أصول الإيمان
أصول الإيمان كه نام ديگر آن «أصول الدين» است، مهمترين کتاب كلامى عبدالقاهر ابن طاهر تميمى بغدادى و يكى از کتابهاى مهم كلام اشعرى به حساب مىآيد.
اصول الایمان | |
---|---|
پدیدآوران | بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر (نويسنده) |
ناشر | دار و مکتبة الهلال |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 2003 م |
چاپ | 1 |
موضوع | اسلام - عقاید اهل سنت - عقاید |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 204 /ت8الف6 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار و گزارش محتوا
کتاب شامل؛ معرفى مؤلف، مقدمه و 15 اصل كه هر اصلى را مؤلف در 15 فصل يا مسئله بيان مىكند.
الاصل الاول في بيان الحقائق و العلوم: مؤلف در اين اصل علم را تعريف كرده، آن را اثبات و اقسامش را بيان مىكند. در ادامه علوم نظريه را اثبات و طرق حصول علم را بيان مىكند و در همين راستا پس از توضيح اخبار متواتر و اخبار آحاد، شروط الزامى اخبار را جهت حصول علم متذكر مىشود. همچنين از قياس سخن گفته و به ادلۀ مخالفين قياس جواب مىدهد.
الاصل الثانى في بيان حدوث العالم: مؤلف در اين اصل براى اثبات حدوث عالم از مقدماتى نظير معنى عالم و اجزاء عالم؛ همچون اعراض، اجسام و هيولى زمين و آسمانها، نهايت عالم و جائز بودن فناء عالم سخن مىگويد.
الاصل الثالث في معرفة الصانع: در اين اصل در ابتدا با برهان حدوث وجود صانع را اثبات كرده و بعد به اثبات بعضى از صفات او مىپردازد. او اثبات مىكند كه صانع قديم است، غنى است، حد و نهايت ندارد، مكان ندارد، متصف به رنگ و طعم و رائحه نمىشود و ازلى است.
الاصل الرابع في بيان الصفات القائمة بالإله: مؤلف در اين اصل قدماء ثمانيه را اثبات مىكند. او ابتدا در تعداد اين قدماء و سپس از تك تك آنها كه عبارتند از؛ قدرت، علم، سمع، رؤيت، اراده، حيات، كلام و بقاء بحث مىكند.
در ادامه، وجه، عين، يد و استواء را تأويل مىكند.
الاصل الخامس في بيان اسماء الله و اوصافه: مؤلف در اين اصل، اسم را تعريف كرده و حقيقت آن را شرح مىدهد. او پس از بيان تعداد اسماء و اثبات توفيقى بودنشان، آنها را به حسب معنى به اسماء ذات، اسماء صفات و اسماء افعال تقسيم و هر يك را توضيح مىدهد.
الاصل السادس في بيان عدل الصانع و حكمته: مسألۀ اول از اين اصل در تعريف عدل و ظلم است. سپس خلق و كسب را تعريف كرده و اثبات مىكند كه خداوند خالق، أكساب بندگان مىباشد. او قول به تولد را باطل دانسته و قائل شده است كه هدايت و ضلالت بندگان از جانب خداست. در ادامه بحث مىكند از آجال، ارزاق، تكليف و اينكه رعايت مصلحت بر خداوند واجب نيست.
الاصل السابع في معرفة الانبياء(ع): مؤلف در اين بخش به ترتيب به بيان مباحثى نظير: تعريف نبوت و رسالت، اثبات جواز آن، تعداد انبياء، اثبات رسالت بعضى از آنها؛ مانند عيسى(ع)، موسى(ع) و پيامبر اكرم(ص)، خاتميت، افضليت و عصمت رسول اللّه(ص) مىپردازد.
الاصل الثامن في المعجزات و الكرامات: مؤلف معنى و اقسام معجزه و كرامت را بيان كرده و فرق آنها را توضيح مىدهد. او از علت و دلالت معجزه و كيفيت علم به معجزه بحث مىكند. همچنين بعضى از معجزات موسى(ع)، عيسى(ع) و پيامبر خاتم(ص) را ذكر كرده و وجه اعجاز قرآن را بيان مىكند.
الاصل التاسع في بيان معرفة اركان الاسلام: مؤلف در اين اصل، عقائد اشعرىها را در مورد احكام شريعت بيان مىكند. او ابتدا از اركان خمسه (شهادة، صلاة، صوم، زكاة و حج) بحث مىكند و در ادامه به موضوعات جهاد، معاملات، فروج، حدود، محرمات و مباحات و مسائل مربوط به اموات مىپردازد.
الاصل العاشر في معرفة احكام التكليف و الامر: در اين اصل به بيان تعريف، اقسام، شروط و ترتيب تكليف مىپردازد و از اوصاف مكلّف و مكلّف، اقسام خطاب، اقسام و احكام اخبار و نسخ و شرائط آن بحث مىكند.
الاصل الحادى عشر في معرفة العباد في المعاد: در اين اصل، مؤلف از معاد و كيفيت آن بحث مىكند و از معاد اجسام، ارواح و حيوانات، وجوب معاد، بهشت و دوزخ و اهل آنها سخن مىگويد. او در نهايت، شفاعت، حوض، صراط، ميزان و...را اثبات مىكند.
الاصل الثانى عشر في بيان اصول الايمان: در اين اصل از حقيقت ايمان و كفر، حقيقت طاعت و معصيت، احكام ايمان، ايمان اطفال، افعال داله بر كفر و اقسام طاعت و معصيت بحث شده است.
الاصل الثالث عشر في بيان احكام الامامة و شروط الزعامة: مؤلف در اين اصل به بيان مباحثى نظير: وجوب امامت، نصب امام، تعداد ائمه شروط امامت، عصمت امام.
امورى كه امامت به وسيلۀ آنها ثابت مىشود، امامت عمر و عثمان و امیرالمؤمنین(ع) و جنگهايى كه در زمان امامت امیرالمؤمنین(ع) اتفاق افتاده مىپردازد.
الاصل الرابع عشر في بيان احكام العلماء و الائمة: در اين اصل كه ظاهرا خيلى به مباحث كلامى ارتباطى ندارد، مؤلف از تفاضل بين انبياء، تفضيل آنها بر ملائكة، مراتب صحابه، تابعين و نساء سخن مىگويد و همچنين از ترتيب علماى كلام، فقه، حديث، تصوف و نحو بحث مىكند.
الاصل الخامس عشر في بيان احكام الكفر و اهل الاهواء و البدع: مؤلف در اين اصل احكام اهل جزيه و مرتدين و همچنين منحرفين از دين؛ همچون باطنية، غلات، خوارج، جهميه، نجارية، معتزله، مجسمه و... را بيان مىكند.
مؤلف به اعتقاد خويش اين کتاب را در اثبات عقائد فرقۀ ناجيه كه همان اشعرى و پيروان سنت نبوى(ص) مىباشند، نوشته است. او عقائد اشعرىها را در 15 اصل ارائه مىكند و قائل است كه عدد 15 از منزلت خاصى در شريعت برخوردار است و براى تأييد سخنش استشهاداتى مىآورد. تاريخ و محل نگارش کتاب مشخص نيست.
مؤلف همان طور كه در ابتداى کتاب تصريح كرده، به اجمال سخن گفته و تنها به بيان اصول مطالب مىپردازد.
ويژگىهاى کتاب عبارتند از: 1- اولين متكلم اهل سنت: بغدادى امیرالمؤمنین(ع) را اولين متكلم اهل سنت از صحابه مىداند، زيرا قائل است كه آن حضرت اولين كسى است كه در مسائل وعد و وعيد با خوارج و در مسائل مربوط به قضا و قدر و مشيت و استطاعت با قدريه به مناظره پرداخت. عبدالقاهر، عمر بن عبدالعزيز را اولين متكلم از تابعين برمىشمارد و پس از او زيد بن على، حسن بصرى و ديگران را نام مىبرد. او در طبقه بعد از تابعين اولين متكلم اهل سنت را امام صادق(ع) مىداند كه در رد قدريه، خوارج و غلات رافضى کتاب نگاشته است.
2- جايگاه اهل تصوف: مؤلف در دستهبندى و اصناف اهل سنت و جماعت، به صوفيان و بزرگان آنها اشاره كرده و طريقۀ آنها را توكل، قناعت و نفى تشبيه تعريف مىكند و كرامات آنها را قبول مىكند، او با اشاره به کتاب تاريخ الصوفيه عبدالرحمن سلمى مىگويد، هزار عارفى كه در مورد آنها بحث شده، همگى از اهل سنت و جماعت هستند، مگر سه نفر از آنها.
3- شناخت شناسى: اشعرىها در جدال عقل و نقل كه ميان معتزله، اهل سنت و جماعت درگرفته بود، ابتدا عقل گريز شدند؛ اما بعدها به عقل گرائى بازگشتند.بغدادى علوم را به سه دسته تقسيم مىكند و تصريح مىنمايد كه علوم بديهى و حسى، از راه حواس و علوم استدلالى از راه عقل حاصل مىشوند. بغدادى با تأكيد بر امكان حصول علم سوفسطايىگرى را رد مىكند.
او در اثبات صحت دعوى پيامبران و اثبات صحت و سقم اخبار آحاد دلايل عقلى را ملاك تشخيص قرار مىدهد.
4-منزلت حضرت زهرا(س): يكى از مباحث کتاب تفضيل مراتب النساء مىباشد.
مؤلف ابتدا حديثى را نقل مىكند كه سيدۀ زنان جهانيان چهار نفرند؛ آسيه، مريم، حضرت خديجه و حضرت زهرا(س)، او مىگويد بنابر قول حق كه ابوالحسن اشعرى و شافعى نيز تابع آن بودند، حضرت زهرا(س) افضل از عائشه مىباشد.
او قائل است بعد از حضرت زهرا(س) و حضرت خديجه(س)، عائشه و سپس ام سلمه و بعد از او حفصه دختر عمر از ديگر زنان افضل هستند.
5- امام منتظر چه كسى است؟ مؤلف در مبحث نصب امام مىگويد: اصحاب ما جائز نمىدانند كه امامى غائب باشد.
او در مورد اعتقاد شيعيان به غيبت امام بحث مىكند؛ ولى جاى تعجب است كه او نظر شيعه را در مورد امام منتظر مختلف دانسته است. او مىگويد عدهاى قائلند محمد بن عبدالله بن حسن بن حسين بن على بن ابىطالب، امام منتظر مىباشد و حال آن كه از امام حسين پسرى به نام حسن ثابت نشده و آنچه ثابت است در نزد زيديه امامت محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على(ع) مىباشد. مؤلف گرچه به هشت فرقۀ غير مشهور از شيعه اشاره كرده، به نظر مشهور شيعه كه غيبت حضرت حجة بن حسن عسکرى است، هيچ اشارهاى نكرده است.
نسخه شناسى
اين کتاب براى اولين بار در سال 1346ق در استانبول توسط مطبعة الدولة، بدون هيچ تحقيق مقدمهاى در 343 صفحه به چاپ رسيده است.
همين نسخه براى بار دوم در بيروت توسط دار المدينه تجديد چاپ گرديد.
اين کتاب بار سوم در سال 1401 ه.ق در لبنان توسط انتشارات دار الكتب العلميه به صورت افست به چاپ رسيده است. نسخۀ موجود در برنامه با تحقيق ابراهيم محمد رمضان در سال 2003م در بيروت توسط دار و مكتبة الهلال منتشر شده است.
منابع مقاله
متن و مقدمه کتاب