كاوشی در نهجالبلاغه
كاوشى در نهجالبلاغه، تألیف آقايان فخرالدين حجازى، جعفر سبحانى، حسين رزمجو مىباشد كه به زبان فارسى مجموعه مقالات كنگره سوم نهجالبلاغه را تشكيل مىدهند كه در اين مجموعه جمعآورى شده است.
کاوشی در نهجالبلاغه | |
---|---|
پدیدآوران | جمعی از محققین (نويسنده) |
ناشر | بنياد نهجالبلاغه |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1364 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | علی بن ابیطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. - مقالهها و خطابهها علی بن ابیطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. نهجالبلاغه - نقد و تفسیر |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 38/05 /ک2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
اين مجموعه، شامل مطالب و حقايق عنوان شده در كنگره نهجالبلاغه و مقالاتى پيرامون كتاب انسان ساز على(ع) است.
ساختار
كتاب، شامل پيشگفتار و بيست مقاله ارائه شده، در كنگره سوم نهجالبلاغه مىباشد. از آنجايى كه كتاب فقط در حكم جمعآورى مقالات مىباشد، در چينش مطالب كتاب نيز از اين روش پيروى شده است؛ لذا شيوه بيان خاصى را براى مطالب كتاب نمىتوان به دست آورد.
گزارش محتوا
پيشگفتار كتاب از بنياد نهجالبلاغه در مورد هدف از برپايى نهجالبلاغه مىباشد كه «بنياد نهجالبلاغه در برگزارى اين كنگرهها دو هدف اساسى را تعقيب مىكند كه اهم آن پياده كردن طرح نهايى خود؛ يعنى تدوين تفسير موضوعى نهجالبلاغه است، كارى كه تاكنون به طور كامل و شامل انجام نگرفته و ضرورت و اهميت آن بر كسى پوشيده نيست. ديگر آنكه ثمره اين تحقيقات و پژوهشها با سبكى گيرا و شيوهيى پسنديده در دسترس نسل جوان و تشنه قرار گيرد تا مورد مطالعه و عمل واقع شود، نه آنكه تنها در محيطى بسته و در حوزهيى محدود، جمعى از متفكران و انديشمندان پيرامون آن به بحث بنشينند، زيرا چه بسا انديشههاى تابناك و افكار بلندى كه در محدوده صفحه كتاب و گوشه كتابخانه بايگانى شده و مردم از آن بى بهرهاند، حال آنكه در كنار آن كتابخانهها و مراكز علمى و تحقيقى هزاران تشنه حقيقت در انتظار قطره زلالى از آن حقايق جان مىسپارند. و چه دردآور و تأثربار است كه حقايق و علوم زندگى آفرين به چنين سرنوشتى دچار آيد».
در بخش دوم مقدمه به مبحث قوم و عصر پرداخته شده است.
متن كتاب با پيام مرحوم آيتالله مشكينى به اين كنگره شروع مىشود. در وصف امام على(ع) و نهجالبلاغه مىباشد.
مقاله بعدى قطعه شعرى از آقاى سبزوارى است در همين زمينه كه ارائه شده است.
مقالات بعدى اين كتاب به ترتيب عبارتند از: 1- كنگره سوّم سيّد جمالالدّين دين پرور 2- عظمت نهجالبلاغه محمدرضا مهدوى كنى 3- عدالت و عدل الهى در حيات معقول على(ع) محمّدتقى جعفرى 4 لزوم تمسّك به علوم علوى در نهجالبلاغه حسن حسنزاده آملى 5- على(ع) و فلسفه الهى عبداللّه جوادى آملى 6- نقش خطابه در نهجالبلاغه ابوالقاسم خزعلى 7- حقّ و باطل در نهجالبلاغه محمّدتقى فلسفى 8- على(ع) و قرآن كريم جلالالدّين فارسى 9- حقوق متقابل امام و مردم در نهجالبلاغه ناصر مكارم شيرازى 10- و حد تو برادرى در نهجالبلاغه سيد جواد مصطفوى 11- صفات متّقين در نهجالبلاغه محسن قراءتى 12- چهره برترين علىاكبر پرورش 13- جنگ در نهجالبلاغه فخرالدّين حجازى 14- مشاوره در قرآن و نهجالبلاغه جعفر سبحانى 15- رابطه مردم و حكومت از ديدگاه نهجالبلاغه حسين رزمجو 16- ناكثين از ديدگاه امام على(ع) سيد احمد خاتمى 17- شارحان نهجالبلاغه از قرن پنجم تا هشتم عزيز اللّه عطارد ى.
وقتى به عناوين مقالات كتاب نگاه مىشود، نام دانشمندان و علماى بزرگى به چشم مىخورد كه خود در غناى علمى اين كتاب نقش مهمى ايفا كردهاند.
گزيدهاى از مقالات كتاب:
- در مقاله عدالت و عدل الهى در حيات معقول على(ع) از مرحوم محمّدتقى جعفرى مىخوانيم كه «نتيجه اينكه، براى فهم عدالت على و انگيزه او در عدالت، بايد به بينش او نگاه كرد. اگر مىخواهيد مطلب را فهم كنيد به دو چشم مرد عادل حتّى براى يك لحظه خيره شويد تا خيلى از ابهامات را براى شما حل كند و هستى را قابل تفسير نمايد و از يأس و نااميدى برهاند.
تأكيد على(ع) بر اسرار و مبناى هستى (كه عدالت است) وسيلهاى استبراى احياى حيات روحان سانى كه فرمود: «و تمّت كلمۀ ربّك صدقا و عدل الامبدّل لكلماته».
- مقالهاى على(ع) و فلسفه الهى از آيتالله عبداللّه جوادى آملى كه يكى از مقالات مفصل اين مجموعه مى-باشد، اين گونه آغاز مىشود كه «اگر فلسفه را اين چنين تفسير كردهاند كه «صيرورۀ الإنسان عالما عقل يّا مضاه يا للعالم العينى»، پس على(ع) يك فيلسوف الهى است، زيرا هم درباره مبدأ جهان سخن گفته، و هم پايان جهان را مورد نظر و تشريح قرارداده است. آن چنان عالمانه در اين باره سخن مىگويد كه احدى در جهان فلسفه اين گونه سخن نگفته است. دانش عميق و الهى على(ع) درباره مبدأ، معاد، هستى و نيستى جهان طبيعت، آنچنان گسترده است كه از او فيلسوفى به تمام معنى، بصير ساخته است. او خود پيرامون علم خويش بر مبدأ جهان هستى مىفرمايد: «ما كنتأ عبدربّا لمأره» من نه تنها خدا را مىشناسم، بلكه معبود خويش را با چشم جانم «مىبينم» و هرگز خداى ناديده را نپرستيدهام...».