المعجم المفصل في الإعراب

الـمعجم المفصل في الإعراب
نام کتاب الـمعجم المفصل في الإعراب
نام های دیگر کتاب
پدیدآورندگان یعقوب، امیل (محقق)

خطیب، ظاهر یوسف (نويسنده)

زبان عربی
کد کنگره ‏BP‎‏ ‎‏82‎‏/‎‏8‎‏ ‎‏/‎‏خ‎‏6‎‏م‎‏6
موضوع قرآن - اعراب
ناشر دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون
مکان نشر بیروت - لبنان
سال نشر 1428 هـ.ق
کد اتوماسیون AUTOMATIONCODE15407AUTOMATIONCODE


معرفى اجمالى

«المعجم المفصل فى الإعراب» دائرة المعارف قواعد و زبان عربى مى‌باشد كه به قلمى شيوا و بيانى رسا، توسط طاهر يوسف الخطيب به رشته تحرير درآمده و تصحيح و ويرايش آن نيز برعهده إميل يعقوب بوده است.

اين كتاب به زبان عربى و در يك جلد نگاشته شده و بوسيله انتشارات دارالكتب العلميه بيروت در سال(2007م) به چاپ رسيده است.

ساختار كتاب:

روش نويسنده در تأليف كتاب، روشى است الفبايى. بدين معنى كه وى در ابتدا، اولين حرف الفبايى هر باب را آورده و سپس حروف ديگرى را كه بعد از اين حرف آمده و يك كلمه مجزا و مستقل تشكيل داده‌اند، نوشته است. از اين‌رو، مى‌توان ادعا نمود كه در كتاب حاضر، بسيارى از معانى واژه‌گان سخت و دشوار زبان عربى كه از لحاظ إعرابى داراى وجوه مختلفى هستند، گنجانده شده است كه براى دانش‌پژوهان و فعالان عرصه ادبيات و زبان عربى سودمند و آموزنده مى‌باشد.

تجزيه و تركيب بسيارى از جملاتى كه نويسنده از آن‌ها به عنوان شاهد مثال استفاده كرده و همچنين تجزيه و تركيب سوره مباركه (حمد) و بيست و پنج آيه از آيات سوره بقره، از ويژگى‌هاى كتاب به‌شمار مى‌آيد كه براى كاربردى نمودن قواعد زبان و ادبيات عربى و همچنين تقويت بنيه علمى دانش‌پژوهان، مفيد مى‌باشد.

گزارش محتوا:

نويسنده مطالب را با حرف همزه آغاز كرده و آن را داراى معانى متعددى معرفى نموده است كه به ترتيب عبارتند از:

1- همزه تسويه: كه بعد از كلمه (سواء) در جمله مى‌آيد و لازم است كه بعد از آن حرف (أم) آورده شود تا در جمله، تعادل (بين حالت قبل و بعد از همزه) ايجاد گردد. جمله‌اى كه در آن همزه تسويه آمده است نيز قابل تأويل به مصدر مى‌باشد، همانند آيه شريفه: (سواء علينا أجزعنا أم صَبَرنا ما لنا من محيصٍ) كه تأويل مصدر آن، جمله: سواء علينا جزُعُنا أو صَبرُنا است.

2- همزه استفهام.

3- همزه نداء.

4- همزه أصل و آن همزه‌اى است كه جزو اصل كلمه است همانند: (أخ، أب).

5- همزه قطع.

6- همزه وصل.

حرف(الف): اين حرف نيز داراى چند معنى مى‌باشد:

1- ضمير رفع، همانند: ((المعلمانِ يُدربانِ التلاميذَ)).

2- علامت رفع در اسم مثنى.

3- علامت نصب در اسماء ستة.

4- حرفى كه محلى از اعراب ندارد، كه در چند مورد است:

أ: در اسمى كه تنوين نصب دارد، همانند: (شاهدتُ سميرا).

ب: در اسمى كه الف آن بايد اشباع گردد.

ج: بدل از نون تاكيد، همانند: (و ليكونا من الصاغرين).

د: ندبه، همانند: (وا محمداه صلى عليك مليكُ السماء..).

نداء، همانند: (يا أبتا).

-آبَ: فعلى است ماضى به معنى(عادَ: برگشتن)، همانند: آبَ المهاجرُ من الغُربة.

-آخِر: كه بر سه حالت مى‌آيد:

1- حال و منصوب به فتحه، همانند: جاء زيد فى الترتيبِ آخِرا.

2- ظرف زمان و منصوب به فتحه، همانند: زُرتُ المعلمَ آخِرَ النهارِ.

3- با توجه به موقعيت آن در جمله، معرب مى‌شود. همانند: انطلقَ الآخِرُ.

-آنئذٍ: لفظى است مركب از (آن) و (إذ). همانند: رَن الجرَسُ و كنتُ آنئذٍ فى غُرفة المُطالعة.

-أبابيل: اسم جمعى است كه مفرد ندارد، و اعراب آن همانند اسامى غير منصرف مى‌باشد، و بر وزن صيغه منتهى‌الجموع آمده است همان‌گونه كه در سوره فيل مى‌فرمايد: (و أرسَلَ عليهم طيرا أبابيلَ).

باب(الباء):

-ب: دومين حرف از حروف الفبا است كه داراى سه حالت است:

1- حرف جر. كه اسم ظاهر و ضمير را مجرور نموده و بر چند معنى مى‌آيد:

1- تعديه، كه در بيشتر مواقع فعل قاصر را متعدى مى‌كند.

2- مصاحبه.

3- تبعيض. همانند: (عينا يشربُ بها المقربون).

4- استعلاء.

5- استعانه.

6- بدل يا مقابله، همانند: (اشتريتُ الثوب بمأتى دينار).

7- الصاق. كه خود بر دو نوع است: 1- حقيقى. 2- مجازى.

8- سببيت.

9- ظرفيت.

10- تفديه. همچون: (بأبى أنت و أمى يا حسين).

11- قَسَم.

2- حرف جر زائد. كه غالبا براى تاكيد مورد استعمال قرار مى‌گيرد. از جمله موارد استعمال آن، موارد ذيل است:

1- مبتدا. همانند: (بحسبك النجاحُ).

2- فاعل(كفى)، همچون: (و كفى بربك هاديا و نصيرا) .

3- مفعول به.

4- خبر(ليس).

5- خبر(كان) كه مسبوق به نفى بوده است.

6- خبر(ما)ى حجازيه عامل، مانند: ما الطقسُ بِمُمطر.

7- فاعل صيغه تعجب.

8- بعد از ادوات تأكيد.

3- حرف جر در(قسم). مهمترين خصوصيت حرف(باء) اين است كه براى سوگند و قسم مورد استعمال قرار گيرد، و داراى ويژگيهاى ديگرى نيز مى‌باشد كه عبارتند از:

1- وارد شدن بر ضمير، همانند: (بِكُم لأدرُسن).

2- جواز حذف(باء) و باقى ماندن مقسم به، همچون: (اللهِ لأستقبلنك).

3- جواز ورود مقسم به همراه آن به هنگام ترحم و جلب عطوفت ديگران، همانند: (بالله أنقذنى).

روش نويسنده در ساير بخشهاى كتاب نيز بر همين منوال بوده و با دقت خاصى، موضوع كتاب را ادامه داده است.

منابع:

مقدمه و متن كتاب.



پیوندها

مطالعه کتاب الـمعجم المفصل في الإعراب در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور