معراج
معراج، اثر آيتالله سيد عبدالحسين دستغيب، تفسير سوره مباركه «النجم» مىباشد كه به زبان فارسى و قبل از سال 1361ش، نوشته شده است.
معراج | |
---|---|
پدیدآوران | دستغیب، عبدالحسین (نويسنده) |
ناشر | جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1388 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 978-964-470-940-1 |
موضوع | تفاسیر (سوره نجم)
تفاسیر شیعه - قرن ۱۴ معراج |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 102/843 /د5م6 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
شخصيت برجسته و اهل تقوى و ورع بودن نويسنده، باعث تأثيرگذارى مطالب عنوانشده و اهميت كتاب گرديده است.
ساختار
نويسنده توانسته است با قلمى شيوا و رسا و با بيانى ساده كه براى عموم خوانندگان قابل فهم و درك باشد، همراه با ذكر روايتهاى بسيار زيبا و تأثيرگذار، مطالب را در چهار فصل ارائه نمايد.
گزارش محتوا
فصل اول، شرح و تفسير آيات اول تا هجدهم مىباشد. در ثواب و فضيلت اين سوره، به نقل از تفسير «مجمع البيان»، چنين آمده است كه: «هركس اين سوره را بخواند، خداوند به عدد كسانى كه محمد(ص) را تصديق كردهاند، ده حسنه در نامه عملش ثبت مىفرمايد و كسى كه خواندن اين سوره را در روز و شب ادامه دهد، خداى تعالى او را به تهذيب اخلاق موفق مىدارد كه البته چنين شخصى محبوب خداست».
نويسنده براى معناى نجم، وجوه مختلفى را بيان كرده و تذكر داده است كه اين وجوه مختلف، تضادى با هم نداشته، بلكه براى بيان مورد و مصداق مىباشد. اين وجوه عبارتند از:
- جنس ستاره كه در اين صورت، قسم، شامل تمام ستارگان مىگردد.
- نجم خاص كه مراتبى دارد و يكى از آنها، ستاره ثرياست. اين ستاره در عرب بسيار مورد تجليل بوده، زيرا طلوعش علامت تابستان و غروبش علامت زمستان است. بعضى گفتهاند كه ثريا، مجموعه هفت ستارهاى است كه ششتايش روشن و يكى خفيف است و در گذشته، هركه آن ستاره خفيف را مىديد، مىفهميد كه چشمش قوى است.
- قرآن: از جمله اصطلاحات عرب آن است كه چيزى را كه روز به روز يا هفته به هفته و يا برج به برج پيدا مىشود، نجمش گويند و چون قرآن مجيد متدرجا بر رسولالله(ص) نازل مىشد، به آن نجم گفته شده است.
- خاتم الانبياء(ص): در تفسير عامه از امام صادق(ع) روايت شده كه «و النجم اذا هوى»؛ يعنى قسم به وجود پيامبر(ص) كه نورى بود در عالم اعلى كه از عرش بر زمين فرود آمد و اين عالم را منور نمود.
- قسم به نور محمد(ص) كه از مكه غروب كرد و در مدينه طلوع نمود.
- «اذا هوى»؛ يعنى «هوى فى قبره»: قسم به اين نور خدايى وقتى كه بدنش را مدفون كردند.
- درخت و گياهى كه ساقه ندارد.
- قضيه سد الابواب مسجد النبى(ص).
چون خداوند در آيات اين سوره راجع به معراج صحبت مىفرمايد، پيرامون مسئله معراج، شرحى ذكر و اين پرسش پاسخ داده شده است كه: خدا كه همه جا حاضر است و زمين و آسمان براى او فرقى ندارد، پس رفتن به آسمانها براى چيست؟
پاسخ اين سؤال به نقل از كتاب «بحار الانوار»، به نقل از امام هفتم(ع)، چنين آمده است: چون فرشتههاى آن عوالم، آرزوى ديدن رسولالله(ص) را داشته و مشتاق ديدن او بودند، رفت تا اهل آسمانها هم از وجودش لذت ببرند؛ ديگر آنكه او را بردند تا عجايب عالم ملكوت را ببيند و بيايد به اهل دنيا خبر دهد.
از جمله مشاهدات رسولالله(ص) در معراج آن است كه ايشان در آسمان پنجم، صورت نورانى على(ع) را ديد و از جبرئيل سؤال فرمود: مگر ابن عمم قبل از من آمده است؟ جبرئيل عرض كرد: خير، ملائك مشتاق ديدن على(ع) بودند، لذا خداوند ملكى را به شكل على(ع) درآورد تا ملائك هم لذت ببرند.
يكى از عجايبى كه خداوند، آن شب نشان پيامبر(ص) داد، ارواح انبيا بود. مجمع انبيا در مسجد اقصى بوده و تعدادى از ايشان جمع شدند. جبرئيل هم در مسجد اقصى اذان گفت و بازوى رسولالله(ص) را گرفته و عرض كرد: يا رسولالله(ص) جلو بايست.
ديگر از امورى كه براى پيامبر(ص) در معراج وقوع يافته و نويسنده به آن اشاره كرده است، عبارتند از:
- ديدن ملكوت اشياء؛ يعنى باطن آنچه پس از مرگ ظاهر مىشود.
- ديدن عذاب برخى از زنان.
- بهشت و جهنم.
- خوراكىهاى بهشت.
- ساختن عماراتى توسط ملائك.
- مشاهده نور حضرت زهرا(س) و ائمه اطهار(ع).
- رؤيت منصوره در بهشت.
در شب معراج، خداوند فرمانهايى را به پيامبر(ص) ابلاغ نمود كه يكى از آنها بدين قرار است: اى پيامبر(ص) خضوعت فقط براى ما باشد و بس و جز به خدا به چيز ديگر اتكايى نداشته باش.
عجز پيامبر(ص) در ثناى خداوند، تعلق يافتن پيامبر(ص) به خداوند، تشخيص خطاى حس توسط عقل، ايمان آوردن عمرو بن معدىكرب، نشانههاى قافله قريش، برخى از سنتهاى پيامبر(ص)، اعتراض پيامبر(ص) به سخن مادر شهيد، سدرة المتنهى چيست، صحبت و گفتوگو در ملأ اعلى، قدمهاى على(ع) بر دوش پيامبر(ص)، پذيرايى ملائكه از پيامبر(ص) و اعطاى سه چيز به آن حضرت در معراج، از جمله ديگر عناوين اين فصل مىباشند.
فصل دوم، تفسير آيات نوزدهم تا چهل و چهارم را در خود جاى داده است. عمده عناوينى كه در اين آيات مورد بحث قرار گرفته، موضوع بتپرستى و لزوم كاستن آرزوها مىباشد.
در اين آيات، نام سه بت دوران جاهليت كه عبارتند از: لات، عزى و منات، آمده است. در تفاسير ذكر شده است كه «لات» اسم بت طايفه ثقيف بوده است. اين بت، به شكل زنى بوده و آن را مىپرستيدند. بعضى تفاسير ديگر گفتهاند كه لات، مجسمه كسى بوده است كه براى كسانى كه به زيارت حج مىآمدند، سويق و روغن را مخلوط كرده و به آنها مىداد و وقتى اين شخص مرد، هيكل او را با سنگ تراشيدند. وجه سوم آن است كه لات، سنگى بوده است كه همين شخص روى آن مىنشسته و حلوا درست مىكرده و مردم شكمپرست هم اين سنگ را پس از مردن او عبادت مىكردند.
در روايتى در اين فصل، خداوند در چند مورد بنده خود را ثنا كرده است:
- كسى كه در بيابان تنها باشد و همين كه وقت نماز شد، شروع به اذان كرده و سپس نماز خود را بخواند؛ درحالىكه هيچكس با او نيست مگر خداى او.
- وقتى مؤمن، نيمهشب، نماز شب مىخواند و در سجده از فرط خستگى به خواب مىرود.
- كسى كه مىخواهد نماز شب بخواند، اما وقتى بيدار مىشود مىبيند صبح شده و ناراحت مىشود.
در تفسير و نزول آيه «ا فرأيت الذى تولى...»، نام «وليد بن مغيره» ذكر شده كه در مكه معظمه، روزها در مجلس پيامبر(ص) آمده و كلمات ايشان را استماع مىكرد و كمكم مايل شد كه دست از بتپرستى بردارد، ناگاه بزرگان قريش از قبيل ابوسفيان و ابوجهل رسيدند و گفتند: رفتهاى دين آبا و اجداد خود را ترك كردهاى؟ با كسى نشستهاى كه با خدايان و بتهاى ما طرف است. وليد گفت: من به او ايمان نياوردهام، ولى علت رفتن من ترس از عاقبت است. نويسنده نيز به دنبال اين گفته، وجوب دفع ضرر محتمل و حماقت وليد را توضيح داده است.
از جمله عناوين اين فصل، عبارتند از: شفاعت، تنها به اذن خدا؛ خردمندى سلطان محمود؛ شفاعت سادات در قيامت؛ عكس العمل اعمال خير و شر؛ فرجام عبرتانگيز اهانت به فقير و مستمند؛ جوان عابد و تدبير زيركانه همسر صالحه او؛ فرجام سياه ابن ابى داوود و على بن اسماعيل؛ نجات يافتن ابونواس به خاطر تواضع؛ قبح تزكيه نفس (پاك دانستن نفس)؛ شرمندگى سخاوتمند معروف، معن بن زائد از اعرابى؛ متساوى بودن همه مخلوقات نسبت به خالق يكتا و زينت بودن مرگ براى پيروان اهلبيت(ع).
تفسير آيات چهل و پنجم تا چهل و هشتم، در فصل سوم آمده است. بيشترين موضوع مطرحشده در اين آيات، پيرامون تكوين و تشريح انسان و طبقات دهگانه بدن اوست كه عبارتند از: سر، گردن، سينه، جوف (كه محل قلب و كبد است)، شكم، نشستگاه، ركبتين، ران، ساق و پا.
در ابتداى اين آيات كه مسئله خلقت زوجين از نطفه در آنها مطرح شده، تأكيد و قسمى وجود ندارد و نويسنده معتقد است كه اين موضوع، يكى از بزرگترين آيات الهى است كه احتياجى به تأكيد زياد ندارد.
شگفتى خلقت در آفرينش زن و مرد، تحمل شگفت بانوان در وقت باردارى، شگفتى خلقت در انسان و درخت، سخنى از سقراط حكيم در فلسفه شباهت پسر به پدر، فوايد احتلام، راهها و رگهاى حيرتانگيز بدن، وجود يازده خزينه در بدن، قدرت خداوند در خلقت انسان، تناسب دقيق اعضاى بدن، نسبت اجزاى بدن به كف دست، خطرات و آفات ثروت بسيار و دل بستن به مال، فضيلت احسان فقير بر احسان ثروتمند و توبيخ شدن حسين بن ابوالعلاء توسط امام صادق(ع)، از جمله عناوين اين فصل مىباشند.
در آخرين فصل، تفسير آيات چهل و نهم تا آخر آمده است. در اين آيات، موضوع ستارهپرستى و هلاكت اقوام پيشين به خاطر اين مسئله، مطرح شده است.
در آيه چهل و نهم آمده است: «و به درستى كه اوست پروردگار شعرى». در تفسير اين آيه، نويسنده فرموده است: «شعرى»، نام ستارهاى بسيار روشن در آسمان است كه طايفه خزاعه آن را پرستش مىكردند. در علت پرستش اين ستاره، آمده است كه چون ساير ستارگان حركتشان به جهت عرض است، ولى اين ستاره، به جهت طول حركت مىكند، ازاينجهت، آن را عبادت مىكردند كه برخلاف افلاك است. در اين آيه شريفه كه فقط نام اين ستاره ذكر شده، اشاره شده است به بطلان كار خزاعه و ديگران كه اين ستاره و ساير ستارگان را پرستش مىكردند.
در آياتى در اين فصل، به جريان هلاكت قوم نوح، عاد و ثمود نيز اشاره شده است.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب به همراه فهرست منابع و مآخذ مورد استفاده نويسنده، در انتهاى كتاب آمده است.
پاورقىها، بيشتر به ذكر منابع اختصاص يافته است.
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.