رسائل ابن سبعين
رسائل ابن سبعين، تألیف ابومحمد قطبالدين عبدالحق بن ابراهيم بن محمد بن نصر بن سبعين مرسى رقوطى به زبان عربى، مجموعهاى است مشتمل بر رسائل مختلفى از ابن سبعين در باب عرفان عملى و عرفان نظرى.
رسایل ابن سبعین | |
---|---|
پدیدآوران | ابن سبعین، عبدالحق بن ابراهیم (نويسنده) مزیدی، احمد فرید (محقق) |
ناشر | دار الکتب العلمية، منشورات محمد علي بيضون |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1428 ق |
چاپ | 1 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اين اثر، باعث شهرت ابن سبعين در زمان زندگىاش و از جمله انگيزههاى توجه اروپائيان به او در زمانهاى متأخر شده است.
ساختار
اين مجموعه، شامل 20 رساله است.
شيوه نگارش ابن سبعين، مرموزنويسى و رمزپردازى است و توجه خاص او به حروف، غموض ديگرى بر شطحيات و رموز او مىافزايد.
گزارش محتوا
رسالههاى اين مجموعه عبارتند از:
- الرسالة الفقيرية؛
- رسالة من أبصر مقصوده كف عن سواه؛
- رسالة فى مدلول كلمات؛
- رسالة العهد؛
- شرح رسالة العهد لبعض تلاميذ ابن سبعين؛
- رسالة الاحاطة؛
- رسالة النصيحة أو النورية؛
- رسالة الالواح؛
- رسالة الانوار؛
- رسالة بد العارف؛
- رسالة فى النعمة الالهية؛
- رسالة(بدون عنوان)؛
- رسالة الالواح المباركة؛
- رسالة(بدون عنوان)؛
- رسالة(بدون عنوان)؛
- رسالة(بدون عنوان)؛
- وصية ابن سبعين لاصحابه؛
- الرسالة الرضوانية؛
- رسالة فى عرفة.
- رسالة(بدون عنوان).
نگاهى اجمالى به محتواى پارهاى از رسالههاى مزبور:
الرسالة الفقيريه: در اين رساله، ابتدا، فقر از نظر لغت معنا شده است، سپس بر اساس رأى فقهاء در مورد آن بحث شده، آنگاه به بيان ماهيت آن همت گماشته شده و در ادامه، فقرى كه مورد نظر عرف فقراء و دراويش در زمان مؤلف بوده، شرح داده شده است و در اين ميان، 25 حكمت از سخنان حكيمانه كه در مورد فقر گفته شده، بررسى گرديده است؛ حكمتهايى از قبيل: «فقر، صبر بر مكروه و شكر منعم حكيم و فتوت محض و رفع هر نوع آزار و... است»، «فقر، خلافت باطنى است»، «فقر، چيزى است مترادف با خيرات» و...
رسالة بد العارف: اين كتاب، نخستين تصنيف بزرگ مؤلف است و در دورانى كه وى از مرسيه به سبته رفته بود، نگارش يافته و به گفته خود وى در «ملاحظات على بد العارف» از آثار روزگار جوانى اوست، اما اينكه شاگرد او يحيى بن محمد بلنسى گفته است كه ابن سبعين اين كتاب را در سن 15 سالگى تأليف كرده است، درست به نظر نمىرسد، زيرا او خود در اين كتاب از پاسخهايى كه به پرسشهاى امپراطور صقليه داده است، ياد مىكند.
درباره معناى عنوان اين كتاب، از ديرباز اختلاف نظر بوده است. ابن شاكر كتبى، آن را به معنی «آنچه عارف را ضرورى است»، گرفته و محققان معاصر، معانى ديگرى براى آن در نظر گرفتهاند، اما از اشاراتى كه در آثار ابن سبعين به كلمه «بُد» ديده مىشود، چنين برمىآيد كه وى آن را به معنى حقيقتى كه موضوع شناخت عرفانى است، به كار مىبرد.
اين رساله، از مهمترين رسالههاى اين مجموعه است و غالباً كسانى كه به انتقاد از آراء و عقايد مؤلف پرداختهاند، به مضامين اين تأليف نظر داشتهاند. با اينكه اين اثر، از كارهاى آغاز جوانى مؤلف است، ولى در حقيقت اساسىترين جنبههاى فكر وى را شامل مىگردد.
اين رساله، وسعت دامنهى مطالعات و آگاهىهاى مؤلف را از علوم مختلف آن زمان، نظر نقادانه او را در مسائل علمى، دينى و فلسفى و آشنايىاش را با آثار فلاسفهى يونان و حكماى مسلمان و نيز با كتب دينى يهود و نصارا، به روشنى نمايان مىسازد.
كلمه «بُد» در اين تركيب شايد به معنی «چاره» و «وسيله» باشد و يا همان كلمه هندى اصل بوده است كه بهصورت «بد» و «بت» به معنى صنم به زبان فارسى و عربى وارد شده و در ادبيات عرفانى فارسى به منزله مظهر و نمودار حقيقت متعالى و جمال مطلق به كار رفته است.
محور اصلى موضوعات اين كتاب، بيان شرايط و مراحل ارتقاى سالك به مقام عارف محقق و چگونگى كسب كمالات الهى، تحصيل علم التحقيق، و وصول به حق است. بخشهاى اول كتاب، شامل مباحثى در منطق است كه ابزار و وسيله تعقل به شمار مىرود و در پى آن، مسائل مربوط به علم، عقل و نفس، مطرح و در شناخت ماهيت آنها از ديدگاه اصحاب علوم مختلف بحث مىشود.
ابن سبعين، اهل علم را به پنج گروه تقسيم مىكند: فقها، متكلمان، فلاسفه، صوفيه و محققين. معرفت حقيقى يا عين التحقيق، نصيب محقيقن است و چهار گروه ديگر كه وى آنان را ناشنوا (اصم) مىخواند، از آن بىبهرهاند، زيرا نداى هدايت را نمىشنوند.
در مباحث مربوط به منطق، سعى او بر اين است كه با نقد آراى منطقيون و تجزيه و تحليل موضوعات و مصطلحات علم منطق، نارسايى منطق ارسطويى را در حصول معرفت الهى نمايان سازد. در بحث از عقل و نفس، پس از ذكر نظريات فقها، متكلمان، فلاسفه و صوفيه در اين باب و نقادى آنها، به بيان آراى محققين كه در حقيقت آراى خود اوست، مىپردازد و موضوع را بر اساس عقيده بنيادى خود كه توحيد وجودى مطلق است و با عباراتى پيچيده و رمزآميز مطرح مىكند.
عقل و نفس با آنكه مراتب و مظاهر مختلف دارند، در حقيقت از وجود مطلق واحد جدا نيستند و كليه دوگانگىها و تمايزات ميان مراتب و مظاهر هستى، از جواهر روحانى و عقلانى تا ذوات محسوس و متعين، مولود وهم و پندارند و اصل وجودى از خود ندارند.
خداوند، وجود حقيقى، علت اولى و ازلى، نور مطلق و خير محض است و عالم هستى، فيض است كه از ذات متعالى الهى، به قصد اول يا قصد قديم، صادر مىشود و اين، عليت حقيقى است و عليتى كه ميان ذوات ممكنات جارى است، عليت مجازى و به قصد ثانى است. از ذات الهى، به قصد اول، فيضى حاصل مىشود كه ابن سبعين از آن به مبدع اول، تعبير مىكند و اين، خلق اول و عقل كلى است كه صورت همه چيز در اوست و داراى دو وجه است: وجهى بهسوى واجبالوجود كه وجه و وجود حقيقى است و وجهى بهسوى ممكنات و معدومات كه وجه مجازى و وجود كاذب است. تصور اين دو وجه، ناظر به اقبال و ادبار عقل است، چنانكه در اين حديث آمده: «اول ما خلق الله العقل، فقال له اقبل، فاقبل، ثم قال له ادبر، فادبر».
ابن سبعين، ذات حق را برتر و بالاتر از هرگونه وصف، بيان و اشاره و تسميه مىداند و مىگويد: علم او از عين او و ذات او از صفات او جدا نيست. حق تعالى، خالق عالم هستى است و قوام و دوام هستى به اوست، اما نسبت آفرينش او به ذات او همچون نسبت خانه به بنا نيست كه جدا و مستقل از او موجود باشد، بلكه همچون نسبت كلام به متكلم است.
وى، ترتيب موجودات را در دو جهت نزولى و صعودى يا كلى و جزئى تصور مىكند. در جهت نزولى، كليات مراتب وجود از حق تعالى به عقل كلى و سپس به نفس كلى، طبيعت هيولى، جسم مطلق، فلك، اركان و مواليد؛ يعنى از كمال به نقص، تنزل مىكند؛ برعكس در جهت صعودى، جزئيات از نقص بهسوى كمال مىرود؛ يعنى از معدن به نبات، سپس به حيوان، به نفس ناطقه، به عقل فعال و به عقول مجرده صعود مىكند.
صورت مواليد از امهات، صورت امهات مختلف وجود، در ذات حق كامن و مكنون است و در حقيقت، صورت و ماده عالم وجود از ذات بارى بيرون و جدا نيست؛ از اينجاست كه ابن تيميه در مقايسه توحيد وجودى از ديدگاه ابن عربى و ابن سبعين، مىگويد: «ابن عربى، حق را حال فى الخلق و ابن سبعين، حق را محل للخلق مىداند».
رسالة العهد: اين رساله، حاوى عهدى است كه مؤلف با يكى از مريدان منعقد مىكند و در آن او را به رعايت احكام شرع و تحصيل كمالات روحانى ترغيب و توصيه مىكند. اين رسالهى مختصر را يكى از شاگردان ابن سبعين به تفصيل و جزء به جزء شرح داده و در طى آن، از اسباب و شرايط كمال گروهها و طبقات پنجگانه ياد كرده است. شرح مزبور، در همين مجموعه ذكر شده است.
رسالة النصيحة أو النورية: اين رساله، در بيان آداب و انواع ذكر و فضايل و فوايد آن، با اشاره به اذكار و اوراد اصحاب مكاتب و مذاهب مختلف است. بخشى از اواخر اين رساله در تعريف نور و بيان منزلت آن نزد فلاسفه، صوفيه، مجوس، براهمه، يهود و نصاراست.
الرسالة الرضوانية: اين رساله، در شرح انواع و شرايط توبه و استغفار، فرق ميان رحمت و رضوان و بيان اينكه رحمت اعم از رضوان است، زيرا هر كس كه خداوند از او راضى شد، مشمول رحمت مىگردد، اما همه كسانى كه مشمول رحمت مىشوند، لزوماً خداوند را خشنود نكردهاند.