گزارش محتوا
مقدمه مصحح در جلد اول مطالب بسيار مختصرى است در مورد چگونگى طبع جلد اول و اينكه مطالب آن كم و بيش همان مطالبى است كه در دو كتاب «تاريخ يزد» جعفرى و «تاريخ جديد يزد» احمد كاتب ديده مىشود.
مقدمه مؤلف (در همان جلد) با حمد و ثناى پروردگار، نعت رسول اكرم(ص) و ائمه بزرگوار(عليهمالسلام) آغاز مىگردد و پس از ذكر چگونگى فرمان شاه بر تأليف كتاب، به توضيح كوتاهى در مورد سه جلد آن مىپردازد.
مقاله اول داستان چگونگى بناى اوليه يزد را چنين بيان مىكند كه "دارا" فرزند "داراب" پادشاه ظالم ايران، از اسكندر طلب خراج كرده و چون اجابت نمىشود به جانب روم لشكركشى مىكند ولى در نبرد شكست خورده وبه دست دو وزيرش كشته مىشود. اسكندر قاتلانش را قصاص كرده به وصيت او با دخترش ازدواج و او را به آيين پادشاهان دفن مىكند. سپس اقدام به بناى زندانى به نام «كثه» در سرزمينى بى آب وعلف (يزد امروز) مىنمايد.
مقاله دوم كمى مفصلتر از مقاله اول بوده و بيانگر داستان مرگ اسكندر و اينكه فرزند او كه از دختر دارا بود، پادشاهى را قبول نكرده گوشه عزلت گزيده و به عبادت مشغول مىشود. و اينكه چگونه اردشير بابكان مصادف با ايام ولادت عيسى(ع) بر تخت شاهى ايران تكيه مىزند. بعد از او فرزندش شاپور كه فردى ظالم بود شاه ايران مىشود و به خاطر بيمارى كه در او پديد مىآيد و اطبا دواى آن را آب چشمه سبزى در خراسان مىدانند، عزم آن ديار مىكند ولى چون به عمارت «كثه» مىرسد اعتدال هوا در او اثر كرده و بهبود مىيابد و در آنجا شهرى بنا مىكند به نام يزدانگرد و نام خود را به يزدگرد مبدل مىكند. بعد از آن اين خطّه به "يزد" اشتهار مىيابد.
پادشاهى بهرام و جنگ او با خاقان چين، عماراتى كه در يزد ساخته مىشود مانند دوبرادران، فيروزآباد، مدينه ميبد و...، پادشاهى قباد، انوشيروان، خسروپرويز و خصايص او، ديگر مباحث مطرح شده در اين مقاله مىباشد.
در مقاله سوم بعد از بيان دوران اسلام و حكومت بنى اميه و بنى عباس، نام حاكمانى كه از طرف خلفا حاكم يزد شده بودند مانند مسلم بن زياد در زمان امیرالمؤمنین(ع)، ابوالعلاء طوقى در زمان هشام بن عبدالملك و نيز عماراتى كه در زمان آنها ساخته شده، به تفصيل بيان مىشود.
بعد از ذكر سلطنت ملكشاه سلجوقى، بيشترين مطالبى كه در مقاله چهارم جلب توجه مىكند، ذكر احوال خواجه نظامالملک وزير دانشمند و با كفايت دربار وعماراتى است كه در اين دوران در يزد بنا شده است.
مقاله پنجم در مورد ذكر اتابكان و تسلط آنان بر بلاد يزد تا زمان سلطان قطبالدين است. مؤلف در اين بخش به خوبى از آنان ياد مىكند به گونهاى كه ايشان را «قوم سعادتمند» لقب مىدهد. اين مقاله بعد از مقاله اول مختصرترين مقاله كتاب است.
در مقاله ششم بعد از ذكر سلطنت سلاطين مظفريّه، لشكركشى امير شيخ ابوالحسن به يزد، سلطنت شاه شجاع و امير تيمور، عماراتى كه در يزد ساخته شدهاند از قبيل عمارات شاه يحيى و فرزندان وى، باغ كوشك واقع درتفت، باغ نعمتآباد و قصبه مهريجرد، بيان مىشود. حكايت جالبى نيز از شاه يحيى و پير مردى روستایى در اين بخش ذكر شده است.
ذكر حوادث زمان تيمور، احوال حاكمانى چون خواجه غياثالدين، جلالالدين چقماق، حاجى صدرالدين، معينالدين معلم، خضر شاه و عماراتى كه در زمان ايشان در يزد بنا مىشود مانند قلعه مبارکه و دار العباد و همچنين توجه گوهرشادآغا به يزد مطالب آخرين مقاله اين جلد مىباشند.
جلد دوم مطالب بسيار مختصرى در مورد انوشيروان، نهضت خاقان فريدون، تفويض سلطنت قندهار به شاهزاده مظفر، مراسلات وزير اعظم روم و نزول شاه عباس خان در يزد مىباشد.
در جلد سوم، ديباچه و مقدمه به بيان چگونگى طبع جلد سوم، شرح حال مختصرى از مؤلف، تأليفات وى- مانند مختصر مفيد، مجالس الملوك، ديوان، شرح احوال- نسخههاى جامع مفيدى و فوايد كتاب مىپردازند.
مقاله اول مشتمل بر هفت مجلس در ذكر سادات عظام (محمد امين مير جمله، امير جلالالدين حسن، امير زينالعابدين روغنى و... به همراه اولاد و دودمان ايشان)، حكام و وزراى عالىمقام (ابومنصور يزدى، خواجه شمسالدين، خواجه بهاءالدين محمد و...)، كلانتران (ميرزا محمد حكيم كلانتر)، مستوفيان (خواجه عبدالقادر، محمد اشكذرى، خواجه كمالالدين ابوالمعالى و...)، ميرباشيان و يوزباشيان (شرفالدين على بافقى، ميرزا عنايت بيك، سلطان مسعود و...) مىباشد.
در اين قسمت مقام و منزلت اجتماعى و حكومتى اشخاص رعايت شده و شرح حال مفصلى از ايشان از جمله دودمان و اقدامات آنها بيان گرديده است.
مقاله دوم در ده فصل در پى بيان احوال علما (مولانا شرفالدين على يزدى، حسين يزدى، علاءالدين محمد و...)، قضاه (كمالالدين مير حسين يزدى، شيخ على صبح جبل عاملى، امير عبدالغفار مير بزرگ و...)، محتسبان، واعظان (نورالله واعظ يزدى، هدايت حسين و...)، خطبا (محمدابراهيم مهريجرد)، منجمان (محمدطاهر منجم، مولانا جعفر و...)، خطّاطان (شمسالدين محمد شاه، كمالالدين بن شهابالدين، مولانا ابوطالب و...)، اطبا و حكما (مؤيدالدين محمد، سالكالدين، ميرزا نجيم بيك و...)، شاعران (وحشى بافقى، مجد همگر، غياثالدين على نقشبند و...) و اشراف (ميرزا اسحق بيك، امير هدايه الله، محمود نقاش و...) است.
به دليل رعايت اختصار نام اشخاصى كه داراى چندين منصب هستند، فقط در يك منصب ذكر شدهاند.
احوال امامزادگان و مشايخ (امامزاده ابوجعفر، شاهزاده فضل بن موسى، سيد حسن گل سرخ و...)، سال و نحوه ورود به يزد و برخى خصوصيات شخصى آنها در مقاله سوم بررسى مىشود.
مقاله چهارم در پنج گفتار به بيان نام، واقفان و سال ساخت مساجد، مدارس، مزارع و قنواتى مىكند كه در يزد ساخته شدهاند مانند مسجد جامع كبيره، جامع مير چقماق، جمعه سرريگ- مدرسه ركنيّه، شمسيه، حسينيه- مزارع اهرستان و تفت و....
در آخرين مقاله نيز به تاريخ حيات مؤلف با شيوه سخن پردازىهاى شاعرانه و عبارت سازىهاى مرسوم عهد صفوى به گونهاى مبسوط پرداخته مىشود.
خاتمه در دو فصل به بيان حكايات و وقايع غريبهاى كه در آن ايّام رخ داده، مانند مردى كه گوسفند را زنده زنده مىخورد، دو زنى كه لحيه و سبيل طويلى داشتند و... مىپردازد.
مؤلف در شرح احوال بزرگان مطلب تازهايى از زندگى خصوصى آنان ذكر نكرده، بلكه با آوردن لغات مترادف و الفاظ مشابه افراد مختلف را مىستايد و اگر از اختلاف كلمات و مفردات بگذريم، شرح، توصيف، تعريف و تمجيد هر يك از اين افراد قابل تطبيق با ديگرى است. اغلب علما به نظر وى «اكثر اوقات را به اداى وظايف طاعات و عبادات صرف» مىنمايند و اطبا «در ميدان حذاقت گوى مسابقت از اكفاء ربوده» و دانشمندان «به وفور دانش و سرعت فهم و جودت طبع مشهور و معروف»اند (ص 418). درباره يكى گويد «به غايت حميده خصال و پسنديده افعال بود» (ص206)، در صفت ديگرى گويد «شمس فلك نصر و عطارد آسمان كمال بود و طريقه مصاحبت و رموز مجالست نيكو مىدانست» (ص462). در تعريف عابدى گويد «مردى بود مصلح و پرهيزگار و موفق و ديندار، بر وظايف عبادت مدام مىپرداخت و مراسم طاعات شبانهروزى بر وجه اخلاص به جاى مىآورد» (ص560).
نظير اين جملات درباره افراد ديگر نيز با تغيير مفردات و كلمات تكرار شده است. نوشتن شرح حال افراد به اين طريق ما را به خصوصيات زندگى فردى راهبر نيست. چنان به نظر مىرسد كه مؤلف براى نشان دادن قدرت قلم خويش صفحات كتاب را پر كرده است.
در ابتدى هر فصل جملاتى متشابه كه مفاهيم آنها تقريباً يكسان است آورده مىشود.
مؤلف درمتن، ابيات زيادى از شعراى مختلف آورده و گاهى درمورد تمجيد و تحسين شخصى كه شرح احوال او را مىنگارد يا براى انتباه خواننده به بىوفايى دنيا اشعارى سروده و در جاى مناسب خود ذكر نموده است.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب در ابتدا و فهرست اعلام (اشخاص، اماكن و نام كتب)، اقوام و قبايل، لغات نادر و اصطلاحات، آيات، احاديث، امثال عربى، به همراه تعليقات (يادداشتهايى كه در خلال طبع كتاب فراهم شده) در انتهاى كتاب آمده است.
پاورقىها به تصحيح لغات اشتباه متن اختصاص دارد.
منابع مقاله
مقدمات ومتن كتاب.
محبوبى اردكانى، حسين،(راهنماى كتاب)، پاييز 1343- شماره 52.
ستوده، منوچهر،(راهنماى كتاب)، ارديبهشت 1341- شماره 29.